آنچه امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود بیان فرموده دو روى یک سکه درباره مسئله مشورت است. مىفرماید: «کسى که (ترک مشورت کند و) استبداد به رأى داشته باشد هلاک مىشود و آن کس که با مردان بزرگ مشورت کند در عقل و خرد آنها شریک مىشود»؛(مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ، وَمَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا).
درباره اهمیت مشورت و زیانهاى استبداد به رأى، تا کنون در این کتاب کرارا سخن گفتهایم.
در بخش کلمات قصار در کلمه 54 و همچین کلمه 113 امام علیه السلام به اهمیت مشورت اشاره فرموده و در عهدنامه مالک اشتر به صورت گستردهترى از مشورت و شرایط آن سخن گفته است؛ ولى هر قدر درباره اهمیت مشورت بحث شود کم است، زیرا مطلبى است سرنوشتساز. قرآن مجید هم به مؤمنان دستور مشورت مىدهد «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُم»(1)و هم به رسول اکرم صلى الله علیه و آله که عقل کل بود در این باره امر مىکند: «وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ»(2)، قرآن حتى در موضوعات ساده نیز به مشورت اهمیت داده است از جمله درباره باز گرفتن کودک شیرخوار
از شیر مادر مىفرماید: «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا»؛ و اگر آن دو (پدر و مادر) با رضایت یکدیگر و مشورت بخواهند (کودک را زودتر) از شیر باز گیرند؛ گناهى بر آنها نیست».(3)
همچنین روایات اسلامى به طور گسترده بر آن تأکید ورزیده است. در دنیاى امروز نیز همه دولتها حداقل در ظاهر تأکید بر تشکیل شوراها براى قانونگذارى و امور اجرایى در سطوح مختلف دارند و اصل مشورت به عنوان اصلى اساسى شمرده مىشود.
دلیل آن هم روشن است، زیرا خداى متعال همه مزایاى فکرى را به یک نفر نداده است، بلکه هشیارى مانند سایر نعمتها در میان مردم تقسیم شده است. به همین دلیل هیچ کس بىنیاز از افکار دیگران نیست و هنگامى که انسانها به مشورت بنشینند و عقلها به یکدیگر ضمیمه شوند احتمال خطا بسیار کم مىشود، زیرا جوانب مسئله به وسیله افراد مختلف که هر یک جانبى را مىبیند روشن مىگردد و مصداق تعبیرى که در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام در غررالحکم آمده است خواهد بود، مىفرماید:«حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ یُضیفَ إلى رَأیِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَیَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ؛ بر هر عاقلى لازم است که رأى عاقلان دیگر را (از طریق مشورت) به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خویش بیفزاید».(4)
بعضى ممکن است تصور کنند حتماً باید با کسى مشورت کرد که عقل او از انسان قوىتر یا لااقل مساوى باشد در حالى که چنین نیست؛ انسان اگر دسترسى به چنین اشخاصى پیدا نکند سزاوار است حتى با زیردستان خود مشورت کند، چنانکه مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از بحارالانوار از امام على بن موسى
الرضا علیه السلام نقل مىکند که یکى از یارانش مىگوید: خدمت آن حضرت بودیم سخن از پدرش (امام کاظم علیه السلام) به میان آمد. فرمود:«کَانَ عَقْلُهُ لَایُوَازِنُ بِهِ الْعُقُولُ وَرُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِیلَ لَهُ: تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا؟ فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه؛ عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت مىکرد. بعضى به آن حضرت گفتند:شما با مثل چنین شخصى مشورت مىکنید؟ فرمود: اگر خدا بخواهد چه بسا راه حل مشکل را بر زبان او جارى کند».(5)
یکى از فواید مشورت چیزى است که امام کاظم علیه السلام در حدیث نورانىاش به آن اشاره کرده مىفرماید:«مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ یَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَعِنْدَ الْخَطَاءِ عَاذِراً؛ کسى که مشورت کند اگر به حق راه یابد او را ستایش مىکنند و اگر به راه خطا برود او را معذور مىدارند. (در حالى که اگر مشورت نکند نه در حال خطا کسى عذر او را موجه مىداند و نه در صواب کسى او را ستایش مىکند)».(6)
احادیث درباره مشورت از معصومان علیهم السلام بسیار فراوان است این سخن را با حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله پایان مىدهیم که فرمود:«الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِیرَ ذَا الرَّأْیِ وَتُطِیعَ أَمْرَهُ؛ حزم و دوراندیشى ایجاب مىکند که با صاحبنظران مشورت کنى و از امر او اطاعت کنى».(7)
1) شورى، آیه 38.
2) آل عمران، آیه 159.
3) بقره، آیه 233.
4) غررالحکم، ص 55، ح 496.
5) بحارالانوار، ج 72، ص 101، ح 25.
6) همان، ص 104، ح 37.
7) همان، ص 105، ح 41.