جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: اطاعت مخلوق محدود به عدم معصیت خالق است‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این کلام حکمت‏آمیز به حقیقت روشنى اشاره مى‏کند که بسیارى به هنگام عمل آن را فراموش مى‏کنند، مى‏فرماید: «اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست»؛(لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ).

اشاره به این‏که ما هرچه داریم از ذات پاک پروردگار است و در هر کار و قبل از هر چیز باید مطیع فرمان او باشیم، بهشت و دوزخ در دست اوست ثواب و جزا به حکم او، عزت و ذلت در این دنیا نیز از ناحیه اوست و در واقع‏«لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلَّااللَّهُ»با این حال چگونه ممکن است ما به اطاعت مخلوقى درآییم که او فرمان معصیت خالق را صادر کرده است. این نهایت بى‏خبرى و ضعف ایمان و نادانى و ناسپاسى است.

به همین دلیل فقهاى ما مى‏گویند اطاعت والدین و اطاعت زن از شوهر و مانند آن تنها در صورتى مجاز یا لازم است که بر خلاف فرمان خدا نباشد و ازاین‏رو براى انجام حج واجب، نهى آنها هیچ اثرى ندارد و همچنین در انجام دادن واجبات دیگر و ترک محرمات، و آن کس که اطاعت مخلوق را بر اطاعت خالق مقدم سازد در واقع مشرک است؛ یعنى گرفتار شرک عملى شده است؛ از این رو قرآن مجید در مورد والدین مى‏فرماید «وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا»؛ و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که براى من‏

همتایى قائل شوى که از آن آگاهى ندارى، از آنها پیروى مکن».(1)

همچنین اگر حکومتى به هر نام تشکیل شود و قانونى بر خلاف قانون خداوند وضع کند هیچ مسلمانى حق پیروى از آن را ندارد، چون اطاعت مخلوق و معصیت خالق است جز این‏که او را مجبور کنند.

بعضى از شارحان نهج‏البلاغه براى این جمله معناى دیگرى ذکر کرده و گفته‏اند منظور این است که هیچ کس حق ندارد از طریق معصیت راه اطاعت خدا را بپیماید؛ مثلًا در خانه غصبى نماز گزارد یا با آب غصبى وضو یا غسل کند یا با مال حرام فى سبیل الله انفاق نماید.

ولى معناى اول صحیح‏تر به نظر مى‏رسد، از این رو کسانى که به این جمله استناد جسته‏اند نیز در موارد مصداق معناى اول بوده است از جمله قصه «معاویه» و «شداد بن اوس» است که ابن ابى‏الحدید نقل مى‏کند: او (که از صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله بود) در مجلس معاویه حضور داشت. معاویه به او گفت: برخیز و یادى از على کن و عیب‏هایى براى او بشمار. او برخاست و خطبه‏اى خواند و نه تنها عیبى بر آن حضرت نگرفت بلکه تلویحاً مدح امام را کرد و در لابه‏لاى خطبه‏اش این جمله را نیز بیان کرد:«إنَّهُ لا طاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فى مَعْصِیَةِ الْخالِقِ»و در پایان رو به معاویه کرد و گفت: اى معاویه کسى که با ذکر حق تو را به خشم بیاورد خیرخواه توست و کسى که با سخن باطل تو را راضى کند خیانت به تو کرده است. معاویه سخن او را قطع کرد و دستور داد او را از محل خطابه پایین آورند. سپس به او محبت کرد و مالى به او بخشید و به او گفت: تو مدح سخاوتمندان کردى آیا من از سخاوتمندان هستم یا نه؟ «شداد» گفت: اگر مال حلالى غیر از اموال بیت‏المال مسلمانان داشته باشى و انفاق کنى تو از سخاوتمندانى و اما اگر مال مسلمانان باشد و آن را در اختیار گرفته باشى و از

طریق اسراف آن را خرج کنى مشمول آیه: «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ»(2)خواهى بود.(3)

مرحوم مغنیه نیز در شرح نهج‏البلاغه خود ضمن تفسیر کلام امام علیه السلام به همین معنا، مى‏گوید: کسى که معصیت پروردگار کند حجت الهى بر ضد او تمام است، هرچند از همه خلایق اطاعت کند و هر کس اطاعت خداوند نماید حجت الهى به نفع او تمام است حتى اگر جمیع خلایق را معصیت کند، بلکه در چنین موردى که مردم مخالف اطاعت خدا هستند ولى او خدا را اطاعت مى‏کند، اطاعتى برتر و داراى ثوابى بیشتر است. قرآن مجید مى‏فرماید: «أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ آیا از آنها مى‏ترسید؟ با این‏که اگر ایمان دارید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید».(4)(5)


1) عنکبوت، آیه 8.

2) اسراء، آیه 27.

3) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 18، ص 167.

4) توبه، آیه 13.

5) فى ظلال نهج‏البلاغه، ج 4، ص 325.