عبدالله بن قعید ناله کنان وارد کوفه شد و علی -علیهالسلام- را از شهادت اسفبار محمد آگاه ساخت. امام -علیهالسلام- دستور داد که مردم برای شنیدن سخنان وی جمع شوند. آن گاه خطاب به آنان فرمود:
این نالههای محمد و برادران شما از اهل مصر است. عمرو عاص، دشمن خدا و دشمن شما، به سوی آنان رفته و بر آنها مسلط شده است. هرگز انتظار ندارم که علاقهی گمراهان به باطل و اعتماد آنان به طاغوتشان استوارتر از علاقهی شما به حق باشد.
تو گویی که آنان با حمله به مصر بر سر شما تاختهاند. هرچه زودتر به کمک آنان بشتابید. بندگان خدا، مصر از نظر خیر و برکت برتر از شام و مردم آنجا بهتر از مردم شام هستند. مصر را از دست مدهید. اگر مصر در اختیار شما باشد برای شما عزت و برای دشمن نکبت است. هر چه زودتر به اردوگاه جرعه روانه شوید تا فردا به یکدیگر برسیم.
پس از گذشت روزها و رفت و آمد سران عراق به حضور امام -علیهالسلام-،
سرانجام مالک بن کعب به فرماندهی یک سپاه دو هزار نفری رهسپار مصر شد.(1)
امام -علیهالسلام- در نامهای به ابنعباس جریان را چنین شرح میدهد:
مصر به دست دشمن گشوده شد و محمد بن ابیبکر – که خدایش رحمت کند – به شهادت رسید. این مصیبت را به حساب خدا میگذارم و پاداش آن را از او مسئلت دارم. مصیبت فرزندی مهربان و کارگزاری پر تلاش، شمشیری برنده و قدرتی بازدارنده.
من مردم را به پیوستن به او تشویق کردم و به آنان فرمان دادم که پیش از هر رویدادی به فریاد او برسند. من همگان را، آشکار و پنهان، برای حرکت به سوی او دعوت کردم. گروهی با اکراه هماهنگی خود را اعلام داشتند و گروهی دیگر خود را به بیماری زدند و گروه سوم دست از یاری او برداشتند. از خدا درخواست میکنم که هرچه زودتر مرا از دست این مردم نجات بخشد.(2)
شهادت محمد بر علی -علیهالسلام- بسیار گران آمد و آن حضرت با چشمان اشک آلود فرمود: «او برای من فرزند و برای فرزندانم و فرزندان بردارم برادر بود».(3)
و نیز فرمود: «او مورد علاقهی من بود و من در دامن خود او را پرورش داده بودم».(4)
این نوع حوادث، پس از نبرد صفین، پی در پی اتفاق میافتاد و افراد تیزبین میتوانستند غروب حکومت علی -علیهالسلام- را به دست دوستان نادانش پیش بینی کنند. در این زمان امام -علیهالسلام- در وضعیتی به سر میبرد که معاویه بر شام مسلط شد و عمرو عاص منطقه مصر را در اختیار گرفته بود و گروههای غارتگر و آدمکش پیوسته از طرف معاویه برای تضعیف حکومت مرکزی به اطراف یورش میبردند تا به کلی امنیت را سلب کنند. اما تدبیر علی -علیهالسلام- دربارهی چنین وضع اسفباری چه
بود؟ چگونه میخواست از مردم مرده دل عراق برای برکندن ریشهی فساد کمک بگیرد. تاریخ مینویسد که امام -علیهالسلام- در آخرین روزهای حیات خود سخنرانی آتشینی ایراد فرمود که دلهای مردهی عراقیان را زنده کرد.
1) الغارات، ج 1، صص 282-294.
2) نهجالبلاغه،نامهی 35.
3) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 194.
4) نهجالبلاغه، نامهی 65، طبع عبده.