امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به خطرات مهم طمع اشاره کرده مىفرماید:«بیشترین قربانگاه عقلها در پرتو طمعهاست»؛(أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ).
«مَصارِع» جمع «مصرع» به معناى محلى است که انسان به خاک مىافتد. این واژه در مورد شهیدان و کشتهشدگان و غیر آنها به کار مىرود.
«بُرُوق» جمع «برق» به معناى همان برقى است که در آسمان بر اثر جرقههاى الکتریکى در میان ابرهاى حامل بار مثبت و منفى ظاهر مىگردد و با صداى مهیبى همراه است که آن را رعد مىنامند.
«مَطامِع» جمع «طمع» غالباً به معناى چشم داشتن به چیزهایى است که یا در دسترس قرار نمىگیرد و یا اگر قرار مىگیرد شایسته و حق انسان نیست. این واژه گاه در آرزو داشتنهاى مثبت نیز به کار مىرود که در بعضى از آیات قرآن و دعاهاى معصومان علیهم السلام به چشم مىخورد؛ ولى غالباً بار منفى دارد و به همین دلیل در منابع لغت، آن را به هر نوع آرزو داشتن تفسیر کردهاند.(1)
امام علیه السلام تشبیه جالبى در این کلام نورانى براى طمعهاى منفى بیان کرده است؛
طمع را به برق آسمان تشبیه نموده که لحظهاى همه جا را روشن مىکند و در شبهاى تاریک تمام فضاى بیابان با آن آشکار مىشود و شخص راهگذر گمکرده راه به شوق در مىآید و به دنبال آن دوان دوان حرکت مىکند. ناگهان برق خاموش مىشود و او در پرتگاهى فرو مىافتد.
عقل و دانش آدمى که حق را از باطل و نیک را از بد مىشناسد هنگامى که تحت تأثیر برق طمع قرار گیرد به همین سرنوشت گرفتار مىشود. در واقع طمع، یکى از موانع عمده شناخت است که در طول تاریخ بسیارى از اندیشمندان را به خاک هلاکت افکنده یا دنیایشان و یا دین و ایمانشان را بر باد داده است.
طمع آثار زیانبار فراوانى دارد؛ بسیارى از حوادث دردناک تاریخى بر اثر همین صفت رذیله رخ داده است. مهمترین فاجعه تاریخ اسلام، شهادت شهیدان کربلا، از یک نظر به سبب طمع در حکومت رى از سوى «عمر سعد» واقع شد و حکومت مرگبار بنى امیه به طور کلى مولود طمعهایى بود که آنها در جانشینى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و گرفتن انتقام غزوات آن حضرت داشتند.
در گفتار حکیمانه 180 خواندیم که امام علیه السلام مىفرماید:«الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛ طمع بردگى و اسارت جاویدان است». در گفتار حکیمانه 226 نیز خواهد آمد که امام علیه السلام طمعکار را در بند ذلت گرفتار مىبیند:«الطّامِعُ فی وَثاقِ الذُّلّ».(2)
در غررالحکم نیز آمده است:«ثَمَرَةُ الطَّمَعِ ذُلُّ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ؛ ثمره طمع، ذلت دنیا و آخرت است».(3)
طمع باعث ذلت و اسارت مىشود، زیرا انسان در موارد طمع غالباً به دنبال چیزى مىرود که از دسترس او بیرون است و یا حق او نیست و پیوسته تلاش مىکند و نیروهاى خود را از دست مىدهد و گاه با محرومیت از آنچه به دنبال آن
بود چشم از دنیا بر مىبندد.
طمع باعث ذلت انسان مىشود، براى اینکه جهت رسیدن به آن از آبرو و حیثیت خویش مایه مىگذارد و در برابر هر شخصى سر تعظیم فرود مىآورد.
ازاینرو در حدیثى از امام حسن عسکرى علیه السلام مىخوانیم:«ما أقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ؛ چه قدر زشت است براى انسان با ایمان که علائقى داشته باشد که سبب ذلت او شود».(4)
شاعر معروف فارسى زبان سعدى مىگوید:
بدوزد شره دیده هوشمند
درآرد طمع مرغ و ماهى به بند
در جایى دیگر نیز مىگوید:
قناعت سرافرازد اى مرد هوش
سر پر طمع بر نیاید ز دوش
طمع آبروى تو آخر بریخت
براى دو جو دامنى دُر بریخت
1) در این مورد مىتوانید به کتب لغت از جمله کتاب «التحقیق فى کلمات القرآن الکریم» ماده «طمع» نوشته «علامه مصطفوى» مراجعه کنید.
2) نهجالبلاغه، حکمت 226.
3) غررالحکم، ح 4639.
4) بحارالانوار، ج 75، ص 374.