روزی دو نفر از سران خوارج به نامهای زرعهی طائی و حرقوص به حضور امام -علیهالسلام- رسیدند و گفتگوی تندی میان آنان و امام انجام گرفت که به نقل آن میپردازیم.
زرعه و حرقوص: «لا حکم إلا لله».
امام -علیهالسلام-: من نیز میگویم: «لا حکم إلا لله».
حرقوص: از خطای خود توبه کن و از مسئلهی تحکیم باز گرد و ما را به نبرد با معاویه گسیل ده، تا با او نبرد کنیم و به لقای پروردگار خود نایل آییم.
امام -علیهالسلام-: من این کار را میخواستم ولی شما در صفین بر من شوریدید و تحکیم را شما بر من تحمیل کردید. اکنون ما میان خود و آنان پیمانی را امضا کرده و شروطی را پذیرفتهایم و مواثیق به آنان دادهایم و خدا میفرماید: «و أوفوا بعهدالله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلاً إن الله یعلم ما تفعلون» (نحل: 91).
حرقوص: این گناهی بود که شایسته است از آن توبه کنی.
امام -علیهالسلام-: این کار گناه نبود، بلکه ناتوانی در رأی و ضعف در تدبیر بود (و منشأ آن خود شما بودید) و من قبلاً شما را از این کار مطلع کردم و از آن بازداشتم.
زرعه: به خدا سوگند اگر حاکمیت مردان را در کتاب خدا(1) ترک نکنی با تو برای رضای خدا نبرد میکنم!
امام (با چهرهی بر افروخته): ای بدبخت، چه بد مردی هستی! به همین زودی تو را کشته میبینم و باد بر بدنت میوزد.
زرعه: آرزو میکنم چنین باشد.
امام -علیهالسلام-: شیطان عقل شما دو تن را ربوده است. از عذاب خدا بپرهیز. در این دنیایی که برای آن نبرد میکنید سودی نیست.
در این موقع هر دو نفر محضر امام -علیهالسلام- را با دادن شعار «لا حکم إلا لله» ترک گفتند.(2)
1) متن تاریخ طبری، «کتاب الله» دارد، ولی ظاهراً «دین الله»صحیح است.
2) تاریخ طبری، ج 4، ص 53.