جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تحمیل چهارم

زمان مطالعه: 3 دقیقه

دوستان نادان امام -علیه‌السلام- این بار در صدد تحمیل امر چهارمی بودند و آن اینکه باید امام در همان روز پیمان حکمیت را نادیده بگیرد و آن را از اعتبار بیفکند. ولی این بار امام -علیه‌السلام- سرسختانه مقاومت کرد و بر سر آنان فریاد زد:

ویحکم، أبعد الرضا و العهد نرجع؟ ألیس الله تعالی قد قال: «أوفوا بالعقود»(1) و قال: «و أوفوا بعهدالله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلاً إن الله یعلم ما تفعلون(2) «(3)

وای بر شما، حالا این سخن را می‏گویید؟ اکنون که راضی شده‏ایم و پیمان بسته‏ایم دو مرتبه به جنگ بازگردیم؟ مگر خدا نمی‏گوید «بر پیمانها وفا کنید» و باز می‏گوید «به پیمانهای الهی، آن گاه که پیمان بستید، وفا کنید و سوگندها را پس از استوار کردن مشکنید، در حالی که خدا را بر کار خود ضامن قرار داده‏اید، که خدا بر آنچه انجام می‏دهید آگاه است».

اما سخنان امام -علیه‌السلام- در آنان مؤثر نیفتاد و از اطاعت امام -علیه‌السلام- بیرون رفتند و مسئله‏ی حکمیت را گمراهی شمردند و از امام -علیه‌السلام- بیزاری جستند و در تاریخ به «خوارج» و یا «محکمه» معروف شدند و خطرناکترین گروه را در بین طوایف اسلامی تشکیل دادند.

اینان در طول تاریخ با هیچ حکومتی نساختند و برای خود تفکر و راه و روشی خاص برگزیدند. ما در فصل «مارقین» به طور گسترده انگشت روی اشتباه فکری این

گروه خواهیم گذاشت و یادآور خواهیم شد که مسئله‏ی حکمیت، مسئله‏ی حاکمیت رجال در دین الهی نبود، بلکه مراد حاکمیت قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اختلاف میان دو گروه بود و این حاکمیت در جای بسیار صحیح و استوار است، هر چند عنوان کردن آن در آن شرایط از طرف عمرو عاص با خدعه و حیله همراه بود.

امام -علیه‌السلام- در این مورد می‏فرماید:

إنا لم نحکم الرجال و إنما حکمنا القرآن و هذا القران إنما هو خط مسطور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لابد من ترجمان و إنما ینطق عنه الرجال. و لما دعانا القوم إلی أن نحکم بیننا القرآن لم نکن الفریق المتولی عن کتاب الله و قد قال سبحانه: «فإن تنازعتم فی شی‏ء فردوه إلی الله و الرسول» فرده إلی الله أن نحکم بکتابه و رده إلی الرسول أن نأخذ بسنته.(4)

ما مردم را حاکم در دین خدا قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم قرار دادیم. و این قرآن خطی است که در میان دو جلد قرار گرفته است و با زبان سخن نمی‏گوید و بیانگری لازم دارد، و بیانگران از آن سخن می‏گویند. وقتی شامیان از ما خواستند که قرآن را حاکم قرار دهیم ما کسانی نبودیم که از آن روگردان شویم، چه خدا در قرآن می‏فرماید: «اگر در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر او بازگردانید». رجوع به خدا بازگشت به قرآن و رجوع به پیامبر بازگشت به سنت اوست.

امام -علیه‌السلام- در ضمن این خطبه جمله‏ای دارد که شایان توجه است. می‏فرماید: «فإذا حکم بالصدق فی کتاب الله فنحن أحسن الناس به و إن حکم بسنة رسول الله فنحن أولاهم به» یعنی: اگر به راستی به کتاب خدا حکم شود ما سزاوارترین

مردم به آن هستیم و اگر به سنت پیامبر خدا داوری گردد ما به آن اولی می‏باشیم.

باری، سرانجام در چنین روزی نبرد صفین، که ماهها وقت ارزنده‏ی امام -علیه‌السلام- و یارانش را اشغال کرد، با به جای گذاشتن بیست تا بیست و پنج هزار شهید از سپاه عراق و چهل و پنج هزار و به قولی نود هزار کشته از سپاه شام خاتمه یافت و دو لشکر از هم فاصله گرفتند و راهی سرزمینهای خود شدند.(5)


1) سوره‏ی مائده، آیه‏ی 1.

2) سوره‏ی نحل، آیه‏ی 91.

3) شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 2، ص 238.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ی 125. طبری در تاریخ خود (ج 3، جزء 6، ص 37) در ذکر حوادث سال 37 هجری و ابن‏اثیر در کامل (ج 3، ص 166) این سخن را مختصرتر از آنچه در نهج‏البلاغه آمده نقل کرده‏اند. سبط بن جوزی در کتاب تذکره (ص 100) از هشام کلبی، شیخ مفید در ارشاد (ص 129) و طبرسی در احتجاج (ج 1، ص 275) نیز این خطبه را نقل کرده‏اند.

5) نبرد صفین که در هفدهم صفر سال 37 هجری به پایان رسید مدت 110 روز به درازا کشید و در این مدت نود بار حمله صورت گرفت. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص 256 طبع قاهره. هم او در مروج الذهب (ج 2، ص 305) تعداد کشته شدگان را جمعاً 110 هزار نفر (20 هزار از سپاه امام و 90 هزار از سپاه معاویه) و به قول دیگر 70 هزار نفر (25 هزار از سپاه امام و 45 هزار از سپاه معاویه) نقل کرده است.