وقتی امام -علیهالسلام- از هدایت آنان از طریق اعزام اشخاصی مانند صعصعة بن صوحان عبدی، زیاد بن النضر و ابنعباس مأیوس شد، تصمیم گرفت که خود شخصاً با آنها روبرو شود تا شاید با تشریح مقدمات و انگیزههای پذیرش حکمین و اینکه آنان خود باعث این کار شدند، بتواند همه یا گروهی از آنان را از شورش باز دارد.
امام به هنگام حرکت از صعصعه پرسید که گروه شورشگر در پی کدام یک از
سران خوارج هستند. گفت: یزید بن قیس ارحبی.(1) از این رو، امام -علیهالسلام- بر مرکب خود سوار شد و از میان اردوگاه گذشت و در برابر خیمهی یزید فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد و سپس بر کمان خود تکیه کرد و رو به خوارج سخن را چنین آغاز کرد:
آیا همهی شما در صفین حاضر بودید؟ گفتند: خیر، فرمود: به دو گروه جداگانه تقسیم شوید تا با هر گروه در حد آن سخن بگویم. سپس با صدای بلند فرمود: «خاموش باشید و همهمه مکنید و به سخنانم گوش فرا دهید و دلهایتان را متوجه من سازید. از هر کس شهادت طلبیدم مطابق آگاهی خود گواهی دهد». آن گاه، پیش از آنکه با آنان سخن بگوید، توجهی به مقام ربوبی کرد و همگان را به او متوجه ساخت و گفت:
خدایا این مقامی است که هر کس در آن پیروز شود در روز رستاخیز نیز پیروز خواهد شد و هر کس در آن محکوم گردد در سرای دیگر نابینا و گمراه خواهد شد.
آیا شما به هنگام بلند کردن قرآن بر نیزهها، آن هم به صورت خدعه و حیله، نگفتید که آنان برادران و همکیشان ما هستند و کارهای گذشتهی خود را فسخ کرده و پشیمان شدهاند و به کتاب خدا پناه آوردهاند و باید نظر آنان را پذیرفت و اندوه آنان را بر طرف ساخت؟ (و من در پاسخ شما گفتم:)
این پیشنهادی است که برون آن ایمان و درون آن عدوان و کینه توزی است؛ آغاز آن رحمت و دلپذیر و پایان آن ندامت و پشیمانی است. بر سر کار خود بمانید و راه خود را ترک مکنید و دندانها را برای جهاد با دشمن بفشارید و به فریاد هیچ نعره کنندهای توجه مکنید، که اگر با او موافقت شود گمراه میکند و اگر به حال خود واگذار گردد خوار میشود.
سرانجام این کار (تسلیم در برابر خواستهی آنان) بر خلاف تأکید من انجام
گرفت و دیدیم که شما چنین فرصتی به دشمن دادید.(2)
ابنابیالحدید در شرح خطبهی سی و ششم میگوید:
خوارج گفتند که آنچه میگویی همه حق و بجاست، ولی چه میتوان کرد که ما گناه بزرگی مرتکب شدهایم و از آن توبه کردهایم و تو نیز باید توبه کنی. امام، بدون اینکه به گناه خاصی اشاره کند، به طور کلی گفت: «أستغفر الله من کل ذنب». در این موقع شش هزار نفر از اردوگاه خوارج، به عنوان انصار امام، خارج شدند و به وی پیوستند.
ابنابیالحدید در تفسیر این استغفار میگوید:
توبهی امام یک نوع توریه و از مصادیق «الحرب خدعة» بوده است. او سخن مجملی گفت که تمام پیامبران آن را میگویند و دشمن نیز به آن راضی شد، بدون اینکه امام به گناهی اقرار کرده باشد.(3)
1) یکی از سران خوارج از قبیلهی یشکر بن بکر بن وائل.
2) شرح نهجالبلاغهی ابن ابیالحدید، ج 2، ص 280.
3) همان، همانجا.