جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بازگشت امام از صفین به کوفه‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

مسئله‏ی حکمیت امری بود که امام -علیه‌السلام- از روی جبر و اکراه و پس از مسدود شدن تمام راهها به آن تن داد، زیرا اگر در برابر آن مقاومت می‏کرد مخالفان داخلی، با همکاری سپاه معاویه، به نبرد با امام بر می‏خاستند که پایانی جز نابودی او و یاران با وفایش نداشت. از این جهت وقتی کار تصویب حکمیت به پایان رسد، امام -علیه‌السلام- برای اعزام نماینده و اعزام هیأت ناظر بر داوری و حل و فصل مشکلات به کوفه بازگشت، در حالی که در موقع حرکت، این دعا را که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است قرائت می‏فرمود:

«بار الها، از مشقت سفر و اندوه بازگشت و از چشم‏انداز بلا در اهل و مال به تو پناه می‏برم».

امام -علیه‌السلام- این دعا را تلاوت کرد و راه ساحلی فرات را به مقصد کوفه در پیش گرفت. وقتی به شهر «صندوداء»(1) رسید قبیله‏ی بنوسعید به استقبال آن حضرت شتافتند و درخواست کردند که بر آنان وارد شود ولی امام دعوت آنان را نپذیرفت (2) وقتی به نزدیک نخیله‏ی کوفه رسید با پیرمردی روبرو شد که در سایه‏ی خانه‏ای نشسته بود و آثار بیماری بر چهره داشت و گفتگویی میان آن دو به شرح زیر

انجام گرفت.

امام -علیه‌السلام-: چرا رنگ تو پریده است؟ آیا بیماری؟

پیرمرد: آری.

امام -علیه‌السلام-: بیماری را خوش نداشتی؟

پیرمرد:نه، دوست نداشتم بیمار شوم.

امام -علیه‌السلام-: آیا این نوع بیماریها در پیشگاه خدا امر خیر حساب نمی‏شود؟

پیرمرد: چرا.

امام -علیه‌السلام-: مژده بده که رحمت حق تو را فرا گرفته و گناهان تو آمرزیده شده است. نام تو چیست؟

پیرمرد: من صالح فرزند سلیم از قبیله‏ی سلامان بن طی و همپیمان قبیله‏ی سلیم بن منصور هستم.

امام -علیه‌السلام-: با شگفتی خاصی فرمود:

چقدر نام تو و نام پدرت و نام هم پیمانان تو نیکوست. آیا در نبردهای ما شرکت داشتی؟

پیرمرد: نه، شرکت نداشتم ولی به آن مایل بودم. همان طور که می‏بینی ناتوانی جسمی، که از عوارض تب است، مرا از کار بازداشته است.

امام -علیه‌السلام-: به کلام خدا گوش فرا ده که می‏فرماید: «لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج إذا نصحوا لله و رسوله ما علی المحسنین من سبیل و الله غفور رحیم» (توبه: 91). یعنی: بر ناتوانان و بیماران و کسانی که مالی ندارند که در راه جهاد انفاق کنند ایرادی نیست آن گاه که برای خدا و پیامبر او خیرخواهی نمایند. بر نیکوکاران مزاحمتی نیست و خداوند بخشنده و رحیم است.

امام -علیه‌السلام-: مردم درباره‏ی کار ما با شامیان چه می‏گویند؟

پیرمرد: بدخواهان تو از این کار خوشحال‏اند ولی یاران واقعی تو خشمگین و متأثرند.

امام -علیه‌السلام-: راست می‏گویی. خدا بیماری تو را مایه‏ی آمرزش گناهان تو قرار دهد. چه در بیماری پاداشی نیست ولی مایه‏ی آمرزش گناهان می‏شود. پاداش، مربوط به گفتار و کردار است ولی در عین حال از حسن نیت نباید غفلت کرد، زیرا خداوند گروه کثیری را به سبب نیت خیرشان وارد بهشت می‏کند. امام -علیه‌السلام- این سخن را گفت و راه خود را در پیش گرفت.(3)

پس از پیمودن مقداری راه، با عبدالله بن ودیعه‏ی انصاری مواجه گردید و مایل شد که از نظر مردم درباره‏ی قرارداد تحمیلی با معاویه آگاه گردد. لذا با او به گفتگویی پرداخت که نقل می‏شود.

