جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: غیرت‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود تفاوت میان غیرت مرد و زن را بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان»؛(غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ، وَغَیْرَةُ الرَّجُلِ إِیمَانٌ).

اشاره به این‏که زن اگر نسبت به همسر دیگرى براى شوهرش حسادت بورزد و عکس العمل تندى نشان دهد در واقع مخالفت با فرمان خدا کرده است، زیرا خداوند روى مصالح متعددى که در جاى خود گفته‏ایم تعدد زوجات را با شرایطى مجاز شمرده است؛ ولى اگر مرد نسبت به ارتباط همسرش با مرد بیگانه‏اى حسادت بورزد و از گام نهادن او در زندگى خانواده‏اش ناراحت گردد و عکس العمل نشان دهد در واقع اطاعت فرمان خدا کرده و در مسیر نهى از منکر گام برداشته است. در حالى که زن اگر چنین کند در مسیر نهى از معروف قرار گرفته است.

البته انکار نمى‏کنیم که تعدد زوجات نیز شرایطى دارد و نباید وسیله‏اى براى هوس‏رانى مردان گردد؛ ولى در صورتى که آن شرایط جمع گردد زن باید آن را تحمل کند و به فرمان خدا تن در دهد در حالى که اگر زن شوهردار، با مرد دیگرى رابطه برقرار سازد، خواه به صورت فجور باشد یا ظاهراً صیغه عقد دائم یا موقتى با او جارى کند به یقین راه خلاف را پیموده است.

«غیرت» حالتى است که انسان را وادار مى‏کند از ورود دیگران در حریم زندگى شخصى او جلوگیرى کند، افتخارات او را سلب ننماید، مواهبش را از دستش نگیرد و متعرض نوامیس او نشود و منظور از «غیرت زن» در کلام حکیمانه بالا همان حسادتى است که نسبت به زوجه دیگر همسرش پیدا مى‏کند و منظور از «غیرت مرد» در کلام بالا ممانعتى است که مرد از ورود دیگرى به حریم خانواده و ناموس خود به عمل مى‏آورد.

در ذیل حکمت 47 نیز بحثى درباره تفسیر غیرت و ارزش آن ذکر شد.

تعبیر به «کفر» در این کلام حکمت‏آمیز اشاره به کفر عملى است، زیرا کفر و ایمان معانى متعددى دارد که در آیات قرآن نیز منعکس است. این واژه کراراً در قرآن مجید به بت‏پرستان اطلاق شده که کفرشان، کفر اعتقادى است؛ ولى در آیه 97 سوره آل عمران به کسانى که حج را ترک کنند و نسبت به آن بى‏اعتنا باشند واژه «کفر» به کار رفته، مى‏فرماید: «وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ» و این کفر عملى است نه اعتقادى که آثار خاص خود را داشته باشد. کفر زن در اینجا همان بى‏اعتنایى به دستور خدا یعنى جواز تعدد زوجات در موارد لازم است.

درباره اهمیت «غیرت» در موارد مجاز روایات متعددى از پیغمبر اکرم و سایر معصومان علیهم السلام وارد شده است؛ در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم:«کانَ إبْراهیمُ أبی غَیُوراً وَأنا اغْیَرُ مِنْهُ وَأرْغَمَ اللَّهُ أنْفَ مَنْ لا یُغارُ مِنَ الْمُؤْمِنینَ‏؛ پدر من ابراهیم غیرت‏مند بود و من از او غیرت‏مندترم. خداوند بینى کسانى از مؤمنین را که غیرت ندارند بر خاک بمالد».(1)

البته در عرف ما گرچه واژه «غیرت» معمولًا در غیرت ناموسى به کار مى‏رود ولى مفهوم آن گسترده است و تمام مواهب و ارزش‏هاى الهى را که باید از آن‏

دفاع کرد شامل مى‏شود، بنابراین دفاع از وطن و آبرو و حیثیت و از آن مهم‏تر دفاع از دین و آیین نیز از مصادیق غیرت است.

این نکته نیز شایان دقت است که گاهى افراد در مسائل ناموسى و غیر آن گرفتار وسواس مى‏شوند و به نام «غیرت» به هر کسى بدبین شده و عکس‏العمل نشان مى‏دهند. در روایات اسلام از این حالت نهى شده است. رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:«مِنَ الغیرَةِ ما یُحِبُّ اللَّهُ وَمِنْها ما یُبْغِضُ اللَّهُ؛ فَالْغیرَةُ الَّتی یُحِبُّ اللَّهُ الْغیرَةُ فِی الرَّیْبَةِ وَالْغیرَةُ الّتی یُبْغِضُ اللَّهُ الْغیرَةُ فی غَیْرَ رَیْبَةٍ؛ نوعى از غیرت را خدا دوست دارد و نوعى را دشمن مى‏دارد اما آنچه را دوست دارد اعمال غیرت در مواردى است که آثار شک و تردید و انحراف نمایان مى‏شود و اما غیرتى را که خدا دشمن مى‏دارد آن است که در غیر این موارد (فقط با سوء ظن آمیخته به وسواس) انجام مى‏شود».(2)

در نامه 31 نهج‏البلاغه در وصیت مولا امیر مؤمنان به فرزندش امام حسن علیهما السلام نیز به همین موضوع اشاره شده که غیرت بیجا گاه سبب مى‏شود انسان‏هاى درست‏کار به نادرستى کشیده شوند. آنجا که مى‏فرماید:«وَإِیَّاکَ وَالتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ، فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ إِلَى السَّقَمِ، وَالْبَرِیئَةَ إِلَى الرِّیَبِ‏؛ برحذر باش از این‏که در جایى که نباید غیرت به خرج دهى اظهار غیرت کنى (و کار به سوء ظن ناروا بینجامد) زیرا این غیرت بى‏جا و سوء ظن نادرست، زن پاک دامن را به ناپاکى و بى‏گناه را به آلودگى‏ها سوق مى‏دهد» شرح بیشتر را در ذیل همان نامه مطالعه فرمایید.


1) بحارالانوار، ج 100، ص 248، ح 33.

2) سنن دارمى، ج 2، ص 149.