پس از بازگشت خوارج از اردوگاه به کوفه، در میان مردم شایع کردند که امام از پذیرش حکمیت بازگشته و آن را ضلال و گمراهی دانسته است و در صدد تهیهی وسایل است که مردم را برای نبرد با معاویه، پیش از اعلام رأی حکمین حرکت دهد.
در این میان اشعث بن قیس، که زندگی و نحوهی پیوستن او به امام -علیهالسلام- کاملاً مرموز بوده است، در ظاهری دوستانه، اما در باطن به نفع معاویه، وارد کار شد و گفت: مردم میگویند امیرمؤمنان از پیمان خود برگشته و مسئلهی حکمیت را کفر و گمراهی انگاشته است و انتظار بر انقضای مدت را خلاف میداند.
سخنان اشعث آنچنان امام -علیهالسلام- را در محذور قرار داد که ناچار به بیان حقیقت پرداخت و گفت: هر کس میاندیشد که من از پیمان تحکیم برگشتهام دروغ گفته و هر کس آن را گمراهی میپندارد خود گمراه شده است.
بیان حقیقت چنان به خوارج سنگین آمد که با دادن شعار «لا حکم إلا لله» مسجد را ترک گفتند و مجدداً به اردوگاه خود بازگشتند.
ابنابیالحدید در اینجا یادآور میشود که هر نوع خلل در حکومت امام -علیهالسلام- زیر سر اشعث بوده است، چه اگر او این مسئله را مطرح نمیکرد امام را مجبور به بیان حقیقت نمیساخت و خوارج که به همان استغفار کلی قناعت کرده بودند در خدمت امام برای نبرد با معاویه میشتافتند. ولی او سبب شد که امام -علیهالسلام- پرده توریه را بدرد و سیمای حقیقت را آشکار سازد.