جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تلاشهای هدایتگرانه امام‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

شورش بخشی از ارتش امام -علیه‌السلام-، که بازوی محکم و استوار او به شمار می‏رفت، عرصه را تنگتر و دشوارتر ساخت. این شورش دوباره صورت گرفت: یک بار در صفین و خواسته‏ی شورشیان در آنجا این بود که امام -علیه‌السلام- جنگ را متوقف سازد و داوری حکمین را بپذیرد و گرنه به قتل می‏رسد؛ بار دیگر پس از امضای پیمان و پذیرش حکمیت از طرف همان گروه که این بار خواسته‏ای کاملاً به عکس خواسته‏ی نخست داشتند و خواهان نقض عهد و نادیده گرفتن میثاق پیشین بودند.

خواسته‏ی نخست، هر چند پیروزی امام -علیه‌السلام- را از بین برد، ولی تن دادن به صلح در آن شرایط که سپاهیان ساده لوح امام نه تنها حاضر به نبرد نبودند بلکه آماده بودند حتی آن حضرت را ترور کند کاری نامشروع و بر خلاف اصول و مقررات عقلی به شمار نمی‏رفت و به تعبیر خود امام خطاب به سران خوارج «پذیرش داوری حکمین به سبب فشار یاران یک ناتوانی در تدبیر و ضعف در انجام کار بود که از ناحیه‏ی آنان بر او تحمیل شد».(1) در حالی که خواسته‏ی دوم درست بر خلاف صریح قرآن بود که همگان را بر حفظ مواثیق و پیمانها دعوت می‏کند.

در این صورت، امام -علیه‌السلام- چاره‏ای جز ثبات و استواری و ارشاد و هدایت فریب خوردگان و احیاناً کوشش در تفریق جمع آنان نداشت. از این رو، نخست به تلاشهای هدایتگرانه مبادرت کرد، ولی چون این حربه مؤثر واقع نشد، به تناسب شرایط، از حربه‏های دیگر بهره گرفت، از جمله برای هدایت آنان از یاران فاضل و دانشمند خود، که در میان مسلمین به آگاهی از کتاب و سنت اشتهار داشتند، کمک گرفت و آنان را به اردوگاه خوارج فرستاد.


1) ما هو ذنب و لکنه عجز فی الرأی و ضعف فی الفعل. تاریخ طبری، ج 4، ص 53.