جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

غارتگری ضحاک بن قیس‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

به معاویه گزارش رسید که امیر مؤمنان آماده‏ی حرکت به سوی شام است تا بار دیگر نبرد را از سر گیرد. معاویه نامه‏ای در این باره نوشت و کارگزاران خود را به تمام

نقاط شام فرستاد تا آن را برای مردم بخوانند. گروهی از مردم شام آماده‏ی حرکت به سوی عراق شدند. فردی به نام حبیب بن مسلمه خطاب به آنان گفت: از صفین تجاوز نکنید، زیرا ما در آن نقطه بر دشمن پیروز شدیم. ولی عمرو عاص نظر داد که معاویه با سپاه خود به عمق سرزمین عراق وارد شود، زیرا این کار مایه‏ی تقویت روحیه‏ی سربازان شام و ذلت اهل عراق است. معاویه نظر او را تصویب کرد ولی گفت: مردم شام آمادگی تجاوز از صفین را ندارند. بحث بر سر محل استقرار سپاه ادامه داشت که ناگهان خبر رسید که درگیری شدیدی میان امام -علیه‌السلام- و خوارج رخ داده و او بر متمردان سپاه خود پیروز شده است و از مردم خواسته است که به سوی شام حرکت کنند ولی آنان مهلت خواسته‏اند. باز نامه‏ای از عمارة بن عقبة ابن ‏ابی‏معیط رسید که در آن از تفرقه‏ی میان یاران علی -علیه‌السلام- سخن گفته بود و این که قاریان قرآن و عابدان سپاه او سر به شورش نهاده‏اند و علی رغم جنگ شدید و سرکوب آنان هنوز اختلاف کلمه باقی است.

در چنین وضعی معاویه ضحاک بن قیس فهری را به فرماندهی سه الی چهار هزار نفر برگزید و فرمان داد که به سمت کوفه برود و قبایلی را که در اطاعت امام هستند غارت کند و این کار را به سرعت انجام دهد، به نحوی که اگر بامدادان وارد شهری شد عصر آن روز در شهر دیگر باشد و هرگز در نقطه‏ای متوقف نشود که با گروهی رودررو نبرد کند به صورت جنگ و گریز کار خود را ادامه دهد.

ضحاک در مسیر خود به روستای ثعلبیه رسید که مسیر حجاج عراق به سوی مکه بود. وی به غارت اموال حجاج پرادخت و سپس به مسیر خود ادامه داد و با عمرو بن عمیس برادر زاده‏ی عبدالله بن مسعود روبرو شد و او را با گروهی از مردم کشت.

چون گزارش غارتگری ضحاک به علی -علیه‌السلام- رسید، امام بر فراز منبر قرار گرفت و گفت:

ای مردم، به سوی بنده‏ی صالح عمرو بن عمیس بشتابید. به یاری گروهی از

یاران خود که از حمله‏ی دشمن آسیب دیده‏اند برخیزید. حرکت کنید و با دشمن خود بجنگید و مرزهای خود را از ورود دشمن حفظ کنید.

آنان در برابر سخنرانی امام -علیه‌السلام- واکنش چشمگیری نشان ندادند. امام که ناتوانی و سستی آنان را مشاهده کرد فرمود:

سوگند به خدا که من حاضرم ده نفر از شما را با یک نفر از یاران معاویه عوض کنم! وای بر شما که همراه من بیرون بیایید و سپس مرا در وسط میدان تنها بگذارید و فرار کنید. به خدا سوگند که من مرگ با بصیرت را ناخوش ندارم و در آن برای من آسایش بزرگی است و از شما و سختیهای شما نجات می‏یابم.(1)

امام -علیه‌السلام- از منبر فرود آمد و حرکت کرد تا به سرزمین غریبین رسید. آن گاه حجر بن عدی را به فرماندهی چهار هزار نفر برگزید و پرچمی برای او بست. حجر حرکت کرد و به سرزمین سماوه رسید و پیوسته در دنبال ضحاک بود تا در نقطه‏ای به نام تدمر به او برخورد. جنگ میان دو گروه آغاز شد و از دشمن نوزده نفر و از یاران علی -علیه‌السلام- دو نفر کشته شدند. ضحاک از تاریکی شب استفاده کرد و پا به فرار نهاد و بامدادان اثری از او پیدا نبود.

