جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جنگ نهروان یا ره آورد شوم سیاست قرآن بر نیزه کردن‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

سیاست شوم و ناجوانمردانه‏ی فرزند ابوسفیان و عقل منفصل وی عمرو عاص، پیامدهای تلخ و درد آوری داشت. طراح نقشه از روز نخست از آثار وخیم آن آگاه بود و به پیروزی خود در مسأله‏ی تحکیم اطمینان کامل داشت. برای ارزیابی این سیاست، کافی است بدانیم که در سایه‏ی آن دشمن به آرزوهای دیرینه‏ی خود رسید. و نتایجی به دست آورد که از آن جمله موارد زیر را می‏توان نام برد:

1- سلطه‏ی معاویه بر شامات تثبیت شد و کلیه‏ی فرمانداران و بخشداران آن حومه اطاعت او را از صیمیم دل پذیرفتند. و اگر بنا به علل و اغراضی، نیمدلی به علی -علیه‌السلام- بسته بودند، از او بریدند و به معاویه پیوستند.

2- امام -علیه‌السلام- که در آستانه‏ی پیروزی بود، فرسنگها از آن دور شد و بازگشت مجدد به آن کار آسانی نبود، زیرا روحیه‏ی جهادگری در ارتش آن حضرت به شدت افول کرده، دیگر از آن شوق و شور شهادت طلبی خبری نبود.

3- ارتش رو به زوال معاویه تجدید سازمان یافت و به اصطلاح نفس تازه کرد و برای تضعیف روحیه‏ی مردم عراق دست به تطاول و غارتگری زد تا امنیت منطقه را به خطر افکند و حکومت مرکزی را فاقد کفایت معرفی کند.

4- بدتر از همه، در میان ارتش عراق دو دستگی پدید آمد. گروهی تحکیم را

پذیرفتند و گروه دیگر آن را کفر و ذنب شمردند و بر امام -علیه‌السلام- لازم دانستند که از این کار توبه کند وگرنه ربقه‏ی اطاعت او را از گردن باز می‏کنند و با وی مانند معاویه به نبرد بر می‏خیزند.

5- در سایه‌ی این طرز تفکر، مخالفان تحکیم که روزی خود طرفدار آن بودند و امام -علیه‌السلام- تحت فشار این گروه بر خلاف میل و عقیده‏ی باطنی خود به آن رأی داد، پس از ورود آن حضرت به کوفه، شهر را به عنوان مخالفان حکومت وقت ترک گفتند و در دو میلی کوفه گرد آمدند. هنوز آثار ناگوار جنگ صفین ترمیم نیافته بود که نبرد شومی به نام «نهروان» پیش آمد و گروه یاغی، هر چند به ظاهر تار و مار شدند، اما بقایای این گروه در گوشه و کنار دست به تحریکات می‏زدند. و سرانجام در اثر همین تحریکات، در شب نوزدهم سال چهلم هجرت علی -علیه‌السلام- قربانی توطئه خوارج شد و در محراب عبادت به شهادت رسید.

باری، امام -علیه‌السلام- در دوران حکومت خود با سه نبرد سخت و سهمگین روبرو شد که در تاریخ اسلام از جهاتی بی سابقه است.

در نبرد نخست، طرف مقابل پیمان شکنانی مانند طلحه و زبیر بودند که حیثیت ام‌المؤمنین را، که حیثیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، به بازی گرفتند و نبرد خونینی به راه انداختند و سرانجام سرکوب شدند.

در نبرد دوم، طرف مخالف فرزند ابوسفیان بود که انتقام و خونخواهی عثمان را دستاویز قرار داد و با یاغیگری به مخالفت با حکومت مرکزی و امام منصوص و برگزیده‏ی مهاجران و انصار برخاست و از جاده‏ی حق و عدالت منحرف شد.

در نبرد سوم، طرف جنگ یاران دیرینه‏ی امام -علیه‌السلام- بودند که از کثرت عبادت پیشانیهایشان پینه بسته بود و آهنگ تلاوت قرآن آنان در همه جا می‏پیچید. نبرد با این گروه دشوارتر از دو گروه نخست بود. ولی امام -علیه‌السلام-، پس از ماهها صبر و شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیتهای مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون با قیام مسلحانه‏ی آنان مواجه شد به نبرد با آنان پرداخت و به تعبیر خود «چشم فتنه را از

کاسه در آورد».

جز امام -علیه‌السلام- کسی را یارای نبرد با این مقدس نماها نبود، ولی سوابق علی -علیه‌السلام- در اسلام و هجرت و ایثارگریهای او در میادین نبرد در عهد رسول خدا و زهد و پیراستگی او در طول زندگی و علم و دانش سرشار و منطق نیرومند او در مقام مناظره، این صلاحیت را به او می‏داد که با قاطعیت و بدون تردید ریشه‏ی فساد را بر کند.

این گروههای سه گانه در تاریخ اسلام به نامهای «ناکثین» (پیمان شکنان) و «قاسطین » (ستمگران و متجاوزان از خط حق) و «مارقین» (گمراهان و از دین بیرون رفتگان) معروف‏اند. سابقه‏ی این نامگذاری مربوط به عصر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم است . آن حضرت خود از این سه گروه چنین توصیفی کرده و به علی -علیه‌السلام- و دیگران یادآور شده بود که علی با این سه گروه نبرد خواهد کرد. این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یکی از ملاحم و خبرهای غیبی اوست که محدثان اسلامی در کتابهای حدیث به مناسبتهای مختلف از آن یاد کرده‏اند که به عنوان نمونه یکی از آنها را یادآور می‏شویم. علی -علیه‌السلام- می‏فرماید:

«أمرنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین».(1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من امر فرمود که با ناکثان و قاسطان و مارقان نبرد کنم.ابن‏کثیر، متوفای 774 ه.ق، در تاریخ خود قسمتی از این احادیث را گرد آورده است. از جمله یادآور شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه‏ی ام سلمه شد و بعداً علی نیز آمد. پیامبر رو به همسر خود کرد و گفت: «یا أم سلمة، هذا و الله قاتل الناکثین و القاسطین و المارقین من بعدی»(2) یعنی: ای ام سلمه، این (مساوی علی) نبرد کننده با ناکثان و قاسطان و مارقان بعد از من است.

مراجعه به کتابهای حدیث و تاریخ صحت و استواری حدیث فوق را ثابت می‏کند. از این جهت، دامن سخن را در این مورد کوتاه کرده، یادآور می‏شویم که محقق بزرگ مرحوم علامه‏ی امینی در کتاب «الغدیر» قسمتی از صور حدیث و مدارک آن را جمع کرده است.(3)

تاریخ مارقین گواهی می‏دهد که آنان پیوسته پرخاشگران بر حکومتهای زمان بودند و زیر بار هیچ حکومتی نمی‏رفتند. نه حاکمی را به رسمیت می‏شناختند و نه حکومتی را. حاکم عادل و منحرف، مانند علی -علیه‌السلام- و معاویه، در نظر آنان فرق نمی‏کرد و رفتار آنان با یزید و مروان با رفتار آنان با عمر بن عبدالعزیز نیز یکسان بود.


1) تاریخ بغداد، ج 8، ص 340.

2) البدایة و النهایة، جزء هفتم، مجلد چهارم، ص 305.

3) الغدیر، ج 3، صص 195-188، در نقد کتاب منهاج السنة.