إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَفُتِنَ، وَإِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَوَهَنَ؛ یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ، وَیُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ؛ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ، وَسَوَّفَ التَّوْبَةَ، وَإِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ. یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَلَا یَعْتَبِرُ، وَیُبَالِغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَلَا یَتَّعِظُ؛ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ، وَمِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ، یُنَافِسُ فِیمَا یَفْنَى، وَیُسَامِحُ فِیمَا یَبْقَى، یَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً، وَالْغُرْمَ مَغْنَماً، یَخْشَى الْمَوْتَ وَلَا یُبَادِرُ الْفَوْتَ؛ یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ، وَیَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ، فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ، وَلِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ؛ اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ، یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ، وَلَا یَحْکُمُ عَلَیْهَا لِغَیْرِهِ، وَیُرْشِدُ غَیْرَهُ وَیُغْوِی نَفْسَهُ. فَهُوَ یُطَاعُ وَیَعْصِی، وَیَسْتَوْفِی وَلَا یُوفِی، وَیَخْشَى الْخَلْقَ فِی غَیْرِ رَبِّهِ، وَلَا یَخْشَى رَبَّهُ فِی خَلْقِهِ.
ترجمه
(سپس امام علیه السلام فرمود: از کسانى مباش که) به هنگام بىنیازى مغرور و فریفته دنیا مىشود و به هنگام فقر مأیوس و سست مىگردد. به هنگام عمل کوتاهى مىکند و به هنگام درخواست و سؤال اصرار مىورزد. هرگاه شهوتى برایش حاصل شود گناه را جلو مىاندازد و توبه را به تأخیر و اگر محنت و شدتى به او برسد (بر اثر نداشتن صبر و شکیبایى) از دستورات دین به کلى دور مىشود.عبرت آموختن را مىستاید (و به دیگران آموزش مىدهد) ولى خود عبرت نمىگیرد و موعظه بسیار مىکند اما خود موعظه و اندرز نمىپذیرد. در گفتار به
خود مىنازد و در عمل بسیار کوتاهى مىکند. براى دنیاى فانى تلاش و کوشش فراوان دارد؛ ولى براى آخرت باقى مسامحهکار است. غنیمت را غرامت و غرامت را غنیمت مىشمرد. از مرگ مىترسد؛ ولى فرصتها را از دست مىدهد. معصیتهاى کوچک را از دیگران بزرگ مىشمارد در حالى که بزرگتر از آن را از خود ناچیز مىبیند، آنچه را از طاعات دیگران کوچک مىشمرد از خودش بزرگ و بسیار مىپندارد. (مرتباً) به (کارهاى) مردم خُرده مىگیرد؛ اما از کارهاى خود با مسامحه و مجامله مىگذرد لهو و لعب با ثروتمندان نزد او از ذکر خدا با فقیران محبوبتر است. همواره به نفع خود و به زیان دیگران حکم مىکند؛ اما هرگز حق را به دیگران نمىدهد. دیگران را هدایت مىکند و خود را گمراه مىسازد و در نتیجه مردم از آنها اطاعت مىکند اما خود معصیت خدا مىکند. حق خود را به طور کامل مىگیرد ولى حقوق دیگران را نمىپردازد. از خلق خدا از آنچه معصیت خدا نیست مىترسد ولى خود از خدا (در مورد ستم کردن) درباره مخلوقش پروا ندارد.
مرحوم سید رضى (در پایان این گفتار حکیمانه) مىفرماید: «اگر در این کتاب جز این کلام نبود براى موعظه سودمند و حکمت رسا و بینایى بینندگان و عبرت ناظرانِ اندیشمند، کافى بود»؛(قالَ الرَّضِیُ وَلَوْ لَمْ یَکُنْ فی هذَا الْکِتابِ إلّاهذَا الْکَلامُ لَکَفى بِهِ مَوْعِظَةً ناجِعَةً وَحِکْمَةً بالِغَةً وَبَصیرَةً لِمُبْصِرٍ وَعِبْرَةً لِناظِرٍ مُفَکِّرٍ).