ضحاک در فرار خود از عراق با بی آبی روبرو شد، زیرا شتری که حامل آب برای او بود در راه گم شد. ولی سرانجام راه را یافت و از ساکنان اطراف آب طلبید و رفع عطش کرد.

امام -علیه‌السلام- درباره‏ی غارتگری ضحاک خطبه‏ای دارد که قسمتهایی از آن را می‏نویسیم:

«أیها الناس، المجتمعة أبدانهم المختلفة أهواؤهم کلامکم یوهی الصم الصلاب و فعلکم یطمع فیکم الأعداء! تقولون فی المجالس: کیت و کیت فإذا جاء القتال قلتم حیدی حیاد».

ای مردمی که بدنهایشان در کنار هم و گرایشهایشان مختلف است، سخنان شما سنگهای سخت را نرم می‏کند، ولی کارتان دشمنان را به طمع می‏اندازد. در مجالس دور هم می‏نشینید و لاف و گزاف می‏گویید، ولی در وقت نبرد با دشمن می‏گویید: ای جنگ از ما دور شو.

«… أی دار بعد دارکم تمنعون؟ و مع أی إمام بعدی تقاتلون؟ المغرور والله من غررتموه. و من فاز بکم فقد فاز والله بالسهم الأخیب و من رمی بکم فقد رمی بأفوق ناصل».

کدام خانه را بعد از خانه‏ی خود از تصرف دشمن باز می‏دارید؟ و با کدام امام و امینی بعد از من نبرد می‏کنید؟ به خدا سوگند، فریب خورده کسی است که شما او را فریب داده‏اید. آن کس که به وسیله‏ی شما کاری را صورت دهد، به خدا سوگند که جز نومیدی چیزی نصیب او نمی‏شود و کسی که به وسیله‏ی شما تیر اندازد همانا با تیر سرشکسته و بی پیکان تیراندازی کرده است.

و در پایان خطبه می‏فرماید:

«القوم رجال أمثالکم. أقولا بغیر علم؟ و غفلة من غیر ورع؟ و طمعاً فی غیر حق؟!(2)

شامیان مردانی چون شما هستند. آیا صحیح است گفتار بدون اعتقاد؟ و غفلت از خدا در عین بی تقوایی؟ آیا در غیر حق طمع می‏ورزید؟

عقیل، برادر امام -علیه‌السلام-، از حمله‏ی ناجوانمردانه‏ی ضحاک آگاه شد و از مکه نامه‏ای به عنوان همدردی به وی نگاشت و در پایان نامه درخواست کرد که اگر امام اجازه دهد با فرزندانش به عراق بیاید و در غم و شادی برادر شریک باشد، زیرا او دوست ندارد که پس از آن حضرت زنده بماند. امام -علیه‌السلام- در پاسخ نامه‏ی برادر، که از نامه‏های تاریخی آن حضرت است، وضع قریش و ستم پیشگی آنان را نسبت

به خود چنین شرح می‏دهد:

«ألا و ان العرب قد أجمعت علی حرب أخیک الیوم إجماعها علی حرب رسول‏الله قبل الیوم. فأصبحوا قد جهلوا حقه و جحدوا فضله و بادروه العداوة و نصبوا له الحرب و جحدوا علیه کل الجحد و جرو إلیه جیش الأحزاب».(3)

همانا عرب امروز برای جنگ با برادرت همپیمان شده‏اند، چنانکه قبلاً برای نبرد با پیامبر خدا همپیمان شده بودند. آنان به انکار حق برادرت پرداختند و برتری او را نادیده گرفتند و به دشمنی با او مبادرت ورزیدند و از کوششهای او در سخت‏ترین لحظات عصر رسالت چشم پوشیدند و سرانجام سپاه احزاب را به سوی او به حرکت در آوردند.

این کلمات حاکی است که امام -علیه‌السلام- نبرد با معاویه را دنباله‏ی نبرد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با ابوسفیان می‏داند. در حقیقت، نبرد احزاب، در پوشش گرفتن انتقام خون عثمان، در سرزمین صفین تجدید شد.


1) نهج‏البلاغه، خطبه‏ی 97.

2) نهج‏البلاغه، خطبه‏ی 29؛ الغارات ثقفی، ج 2، ص 416؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 104؛ شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن ‏ابی‏الحدید، ج 2، ص 111 تا 125.

3) الغارات، ج 2، ص 431.