جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرارت دشمن دوست نما

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

پس از بازگشت خوارج از اردوگاه به کوفه، در میان مردم شایع کردند که امام از پذیرش حکمیت بازگشته و آن را ضلال و گمراهی دانسته است و در صدد تهیه‌ی وسایل است که مردم را برای نبرد با معاویه، پیش از اعلام رأی حکمین حرکت دهد.

در این میان اشعث بن قیس، که زندگی و نحوه‏ی پیوستن او به امام -علیه‌السلام- کاملاً مرموز بوده است، در ظاهری دوستانه، اما در باطن به نفع معاویه، وارد کار شد و گفت: مردم می‏گویند امیرمؤمنان از پیمان خود برگشته و مسئله‏ی حکمیت را کفر و گمراهی انگاشته است و انتظار بر انقضای مدت را خلاف می‏داند.

سخنان اشعث آنچنان امام -علیه‌السلام- را در محذور قرار داد که ناچار به بیان حقیقت پرداخت و گفت: هر کس می‏اندیشد که من از پیمان تحکیم برگشته‏ام دروغ گفته و هر کس آن را گمراهی می‏پندارد خود گمراه شده است.

بیان حقیقت چنان به خوارج سنگین آمد که با دادن شعار «لا حکم إلا لله» مسجد را ترک گفتند و مجدداً به اردوگاه خود بازگشتند.

ابن‏ابی‏الحدید در اینجا یادآور می‏شود که هر نوع خلل در حکومت امام -علیه‌السلام- زیر سر اشعث بوده است، چه اگر او این مسئله را مطرح نمی‏کرد امام را مجبور به بیان حقیقت نمی‏ساخت و خوارج که به همان استغفار کلی قناعت کرده بودند در خدمت امام برای نبرد با معاویه می‏شتافتند. ولی او سبب شد که امام -علیه‌السلام- پرده توریه را بدرد و سیمای حقیقت را آشکار سازد.