جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نکته: اهمیّت حسن عاقبت‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

عمر انسان فراز و نشیب‏هاى زیادى دارد و غالبا از حالى به حال دیگر دگرگون مى‏شود. آنچه از همه مهم‏تر است برگ‏هاى آخر دفتر زندگانى است که عمر با آن پایان مى‏پذیرد، ازاین‏رو مى‏بینیم که انبیاى الهى نگران عاقبت کار خویش بودند. درباره یوسف علیه السلام مى‏خوانیم که بعد از رسیدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشکلات که در زندگى کمتر کسى دیده مى‏شود، آخرین تقاضایى که از خدا داشت این بود: «تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِین»؛ مرا مسلمان بمیران، و به صالحان ملحق فرما».(1)

نیز حضرت ابراهیم علیه السلام هنگامى که به فرزندانش نصیحت مى‏کند بر این امر تأکید مى‏فرماید: «فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛ و شما، جز به آیین اسلام (و تسلیم در برابر فرمان خدا) از دنیا نروید».(2)

مرحوم علامه مجلسى در جلد 68 بحارالانوار صفحه 362 بابى تحت عنوان «حُسْنُ الْعاقِبَة وَإصْلاحُ السَّریرَةِ» آورده و احادیث نابى ذیل آن ذکر کرده است، از جمله:«کَتَبَ الصَّادِقُ علیه السلام إِلَى بَعْضِ النَّاسِ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُخْتَمَ بِخَیْرٍ عَمَلُکَ حَتَّى تُقْبَضَ وَأَنْتَ فِی أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِی مَعَاصِیهِ وَأَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَأَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ یَذْکُرُنَا أَوْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَیْسَ عَلَیْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً إِنَّمَا لَکَ نِیَّتُکَ وَعَلَیْهِ کَذِبُهُ‏؛ امام صادق علیه السلام به بعضى از مردم (از یارانش) چنین نوشت که اگر مى‏خواهى عاقبت به خیر شوى آن گونه که از دنیا بروى در حالى که در افضل اعمال هستى حق خداوند را بزرگ دار بدین گونه که نعمت‏هاى او را در معاصى‏اش صرف نکنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى (دیگر آنکه) هر کسى را یافتى که یادى از ما مى‏کند یا مودت ما را ابراز مى‏دارد احترام کن خواه راستگو باشد یا دروغگو؛ به تو مربوط نیست تو به نیت خود مى‏رسى و اگر او دروغگو باشد نتیجه اعمال خود را مى‏برد».(3)

درباره حسن عاقبت مطالب زیادى گفته شده و بسیارند کسانى که دعاى اصلى آنها در پیشگاه خداوند دعا براى حسن عاقبت باشد و در روایات اسلامى- چنان‏که خواهد آمد- اهمیت زیادى به آن داده شده تا آنجا که طبق روایاتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم:«خَیْرُ الْأُمُورِ خَیْرُهَا عَاقِبَةً؛ بهترین کارها (تا چه رسد به انسان‏ها) کارى است که عاقبت و سرانجامش نیک باشد».(4)

در حدیثى امیرمؤمنان علیهم السلام فرمود:«إِنَّ حَقِیقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعَادَةِ وَإِنَّ حَقِیقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقَاءِ؛ حقیقت سعادت آن است که انسان، سرانجام کارش به سعادت خاتمه یابد و حقیقت شقاوت (ومحرومیت از رحمت خدا) آن‏است که سرانجام کارانسان به شقاوت پایان یابد».(5)

در حدیث پرمعناى دیگرى از حضرت مسیح علیه السلام مى‏خوانیم که خطاب به حواریون مى‏گفت: «من به حق مى‏گویم که مردم معتقدند استحکام بنا به شالوده آن است؛ ولى من چنین نمى‏گویم. حواریون گفتند: اى روح الله تو چه مى‏گوئى؟در پاسخ گفت: من به حق مى‏گویم که اساس واقعى آخرین سنگى است که بر بنا گذارده مى‏شود. (کنایه از این‏که معیار سعادت انسان پایان کار اوست)».(6)