امام -علیه‌السلام-: مردم درباره‏ی کار ما چه می‏گویند؟

انصاری: مردم دو نظر دارند. برخی آن را پسندیده‏اند و برخی دیگر آن را خوش ندارند و (به تعبیر قرآن: «و لایزالون مختلفین») پیوسته در اختلاف هستند.

امام -علیه‌السلام-: صاحبنظران چه می‏گویند؟

انصاری: آنان می‏گویند که گروهی دور علی بودند اما علی آنان را متفرق ساخت. دژ استواری داشت ولی آن را ویران کرد. دیگر علی کی می‏تواند مانند آنان را که متفرق ساخت گردآورد و بنایی را که ویران کرد از نو بسازد؟ اگر او با همان گروهی که به فرمان او بودند به نبرد ادامه می‏داد تا پیروز گردد یا نابود شود، کاری مطابق با خرد و سیاست صحیح انجام داده بود.

امام -علیه‌السلام-: من ویران کردم یا آنان (خوارج)؟ من آن جمع را متفرق ساختم یا آنان اختلاف و دودستگی پدید آوردند؟ اینکه می‏گویی حسن تدبیر آن بود که در آن زمان که گروهی پرچم مخالفت با من برافراشتند من باید با گروه وفادار خود به نبرد ادامه می‏دادم، این نظری نبود که من از آن غافل باشم. من حاضر بودم که جان خود را بذل کنم و مرگ را با روی گشاده پذیرا شوم، ولی بر حسن و حسین نگریستم و دیدم

که در شهادت بر من سبقت می‏گیرند. از آن ترسیدم که، با مرگ آن دو، نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منقطع شود. لذا این کار را نپسندیدم. به خدا سوگند که اگر این بار با شامیان روبه رو شوم این راه بر می‏گزینم و هرگز آن دو (حسن و حسین) با من همراه نخواهند بود.(4)

گفتگوی رک و بی پرده‏ی انصاری با امام -علیه‌السلام- دو مطلب را روشن می‏کند:

الف) محیطی که امام -علیه‌السلام- در آن می‏زیست محیط آزادی بود و افراد می‏توانستند افکار و آراء مختلف خود را درباره‏ی حکومت وقت ابراز دارند و موافق و مخالف، در اظهار عقیده، در پیشگاه امام -علیه‌السلام- یکسان بودند و تا وقتی که مخالف دست به سلاح نمی‏برد و به قیام مسلحانه نمی‏پرداخت از آزادی کامل برخوردار بود.

ب) حفظ نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که قرآن از آن به لفظ «کوثر» تعبیر کرده از واجبات مهم اسلامی است. ادامه‏ی نبرد امام -علیه‌السلام- بر ضد معاویه و مخالفان داخلی، که تعداد آنان کم نبود، منجر به شهادت امام و حسنین -علیهم السلام- و برچیده شدن نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در نتیجه نابودی «امامت» می‏شد. اراده‏ی الهی در باقی ماندن نسل معصومان تا هنگام ظهور امام زمان -علیه‌السلام- ایجاب می‏کند که علی -علیه‌السلام- حکمیت را پذیرا شود. این مطلب، هر چند تنها دلیل برای پذیرفتن حکمیت نبود، ولی یکی از عللی بود که امام را به آن وادار ساخت.


1) صندوداء، به فتح صاد و سکون نون و فتح دال ممدوده، شهری است در بین شام و عراق، معجم البلدان یاقوت حموی.

2) وقعه‏ی صفین، ص 528؛ شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ ابی‏الحدید،ج 2، ص 86.

3) وقعه‏ی صفین، ص 528؛ تاریخ طبری، ج 3، جزء 6، ص 33.

4) تاریخ طبری، ج 3، جزء 6، ص 34؛ کامل ابن‏اثیر، ج 3، ص 164؛ وقعه‏ی صفین، ص 530-529.