مبرد در «کامل» مناظرهی دیگری برای امام نقل میکند که با مناظرهی پیشین کاملاً فرق دارد و احتمال میرود که مناظرهی دومی باشد که امام با خوارج انجام داده است و فشردهی آن چنین است:
امام -علیهالسلام-: آیا به خاطر دارید هنگامی که قرآنها را بر نیزه بلند کردند من گفتم که این کار حیله و خدعه است و اگر آنان داوری قرآن را میخواستند به نزد من میآمدند و از من داوری میطلبیدند؟ و آیا کسی را سراغ دارید که مسئلهی حکمیت آن دو نفر را اندازهی من بد و زشت بشمارد؟
خوارج: نه.
امام -علیهالسلام-: آیا تصدیق میکنید که شما مرا، با کمال کراهت من، به این کار وادار کردید و من از روی ناچاری به درخواست شما پاسخ گفتم و شرط کردم که حکم داوران در صورتی نافذ خواهد بود که به حکم خدا داوری کنند؟ و همگی میدانید که حکم خدا از من تجاوز نمیکند (و من امام بر حق و خلیفهی برگزیدهی
مهاجر و انصار هستم).
عبدالله بن کواء: صحیح است که به اصرار ما آن دو نفر را در دین خدا حکم کردی، ولی ما اقرار میکنیم که با این عمل کافر شدیم و اکنون از آن توبه میکنیم و تو نیز مثل ما به کفر خود اقرار و از آن توبه کن و آن گاه همگان را برای نبرد با معاویه گسیل دار.
امام -علیهالسلام-: آیا میدانید که خدا در اختلاف زوجین فرمان داده است که به دو داور مراجعه شود، آنجا که فرموده: «فابعثوا حکماً من أهله و حکما من أهلها»؟ و نیز در تعیین کفارهی قتل صید در حال احرام دستور داده است که به دو عادل به عنوان حکم مراجعه شود، آنجا که فرموده: «یحکم به ذوا عدل منکم»؟
ابنکواء: تو لقب امیر مؤمنان را از کنار اسم خود پاک کردی و بدین طریق خود را از حکومت خلع نمودی.
امام -علیهالسلام-: پیامبر برای ما اسوه است. در غزوهی حدیبیه، آن گاه که صلحنامهای میان پیامبر و قریش به این صورت نوشته شد «هذا کتاب کتبه محمد رسول الله و سهیل بن عمرو»، نمایندهی قریش اعتراض کرد و گفت: اگر به رسالت تو اقرار داشتم با تو مخالفت نمیکردم. باید لقب «رسول الله» را از کنار نام خود برداری. و پیامبر به من فرمود: علی، لقب رسول الله را از کنار اسم من پاک کن. گفتم: ای پیامبر خدا، قلبم اجازه نمیدهد چنین کاری کنم. آن گاه پیامبر با دست خود آن را پاک کرد و لبخندی به من زد و گفت: تو نیز به سرنوشت من دچار میشوی.
وقتی سخنان امام -علیهالسلام- به آخر رسید دو هزار نفر از گروهی که در حروراء جمع شده بودند به سوی آن حضرت بازگشتند و به سبب اینکه در آن نقطه گرد آمده بودند آنان را «حروریه» نامیدهاند.(1)
1) کامل مبرد، ص 45؛ شرح نهجالبلاغهی ابن ابیالحدید، ج 2، صص 275-274.