در حدیث دیگرى امام صادق از پدران گرامیش علیهم السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى‏کند:«مَنْ أَحْسَنَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ لَمْ یُؤَاخَذْ بِمَا مَضَى مِنْ ذَنْبِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ أَخَذَ بِالْأَوَّلِ وَالْآخِرِ؛ کسى که در باقى مانده عمر کار نیک به جا آورد، خداوند او را بر گناهان گذشته‏اش مجازات نمى‏کند و کسى که در باقیمانده عمرش بد کند هم به گناهان گذشته و هم به گناهان آینده مؤاخذه خواهد شد».(7)

همچنین در حدیث طولانى دیگرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم که سه بار فرمود:«الْعَمَلُ بِخَوَاتِیمِه‏؛ معیار سنجش هر عملى پایان آن است».(8)

در دعاهاى مأثوره نیز کراراً دعا براى حُسن عاقبت ذکر شده از جمله در حدیثى در تعقیبات نماز از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم:«وَأَسْأَلُکَ أَنْ تَعْصِمَنِی بِطَاعَتِکَ حَتَّى تَتَوَفَّانِی عَلَیْهَا وَأَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَأَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَة؛ خداوندا! من از تو مى‏خواهم این‏که مرا در طاعت خودت استوار دارى تا این‏که مرا در حالى که از من راضى هستى از دنیا ببرى و از تو مى‏خواهم پایان عمر مرا سعادت قرار دهى».(9)

در پایان عهدنامه معروف «مالک اشتر» نیز این جمله نورانى به چشم مى‏خورد که امام علیه السلام عرضه مى‏دارد:«وَأَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ … وَأَنْ یَخْتِمَ لِی وَلَکَ بِالسَّعَادَةِ

وَالشَّهَادَةِ؛ از خدا مى‏خواهم که پایان عمر من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد».(10)

آنچه در روایات بالا و آیات قرآنى درباره اهمیتِ حسن عاقبت یا سوء عاقبت آمده دلیل روشنى دارد که آنچه در طویل المدة باقى مى‏ماند عاقبت هر کارى است در حالى که آغاز آن کوتاه مدت است؛ مثلًا فرزندى براى انسان متولد مى‏شود، در اوائل عمر از نظر اخلاقى یا جسمى نقاط ضعف مهمى دارد؛ اما پس از مدتى از هر نظر موزون و استوار مى‏گردد و پدر و مادر و همچنین جامعه به وجود او افتخار مى‏کنند، زیرا آنچه بقا دارد پایان کار است. یا این‏که براى ساختن بنایى، انسان در ابتدا گرفتار مشکلات عظیمى مى‏شود؛ ولى در پایان بنایى خوب و موزون ساخته مى‏شود که همگان از آن بهره‏مند مى‏شوند و مایه آبروى سازنده و جامعه شده و اى بسا جزو آثار ماندگار و باستانى قرار مى‏گیرد.

همچنین در مورد انسان‏ها از نظر سعادت و شقاوت، همه ما- با قطع نظر از آیات و روایات حسن عاقبت- به وجود «حر بن یزید ریاحى» افتخار مى‏کنیم در حالى که مدتى طولانى از عمرش در خدمت حاکمان ظالم بنى امیه بود، همین که در آخرین ساعات عمرش بیدار شد و شهادت در راه امام حسین علیه السلام را بر همه چیز ترجیح داد نام او از فهرست شقاوتمندان حذف گردید و در فهرست سعادتمندان قرار گرفت. به عکس، جمعى از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله را مى‏بینیم که در آغاز در صف بهشتیان بودند؛ اما بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله آتش جنگ برافروختند و عده زیادى را به کشتن دادند و امروز متأسفانه تاریخ اسلام نام آنها را به نیکى نمى‏برد.

اینجاست که همه ما دست به دعا برداشته عرضه مى‏داریم: خداوندا! به ما حسن عاقبت عنایت فرما.


1) یوسف، آیه 101.

2) بقره، آیه 132.

3) بحار الانوار، ج 70، ص 351، ح 49.

4) همان، ج 68، ص 363، ح 2.

5) همان، ص 364، ح 3.

6) بحارالانوار، ج 68، ص 364، ح 5.

7) همان، ص 363، ح 1.

8) همان، ج 5، ص 153، ح 2.

9) کافى، ج 3، ص 346، ح 23.

10) نهج‏البلاغه، نامه 53.