جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بخش اوّل (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

و قال علیه‏السلام‏

وَقَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا:

أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا، الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا، الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا! أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا؟ أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا، أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ؟ مَتَى اسْتَهْوَتْکَ، أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ؟ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى، أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى؟ کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ، وَکَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ! تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ، وَتَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ، غَدَاةَ لَایُغْنِی عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ، وَلَا یُجْدِی عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ. لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ، وَلَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطِلْبَتِکَ، وَلَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ! وَقَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ، وَبِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ.

امام علیه السلام شنید مردى در محضرش نکوهش دنیا مى‏کند (در حالى که از غافلان بود) به او فرمود:

اى کسى که نکوهش دنیا مى‏کنى (و دنیا را به خدعه و نیرنگ و فریبندگى متهم مى‏سازى) تو خودت تن به غرور دنیا داده‏اى و به باطل‏هاى آن فریفته شده‏اى (عیب از توست نه از دنیا) تو خود فریفته دنیا شده‏اى سپس دنیا را مذمت مى‏کنى‏

(و گناه را به گردن آن مى‏افکنى؟) تو ادعا مى‏کنى که دنیا بر تو جرمى روا داشته یا دنیا چنین ادعایى بر تو دارد؟ چه زمانى دنیا تو را به خود مشغول ساخت، یا کى تو را فریب داد؟ آیا به محلى که پدرانت به خاک افتادند و پوسیدند تو را فریب داده؟ یا به خوابگاه مادرانت در زیر خاک؟ چه‏قدر با دست خود به بیماران پرداختى و چه‏قدر آنها را پرستارى کردى؟ درخواست شفا براى آنها مى‏کردى و از طبیبان، راه درمان آنها را مى‏خواستى، در آن روزهایى که داروىِ تو به حال آنها سودى نداشت و گریه تو فایده‏اى نمى‏بخشید، و دلسوزى آمیخته با ترس تو براى هیچ یک از آنها سودى نداشت و کوشش‏ها و کمک‏هایت براى آنها نتیجه‏اى نمى‏داد و با نیرویت دفاعى از آنها نکردى (و سرانجام با همه این تلاش و کوشش‏ها مرگ گریبانشان را گرفت و به همه چیز پایان داد). دنیا با این نمونه‏ها (که براى تو گفتم) وضع تو را نیز مجسم ساخته و با قربانگاه‏هاى او (براى دیگران)، قربانگاه تو را!(1)


1) سند گفتار حکیمانه:مرحوم خطیب در کتاب مصادر نهج‏البلاغه مى‏گوید: این کلام بسیار پربار قبل از سیّد رضى و بعد از او در منابع زیادى نقل شده است سپس به سیزده منبع از آنها اشاره مى‏کند از جمله: «ابن قتیبه» در عیون الاخبارِ، «جاحظ» در البیان و التبیین، «مسعودى» در مروج الذهب، تاریخ یعقوبى و ارشاد مفید است. «ابن عساکر» نیز در جلد دوازدهم تاریخ دمشق آن را به طرق متعددى از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل کرده است. (مصادر نهج‏البلاغه، ج 4، ص 117).