در میان سپاه شام بزرگترین قهرمان حریث غلام معاویه بود. او گاهی لباس معاویه را بر تن میکرد و به نبرد میپرداخت و افراد ناآگاه گمان میبردند که معاویه میجنگد.
روزی معاویه او را خواست و گفت: از مبارزه با علی بپرهیز، ولی با نیزهی خود هرکسی را خواستی نشانه بگیر. وی به سوی عمرو عاص رفت و سخن معاویه را به او بازگو کرد. عمرو (به هر نیتی بود) نظر معاویه را تخطئه کرد و گفت: اگر تو قرشی بودی معاویه دوست میداشت که علی را بکشی، ولی او نمیخواهد چنین افتخاری نصیب غیر قرشی گردد. پس اگر فرصت داد بر علی نیز حمله کن.اتفاقاً در همان روز امام -علیهالسلام- در جلو سواره نظام خود به سوی میدان آمد. حریث، تحت تأثیر سخن عمرو، امام -علیهالسلام- را به مبارزه طلبید. امام، پس از خواندن رجز، گام به پیش نهاد و نبرد را آغاز کرد و در همان لحظات نخست ضربتی بر او زد و او را دو نیم کرد. وقتی خبر به معاویه رسید، بیش از حد متأثر شد و در نکوهش عمرو عاص که او را فریب داده بود اشعاری سرود که دو بیت آن را میآوریم:
حریث ألم تعلم و جهلک ضائر++
بان علیا للفوارس قاهر
و ان علیاً لم یبارزه فارس++
من الناس إلا اقصدته الأظافر
حریث (ای قهرمان شکست خورده من!)، آیا نمیدانستی که علی بر تمام قهرمانان قاهر و پیروز است. با علی، قهرمانی به مبارزه برنخاست مگر اینکه چنگالهای او به خطا نرفت و او را از پای درآورد.
قتل حریث موجی از ترس و خشم در سپاه معاویه پدید آورد. قهرمان دیگری به نام عمرو بن الحصین گام به میدان نهاد تا انتقام او را از امام -علیهالسلام- بگیرد، ولی هنوز با آن حضرت روبرو نشده بود که به دست یکی از فرماندهان سپاه امام -علیهالسلام-
به نام سعید بن قیس از پای در آمد.(1)
1) وقعهی صفین، صص 273-272؛ شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 5، صص 216-215؛ الاخبار الطوال، ص 176.