جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: راه تسخیر دل‏ها (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام علیه السلام در این کلام حکیمانه اشاره به تسخیر دل‏ها کرده مى‏فرماید: «هر کس حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نمى‏کند وى را برده خود ساخته است!»؛(مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَایَقْضِی حَقَّهُ فَقَدْ عَبَّدَهُ).

این سخن در واقع برگرفته از آیات قرآن مجید است که دستور مى‏دهد در برابر بدى‏ها نیکى کنید تا دشمنان شما در برابر شما نرم شوند و دوست گردند.«ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ»؛ بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است گویى دوستى گرم و صمیمى است».(1)

شبیه این معنا همان چیزى است که در حکمت 158 نیز گذشت که مى‏فرماید:«وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ‏؛ شر افراد را از طریق بخشش به آنان برطرف کن» و نیز شبیه حدیث دیگرى که از آن حضرت در غررالحکم نقل شده که فرمود:«مَنْ بَذَلَ مالَهُ اسْتَعْبَدَ؛ کسى که مال خود را به دیگران ببخشد آنها را در حلقه بندگى خود درآورده است» و حدیث دیگرى که در غررالحکم آمده و به صورت ضرب‏المثلى در میان همه مردم مشهور است:«الْإِنْسانُ عَبْدُ الْإحْسانِ‏؛ انسان بنده احسان است».

روایات فراوانى با تعبیرات مختلف از امیرمؤمنان على علیه السلام در غررالحکم به همین مضمون دیده مى‏شود؛ از جمله:«الإحْسانُ یَسْتَرِقُّ الْإنْسانُ‏؛ احسان، انسان‏ها را بنده مى‏سازد». و«بِالْإحْسانِ تَمْلِکُ الْقُلُوبُ‏؛ به وسیله احسان دل‏ها در تسخیر انسان در مى‏آیند». و«مَا اسْتَعْبَدَ الْکِرامُ مِثْلُ الْإکْرامِ‏؛ افراد با شخصیت را چیزى همانند اکرام و احترام، به بندگى و خضوع، نکشانده است».

آنچه در بالا آمد در صورتى است که جمله «عبّده» با تشدید خوانده شود همان‏گونه که در نسخه ابن ابى‏الحدید و غرر الحکم آمده است و مرحوم کمره‏اى نیز در شرح نهج‏البلاغه خود آن را کاملًا تأیید کرده است؛ ولى در بسیارى از نسخ «عَبَدَهُ» بدون تشدید آمده و مرحوم محقق شوشترى در شرح نهج‏البلاغه خود مى‏گوید: «چون خط سید رضى در اختیار مرحوم ابن میثم بوده و آن بدون تشدید است این نسخه را باید ترجیح داد»(2) و معناى جمله مطابق آن این مى‏شود که «هر کس حق افرادى را ادا کند که از اداى حق خوددارى مى‏کنند گویى او را پرستش کرده و برده اوست». مطابق این معنا گویا امام علیه السلام مى‏فرماید: در برابر حق‏ناشناسان، حق شناس مباش و گرنه بنده و برده خواهى شد، در حالى که آنچه با روایات فراوان بالا هماهنگ و با قرآن سازگار باشد همان معناى اول است و نبودن تشدید در نسخه سید رضى دلیل بر چیزى نمى‏تواند باشد، زیرا معمول نویسندگان در گذشته این نبوده است که تمام کلمات را اعراب بگذارند و به فرض سید رضى معتقد به نداشتن تشدید بوده، استنباطى از ناحیه خود اوست وگرنه مستقیماً از امیرمؤمنان چیزى نشنیده است و ما این استنباط را مناسب آیات و روایات دیگر نمى‏دانیم و اصرار مرحوم شوشترى در شرح نهج‏البلاغه خود بر معناى دوم صحیح نیست. به خصوص این‏که او مى‏گوید: افراد رذل ممکن است از نیکى کردن سوء استفاده کنند که این سخن نیز قابل جواب است،

زیرا معیار توده مردم هستند نه افراد رذل، هرچند در بعضى از روایات به این افراد رذل نیز اشاره شده است؛ توده مردم چنینند که اگر در مقابل بدى، خوبى ببینند، در برابر بى‏وفایى، وفا ببینند و در برابر بى‏مهرى به آنها مهر شود منقلب خواهند شد. سماحت و عفو و گذشت اسلامى و سیره اولیاء الله نیز همین بوده است که حق‏ناشناسان را با حق‏شناسى ادب مى‏کردند و در حلقه عبودیت خود در مى‏آوردند.


1) فصلت، آیه 34.

2) بهج الصباغة، ج 14، ص 551.