آنان پیوسته این اعتراض را بر لب داشتند که چگونه ممکن است دو نفر از دو گروه مخالف، بر طبق سلیقههای شخصی خود، سرنوشت مسلمانان را به دست بگیرند و نظر خود را بر رأی رهبر شناخته شدهی مسلمین حاکم سازند. دین و سرنوشت مسلمانان بالاتر از آن است که اشخاص با عقول ناقص خود بر آن حکومت کنند آنان پیوسته میگفتند: «حکم الرجال فی دین الله». یعنی: علی اشخاص را در دین خدا حاکم قرار داده است.
این اشکال حاکی از آن است که آنان از شرایط پذیرش داوری حکمین آگاه نبودند و تصور میکردند که امام -علیهالسلام- دست آن دو را دربارهی سرنوشت مسلمانان باز گذاشته است که به هر نحو بخواهند تصمیم بگیرند و اعمال غرض کنند. امام در پاسخ این اعتراض میفرماید:
إنا لم نحکم الرجال و إنما حکمنا القرآن. هذا القرآن إنما هو خط مستور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لابد له من ترجمان. و إنما ینطق عنه الرجال. و لما دعانا القوم إلی أن نحکم بیننا القرآن لم نکن الفریق المتولی عن کتاب الله سبحانه و تعالی، و قد قال الله سبحانه: «فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله و الرسول» فرده إلی الله أن نحکم بکتابه، و رده إلی الرسول أن نأخذ بسنته،
فإذا حکم بالصدق فی کتاب الله فنحن أحق الناس به، و إن حکم بسنة رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فنحن أحق الناس و أولاهم بها».(1)
ما هرگز اشخاص را حاکم قرار ندادیم، بلکه قرآن را در میان خود حاکم ساختیم. اما قرآن نوشتهای است در میان دو جلد که خود سخن نمیگوید و کسی باید سخن او را بازگو کند. و اشخاص معینی (میتوانند) دربارهی آن سخن گویند. وقتی مردم شام از ما خواستند که قرآن را در میان خود حاکم قرار دهیم ما گروهی نبودیم که از کتاب خدا رویگردان باشیم، که خداوند سبحان میفرماید: «اگر در مسئلهای دچار نزاع شدید، آن را به خدا و رسول او ارجاع کنید». ارجاع به خدا این است که با قرآن او داوری کنیم و ارجاع به پیامبر این است که سنت او را برگیریم. هرگاه داوران طبق کتاب خدا داوری کنند ما شایستهترین مردمی هستیم که آن را باز گیریم و اگر مطابق سنت پیامبر داوری کنند باز هم ما شایستهترین مردمیم که از آن پیروی میکنیم.
امام -علیهالسلام- در خطبهای دیگر همین پاسخ را به عبارت دیگر بیان میکند و میفرماید:
هر دو حکم برای این برگزیده شدند که آنچه را قرآن زنده کرده است زنده سازند و آنچه را که قرآن میرانده است بمیرانند (مساوی حق را احیاء و باطل را نابود سازند) احیاء قرآن گرد آمدن بر آن، و اماتهی قرآن دوری از آن است. اگر قرآن ما را به سوی شامیان سوق دهد باید از آن پیروی کنیم و اگر آنان را به سوی ما سوق دهد باید از ما پیروی کنند. من شری را به سوی شما نیاوردم و شما را گول نزدم و مشتبه نساختم.(2)
1) نهجالبلاغه، خطبهی 121.
2) همان، خطبهی 123 و نیز خطبهی 17.