شریح بن هانی، فرماندهی که امام -علیهالسلام- او را در رأس یک گروه چهارصد نفری به دومةالجندل اعزام کرد، دست ابوموسی را گرفت به او چنین گفت: تو مسئولیت بزرگی را به دوش گرفتهای، کاری که شکاف آن مرمت پذیر نیست. بدان اگر معاویه بر عراق مسلط شود دیگر عراقی وجود ندارد، ولی اگر علی بر شام مسلط شود برای شامیان مشکلی وجود نخواهد داشت. تو در آغاز حکومت امام از خود وقفه نشان دادی؛ اگر باز چنین کاری کنی گمان به یقین و امید به نومیدی تبدیل میشود.
ابوموسی در پاسخ او گفت: گروهی که مرا متهم میسازند شایسته نیست که مرا به داوری برگزینند تا باطل را از آنان دفع و حق را بر ایشان جلب کنم.(1)
نجاشی، شاعر معروف سپاه امام و دوست دیرینهی ابوموسی، طی اشعاری او را
به رعایت حق و عدالت توصیه کرد و چون آن اشعار را بر ابوموسی خواندند گفت: از خدا میخواهم که افق روشن گردد و طبق رضای خدا انجام وظیفه کنم.(2)
1) الإمامة و السیاسة، ج 1، ص 115؛ شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 2،ص 245.
2) وقعهی صفین، ص 534؛ شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 2، ص 247.