علل مخالفت خوارج با امام -علیهالسلام- با انگیزهی مخالفت معاویه با آن حضرت کاملاً متفاوت بود. معاویه از دوران خلافت عمر مقدمات خود مختاری ولایت شام را آماده ساخته بود و خود را رئیس مطلق شام میدانست. پس از قتل عثمان، وقتی دریافت که امام -علیهالسلام- میخواهد دست او را از ولایت شام قطع کند، به مخالفت برخاست و با تحریک طلحه و زبیر و سپس به راه انداختن نبرد صفین در برابر امام -علیهالسلام- ایستاد و در واپسین لحظات با سیاست شوم بر نیزه کردن قرآن دو دستگی عمیقی در میان یاران امام پدید آورد و سرانجام امام -علیهالسلام- قربانی همین دو دستگی شد.
اما خوارج افرادی قشری و ظاهر بین و به اصطلاح امروز خشکه مقدسانی بودند که به جهت جهل و سطحی نگری و نا آگاهی از مبانی اسلامی با امام -علیهالسلام- به مخالفت برخاستند و با تشبث به علل واهی در برابر مصباح هدایت الهی صف آرایی کردند و در خاموش ساختن آن حتی به بهای نابودی خود از پای ننشستند.
به سبب همین تفاوت میان معاویه و خوارج، امام -علیهالسلام- پس از پیروزی بر آنها فرمود:
«لا تقاتلوا الخوارج بعدی، فلیس من طلب الحق فأخطاه کمن طلب الباطل فأدرکه».(1)
پس از من با خوارج جنگ مکنید، زیرا آن کسی که جویندهی حق باشد ولی به عللی راه خطا برود با آن کس که جویندهی باطل باشد و به آن برسد یکسان نیست.
تحلیل انگیزههای مخالفت خوارج ثابت میکند که این گروه، برخلاف شامیان، هرگز در طلب جاه و مقام نبودند، بلکه اعوجاج و عقب ماندگی فکری خاصی بر آنها حکومت میکرده است. اینک مهمترین اعتراضهای خوارج را نقل میکنیم.
1) نهجالبلاغه، خطبهی 58 (طبع عبده).