جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: روش حفظ اسرار

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه تأکید بر حفظ اسرار مى‏کند و مى‏فرماید: «کسى که راز خود را بپوشاند همواره اختیار آن به دست اوست (و کسى که نپوشاند از اختیارش بیرون مى‏رود.)»؛(مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ).

منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان که اگر دیگران از آن آگاه شوند ممکن است مشکلات عظیمى براى وى فراهم سازند؛ مثلًا شخصى که معتقد به مذهب اهل بیت است و در میان متعصبان لجوج و نادانى از مخالفان قرار گرفته است، بدیهى است اگر سرّ خویش را فاش کند جانش به خطر مى‏افتد و گاه افشاى اسرار سبب مى‏شود که حسودان انسان را از رسیدن به نتیجه کارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخ‏هایش بگذارند یا رقیبانى باشند که براى حفظ منافع خود پیش‏دستى کنند و کارى را که او ابداع کرده از وى بگیرند و به ثمر برسانند و از فواید آن بهره گیرند و ابداع کننده اصلى را محروم سازند.

بدیهى است عقل مى‏گوید: در چنین مواردى اسرار را باید مکتوم داشت و حتى براى عزیزترین عزیزان بازگو نکرد، زیرا آن عزیزان هم عزیزانى دارند که براى آنها بازگو مى‏کنند و چیزى نمى‏گذرد که آن سرّ، همه جا منتشر مى‏شود و صاحب سرّ در رسیدن به اهدافش ناکام مى‏ماند.

در نامه 31 نهج‏البلاغه (نامه امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى علیهما السلام) نیز

اشاره به کتمان سرّ شده است. همچنین در حکمت 6 و 48 نیز امام علیه السلام بر این معنا تأکید کرده است.

مسئله کتمان اسرار به قدرى اهمیت دارد که در حدیثى امام صادق علیه السلام آن را همچون خونى مى‏شمرد که فقط باید در درون رگ‏هاى خود انسان جریان یابد، مى‏فرماید:«سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلَا تُجْرِیهِ فِی غَیْرِ أَوْدَاجِکَ».(1)

البته مسئله کتمان سرّ در مسائل اجتماعى که براى یک جامعه سرنوشت‏ساز است از اهمیت بسیار بیشترى برخوردار است و چه بسا افشاى یک سرّ سبب حمله غافل‏گیرانه دشمن و ریخته شدن خون‏هاى بى‏گناهان گردد. در تاریخ زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله موارد زیادى مى‏بینیم که از طریق کتمان، پیشگیرى از خسارات مهمى بر جامعه اسلامى کرد و از آن جمله مسئله کتمان اسرار در فتح مکه بود که با دقت انجام شد و هنگامى که لشگر اسلام با عِدّه و عُدّه فراوان در کنار مکه فرود آمدند تازه مکیان از جریان باخبر شدند و همین امر سبب شد مقاومتى نشان ندهند و خونى ریخته نشود و فوج فوج اسلام را پذیرا شوند.

گاه مى‏شد رسول اکرم صلى الله علیه و آله هنگامى که به گروهى براى یکى از جنگ‏هاى اسلام مأموریت مى‏داد براى این‏که دشمن از هدف آگاه نشود دستور مى‏داد نامه‏اى بنویسند و آن را به صورت سربسته به فرمانده لشگر مى‏داد و مى‏فرمود:هنگامى که به فلان نقطه رسیدید نامه را باز کنید و مطابق دستور عمل نمایید و به این ترتیب دشمن از نقشه‏هاى مسلمانان آگاه نمى‏شد.

این سخن را با حدیث پربار دیگرى از امیرمؤمنان علیه السلام ادامه مى‏دهیم که فرمود:«جُمِعَ خَیْرُ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فِی کِتْمَانِ السِّرِّ وَمُصَادَقَةِ الْأَخْیَارِ وَجُمِعَ الشَّرُّ فِی الْإِذَاعَةِ وَمُوَاخَاةِ الْأَشْرَارِ؛ خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده است: «کتمان‏

سرّ و دوستى با نیکان و تمام شرور در دو چیز جمع شده: فاش کردن اسرار و دوستى با اشرار».(2)

البته این قاعده کلى مانند غالب قواعد کلّى استثناى محدودى نیز دارد و آن در موردى است که انسان مى‏خواهد با شخص عاقل و دانایى مشورت کند و با کلى‏گویى نمى‏تواند نظر او را جلب نماید، بلکه باید جزئیات مطلب را با او در میان بگذارد تا بتواند از مشورت او بهره گیرد. هرگاه چنین کسى انسان رازدارى باشد مى‏توان اسرار را در اختیار او براى رسیدن به اهداف مشورت گذارد.

امام صادق علیه السلام در حدیثى که درباره شرایط شخص مورد مشورت بیان کرده مى‏فرماید: «چهارمین شرط (بعد از عقل و دیانت و صداقت) این است:«أَنْ تُطْلِعَهُ عَلَى سِرِّکَ فَیَکُونَ عِلْمُهُ بِهِ کَعِلْمِکَ بِنَفْسِکَ ثُمَّ یُسِرَّ ذَلِکَ وَیَکْتُمَهُ فَإِنَّهُ … إِذَا أَطْلَعْتَهُ عَلَى سِرِّکَ فَکَانَ عِلْمُهُ بِهِ کَعِلْمِکَ تَمَّتِ الْمَشُورَةُ وَکَمَلَتِ النَّصِیحَةُ؛ چهارمین شرط این است که او را بر سرّ خود آگاه سازى و همان‏گونه که تو درباره موضوع مورد مشورت آگاهى دارى او هم آگاهى داشته باشد سپس سرّ تو را پنهان و مکتوم دارد … هرگاه او را بر سرّت آگاه ساختى و علم او نسبت به آن موضوع مانند علم تو شد مشورت کامل مى‏شود و خیرخواهى به کمال مى‏رسد».(3)


1) بحارالانوار، ج 75، ص 278. در بعضى از طرق این روایت به جاى «فِی غَیْرِ أَوْدَاجِکَ» «مِنْ غَیْرِ أَوْدَاجِکَ» آمده ولى واژه «فى» در اینجا مناسب‏تر و صحیح‏تر است.

2) بحارالانوار، ج 72، ص 71، ح 14.

3) همان، ص 103، ح 30.