دوستان نادان امام -علیهالسلام- این بار در صدد تحمیل امر چهارمی بودند و آن اینکه باید امام در همان روز پیمان حکمیت را نادیده بگیرد و آن را از اعتبار بیفکند. ولی این بار امام -علیهالسلام- سرسختانه مقاومت کرد و بر سر آنان فریاد زد:
ویحکم، أبعد الرضا و العهد نرجع؟ ألیس الله تعالی قد قال: «أوفوا بالعقود»(1) و قال: «و أوفوا بعهدالله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلاً إن الله یعلم ما تفعلون(2) «(3)
وای بر شما، حالا این سخن را میگویید؟ اکنون که راضی شدهایم و پیمان بستهایم دو مرتبه به جنگ بازگردیم؟ مگر خدا نمیگوید «بر پیمانها وفا کنید» و باز میگوید «به پیمانهای الهی، آن گاه که پیمان بستید، وفا کنید و سوگندها را پس از استوار کردن مشکنید، در حالی که خدا را بر کار خود ضامن قرار دادهاید، که خدا بر آنچه انجام میدهید آگاه است».
اما سخنان امام -علیهالسلام- در آنان مؤثر نیفتاد و از اطاعت امام -علیهالسلام- بیرون رفتند و مسئلهی حکمیت را گمراهی شمردند و از امام -علیهالسلام- بیزاری جستند و در تاریخ به «خوارج» و یا «محکمه» معروف شدند و خطرناکترین گروه را در بین طوایف اسلامی تشکیل دادند.
اینان در طول تاریخ با هیچ حکومتی نساختند و برای خود تفکر و راه و روشی خاص برگزیدند. ما در فصل «مارقین» به طور گسترده انگشت روی اشتباه فکری این
گروه خواهیم گذاشت و یادآور خواهیم شد که مسئلهی حکمیت، مسئلهی حاکمیت رجال در دین الهی نبود، بلکه مراد حاکمیت قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اختلاف میان دو گروه بود و این حاکمیت در جای بسیار صحیح و استوار است، هر چند عنوان کردن آن در آن شرایط از طرف عمرو عاص با خدعه و حیله همراه بود.
امام -علیهالسلام- در این مورد میفرماید:
إنا لم نحکم الرجال و إنما حکمنا القرآن و هذا القران إنما هو خط مسطور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لابد من ترجمان و إنما ینطق عنه الرجال. و لما دعانا القوم إلی أن نحکم بیننا القرآن لم نکن الفریق المتولی عن کتاب الله و قد قال سبحانه: «فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله و الرسول» فرده إلی الله أن نحکم بکتابه و رده إلی الرسول أن نأخذ بسنته.(4)
ما مردم را حاکم در دین خدا قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم قرار دادیم. و این قرآن خطی است که در میان دو جلد قرار گرفته است و با زبان سخن نمیگوید و بیانگری لازم دارد، و بیانگران از آن سخن میگویند. وقتی شامیان از ما خواستند که قرآن را حاکم قرار دهیم ما کسانی نبودیم که از آن روگردان شویم، چه خدا در قرآن میفرماید: «اگر در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر او بازگردانید». رجوع به خدا بازگشت به قرآن و رجوع به پیامبر بازگشت به سنت اوست.
امام -علیهالسلام- در ضمن این خطبه جملهای دارد که شایان توجه است. میفرماید: «فإذا حکم بالصدق فی کتاب الله فنحن أحسن الناس به و إن حکم بسنة رسول الله فنحن أولاهم به» یعنی: اگر به راستی به کتاب خدا حکم شود ما سزاوارترین
مردم به آن هستیم و اگر به سنت پیامبر خدا داوری گردد ما به آن اولی میباشیم.
باری، سرانجام در چنین روزی نبرد صفین، که ماهها وقت ارزندهی امام -علیهالسلام- و یارانش را اشغال کرد، با به جای گذاشتن بیست تا بیست و پنج هزار شهید از سپاه عراق و چهل و پنج هزار و به قولی نود هزار کشته از سپاه شام خاتمه یافت و دو لشکر از هم فاصله گرفتند و راهی سرزمینهای خود شدند.(5)
1) سورهی مائده، آیهی 1.
2) سورهی نحل، آیهی 91.
3) شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 2، ص 238.
4) نهجالبلاغه، خطبهی 125. طبری در تاریخ خود (ج 3، جزء 6، ص 37) در ذکر حوادث سال 37 هجری و ابناثیر در کامل (ج 3، ص 166) این سخن را مختصرتر از آنچه در نهجالبلاغه آمده نقل کردهاند. سبط بن جوزی در کتاب تذکره (ص 100) از هشام کلبی، شیخ مفید در ارشاد (ص 129) و طبرسی در احتجاج (ج 1، ص 275) نیز این خطبه را نقل کردهاند.
5) نبرد صفین که در هفدهم صفر سال 37 هجری به پایان رسید مدت 110 روز به درازا کشید و در این مدت نود بار حمله صورت گرفت. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص 256 طبع قاهره. هم او در مروج الذهب (ج 2، ص 305) تعداد کشته شدگان را جمعاً 110 هزار نفر (20 هزار از سپاه امام و 90 هزار از سپاه معاویه) و به قول دیگر 70 هزار نفر (25 هزار از سپاه امام و 45 هزار از سپاه معاویه) نقل کرده است.