جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: نتیجه «استبداد» و «مشورت»

زمان مطالعه: 3 دقیقه

آنچه امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود بیان فرموده دو روى یک سکه درباره مسئله مشورت است. مى‏فرماید: «کسى که (ترک مشورت کند و) استبداد به رأى داشته باشد هلاک مى‏شود و آن کس که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و خرد آنها شریک مى‏شود»؛(مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ، وَمَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا).

درباره اهمیت مشورت و زیان‏هاى استبداد به رأى، تا کنون در این کتاب کرارا سخن گفته‏ایم.

در بخش کلمات قصار در کلمه 54 و همچین کلمه 113 امام علیه السلام به اهمیت مشورت اشاره فرموده و در عهدنامه مالک اشتر به صورت گسترده‏ترى از مشورت و شرایط آن سخن گفته است؛ ولى هر قدر درباره اهمیت مشورت بحث شود کم است، زیرا مطلبى است سرنوشت‏ساز. قرآن مجید هم به مؤمنان دستور مشورت مى‏دهد «وَأَمْرُهُمْ شُورَى‏ بَیْنَهُم»(1)و هم به رسول اکرم صلى الله علیه و آله که عقل کل بود در این باره امر مى‏کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ»(2)، قرآن حتى در موضوعات ساده نیز به مشورت اهمیت داده است از جمله درباره باز گرفتن کودک شیرخوار

از شیر مادر مى‏فرماید: «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا»؛ و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند (کودک را زودتر) از شیر باز گیرند؛ گناهى بر آنها نیست».(3)

همچنین روایات اسلامى به طور گسترده بر آن تأکید ورزیده است. در دنیاى امروز نیز همه دولت‏ها حداقل در ظاهر تأکید بر تشکیل شوراها براى قانون‏گذارى و امور اجرایى در سطوح مختلف دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مى‏شود.

دلیل آن هم روشن است، زیرا خداى متعال همه مزایاى فکرى را به یک نفر نداده است، بلکه هشیارى مانند سایر نعمت‏ها در میان مردم تقسیم شده است. به همین دلیل هیچ کس بى‏نیاز از افکار دیگران نیست و هنگامى که انسان‏ها به مشورت بنشینند و عقل‏ها به یکدیگر ضمیمه شوند احتمال خطا بسیار کم مى‏شود، زیرا جوانب مسئله به وسیله افراد مختلف که هر یک جانبى را مى‏بیند روشن مى‏گردد و مصداق تعبیرى که در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام در غررالحکم آمده است خواهد بود، مى‏فرماید:«حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ یُضیفَ إلى‏ رَأیِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَیَضُمَّ إلى‏ عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ؛ بر هر عاقلى لازم است که رأى عاقلان دیگر را (از طریق مشورت) به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خویش بیفزاید».(4)

بعضى ممکن است تصور کنند حتماً باید با کسى مشورت کرد که عقل او از انسان قوى‏تر یا لااقل مساوى باشد در حالى که چنین نیست؛ انسان اگر دسترسى به چنین اشخاصى پیدا نکند سزاوار است حتى با زیردستان خود مشورت کند، چنان‏که مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از بحارالانوار از امام على بن موسى‏

الرضا علیه السلام نقل مى‏کند که یکى از یارانش مى‏گوید: خدمت آن حضرت بودیم سخن از پدرش (امام کاظم علیه السلام) به میان آمد. فرمود:«کَانَ عَقْلُهُ لَایُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِیلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه‏؛ عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مى‏کرد. بعضى به آن حضرت گفتند:شما با مثل چنین شخصى مشورت مى‏کنید؟ فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند».(5)

یکى از فواید مشورت چیزى است که امام کاظم علیه السلام در حدیث نورانى‏اش به آن اشاره کرده مى‏فرماید:«مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ یَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَعِنْدَ الْخَطَاءِ عَاذِراً؛ کسى که مشورت کند اگر به حق راه یابد او را ستایش مى‏کنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مى‏دارند. (در حالى که اگر مشورت نکند نه در حال خطا کسى عذر او را موجه مى‏داند و نه در صواب کسى او را ستایش مى‏کند)».(6)

احادیث درباره مشورت از معصومان علیهم السلام بسیار فراوان است این سخن را با حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله پایان مى‏دهیم که فرمود:«الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِیرَ ذَا الرَّأْیِ وَتُطِیعَ أَمْرَهُ‏؛ حزم و دوراندیشى ایجاب مى‏کند که با صاحب‏نظران مشورت کنى و از امر او اطاعت کنى».(7)


1) شورى، آیه 38.

2) آل عمران، آیه 159.

3) بقره، آیه 233.

4) غررالحکم، ص 55، ح 496.

5) بحارالانوار، ج 72، ص 101، ح 25.

6) همان، ص 104، ح 37.

7) همان، ص 105، ح 41.