جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نکته: آیا قلب کانون صفات خوب و بد انسان است؟

زمان مطالعه: 2 دقیقه

سؤال مهمى که در اینجا مطرح مى‏شود این است که قلب به معناى عضوى که درون سینه براى پمپاژ خون به تمام اعضا قرار دارد طبق تحقیقات دانشمندان هرگز مرکز ادراکات نیست و کار آن فقط رساندن خون تصفیه شده به اعضا و گرفتن خون آلوده و فرستادن آن به تصفیه خانه بدن یعنى ریه است. چگونه امام علیه السلام مى‏فرماید قلبى که با رگى به سینه انسان آویخته شده مرکز این صفات است؟

همین سؤال درباره استعمالات قلب در قرآن مجید نیز آمده است مخصوصاً آنجا که مى‏فرماید: ««خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ …»؛ خداوند بر دل‏هاى آنها مهر نهاده …».(1)

در پاسخ این سؤال، بحث جامعى در تفسیر نمونه آمده که در اینجا مى‏آوریم.

چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالى که مى‏دانیم قلب مرکز ادراکات نیست، بلکه تلمبه‏اى براى گردش خون در بدن است؟!

در پاسخ چنین مى‏گوییم:

«قلب» در قرآن به معانى گوناگونى آمده است، از جمله:

1. به معنى عقل و درک، چنان‏که در آیه 37 سوره «ق» مى‏خوانیم: ««إِنَّ فِى ذَلِکَ لَذِکْرَى‏ لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ»؛ در این مطالب تذکر و یادآورى است براى آنان که‏

نیروى عقل و درک داشته باشند».

2. به معنى روح و جان، چنان‏که در سوره «احزاب»، آیه 10 آمده است: ««وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ»؛ هنگامى که چشم‏ها از وحشت فرومانده و جان‏ها به لب رسیده بود».

3. به معنى مرکز عواطف. آیه 12 سوره «انفال» شاهد این معناست: ««سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ»؛ به‏زودى در دل کافران ترس ایجاد مى‏کنیم». در جاى دیگر در سوره «آل عمران» آیه 159 مى‏خوانیم: ««فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛ … اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى‏شدند».

توضیح اینکه در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى‏خورد:

1. مرکز ادراکات که همان «مغز و دستگاه اعصاب» است، لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى‏آید احساس مى‏کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى‏دهیم (اگرچه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى براى روح هستند).

2. مرکز عواطف که عبارت است از همان قلب صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسائل عاطفى در مرحله اول روى همین مرکز اثر مى‏گذارد و اولین جرقه از قلب شروع مى‏شود.

ما بالوجدان هنگامى که با مصیبتى روبه‏رو مى‏شویم فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى‏کنیم، و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى‏خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى‏کنیم (دقت کنید).

درست است که مرکز اصلى «ادراکات» و «عواطف» همگى روان و روح آدمى است ولى تظاهرات و عکس‏العمل‏هاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى‏شود؛ ولى عکس‏العمل مسائل‏

عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى‏گردد، به‏طورى که به هنگام ایجاد این امور به‏روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى‏کنیم.

نتیجه این‏که اگر در قرآن مسائل عاطفى به قلب (همین عضو مخصوص) مسائل عقلى به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، دلیل آن همان است که گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است.

از همه اینها گذشته قلب به معناى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، به‏طورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است، بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت‏هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود.


1) بقره، آیه 7.