جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مناظره‏ای دیگر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

سیاست امام -علیه‌السلام- درباره‏ی خوارج این بود که تا خونی نریزند و دست به غارت اموال نزنند در کوفه و اطراف آن بتوانند به آزادی زندگی کنند، هر چند شب و روز نعره‏های انکار آنان مسجد را پر کند و بر ضد او شعار دهند. از این رو، امام -علیه‌السلام- بار دیگر ابن‏عباس را روانه‏ی دهکده‏ی حروراء کرد. وی به آنان گفت: چه می‏خواهید؟ گفتند: باید همه‏ی کسانی که در صفین بوده‏اند و با تحکیم موافقت کرده‏اند از کوفه خارج شوند و همگی به صفین برویم و سه شب در آنجا بمانیم و از کرده‏ی خود توبه کنیم و آن گاه برای نبرد با معاویه رهسپار شام شویم!

در این پیشنهاد آثار لجاجت و حماقت کاملاً پیداست. زیرا هرگاه مسئله‏ی حکمیت کار خلاف و گناهی باشد دیگر لازم نیست که حتماً توبه در مکانی صورت پذیرد که گناه در آنجا صورت گرفته است، آن هم به شرطی که سه شب در آنجا اقامت کنند! بلکه توبه با یک لحظه ندامت واقعی و با ذکر صیغه‏ی استغفار صورت می‏گیرد.

امام -علیه‌السلام- در پاسخ آنان گفت: چرا اکنون این سخن را می‏گویید که دو حکم معین و اعزام شده‏اند و طرفین به یکدیگر عهد و پیمان داده‏اند؟

گفتند: در آن وقت جنگ طول کشید و سختی و فشار فزونی گرفت و مجروحان زیاد شدند و ما اسلحه و چهار پایان بسیار از دست داده بودیم؛ از این رو، تحکیم را پذیرفتیم.

امام -علیه‌السلام- فرمود: آیا در روزی که فشار فزونی گرفته بود پذیرفتید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیمان خود را با مشرکان محترم می‏شمرد، ولی شما به من می‏گویید که پیمان خود را بشکنم؟

خوارج در درون احساس شرم کردند ولی به سبب تعصب بر عقیده، یکی پس از دیگری وارد می‏شدند و شعار می‏دادند که: «لا حکم إلا لله و لو کره المشرکون».

روزی یکی از خوارج وارد مسجد شد و شعار یاد شده را سر داد و مردم دور او را گرفتند و او شعار خود را تکرار کرد و این بار گفت: «لا حکم إلا لله و لو کره أبوالحسن». امام -علیه‌السلام- در پاسخ او گفت: من هرگز حکومت خدا را مکروه نمی‏شمارم، ولی منتظر حکم خدا درباره‏ی شما هستم. مردم به امام -علیه‌السلام- گفتند: چرا به اینها این همه مهلت و آزادی می‏دهید؟ چرا ریشه‏ی آنان را قطع نمی‏کنید؟ فرمود:

«لا یفنون إنهم لفی أصلاب الرجل و أرحام النساء ألی یوم القیامة»(1)

آنان نابود نمی‏شوند؛ گروهی از آنان در صلب پدران و رحم مادران باقی هستند و به همین حال تا روز رستاخیر خواهند بود.


1) شرح حدیدی،ج 2، صص 310-311.