سیاست امام -علیهالسلام- دربارهی خوارج این بود که تا خونی نریزند و دست به غارت اموال نزنند در کوفه و اطراف آن بتوانند به آزادی زندگی کنند، هر چند شب و روز نعرههای انکار آنان مسجد را پر کند و بر ضد او شعار دهند. از این رو، امام -علیهالسلام- بار دیگر ابنعباس را روانهی دهکدهی حروراء کرد. وی به آنان گفت: چه میخواهید؟ گفتند: باید همهی کسانی که در صفین بودهاند و با تحکیم موافقت کردهاند از کوفه خارج شوند و همگی به صفین برویم و سه شب در آنجا بمانیم و از کردهی خود توبه کنیم و آن گاه برای نبرد با معاویه رهسپار شام شویم!
در این پیشنهاد آثار لجاجت و حماقت کاملاً پیداست. زیرا هرگاه مسئلهی حکمیت کار خلاف و گناهی باشد دیگر لازم نیست که حتماً توبه در مکانی صورت پذیرد که گناه در آنجا صورت گرفته است، آن هم به شرطی که سه شب در آنجا اقامت کنند! بلکه توبه با یک لحظه ندامت واقعی و با ذکر صیغهی استغفار صورت میگیرد.
امام -علیهالسلام- در پاسخ آنان گفت: چرا اکنون این سخن را میگویید که دو حکم معین و اعزام شدهاند و طرفین به یکدیگر عهد و پیمان دادهاند؟
گفتند: در آن وقت جنگ طول کشید و سختی و فشار فزونی گرفت و مجروحان زیاد شدند و ما اسلحه و چهار پایان بسیار از دست داده بودیم؛ از این رو، تحکیم را پذیرفتیم.
امام -علیهالسلام- فرمود: آیا در روزی که فشار فزونی گرفته بود پذیرفتید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیمان خود را با مشرکان محترم میشمرد، ولی شما به من میگویید که پیمان خود را بشکنم؟
خوارج در درون احساس شرم کردند ولی به سبب تعصب بر عقیده، یکی پس از دیگری وارد میشدند و شعار میدادند که: «لا حکم إلا لله و لو کره المشرکون».
روزی یکی از خوارج وارد مسجد شد و شعار یاد شده را سر داد و مردم دور او را گرفتند و او شعار خود را تکرار کرد و این بار گفت: «لا حکم إلا لله و لو کره أبوالحسن». امام -علیهالسلام- در پاسخ او گفت: من هرگز حکومت خدا را مکروه نمیشمارم، ولی منتظر حکم خدا دربارهی شما هستم. مردم به امام -علیهالسلام- گفتند: چرا به اینها این همه مهلت و آزادی میدهید؟ چرا ریشهی آنان را قطع نمیکنید؟ فرمود:
«لا یفنون إنهم لفی أصلاب الرجل و أرحام النساء ألی یوم القیامة»(1)
آنان نابود نمیشوند؛ گروهی از آنان در صلب پدران و رحم مادران باقی هستند و به همین حال تا روز رستاخیر خواهند بود.
1) شرح حدیدی،ج 2، صص 310-311.