جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: زاهدان در دنیا

زمان مطالعه: 5 دقیقه

این کلام نورانى هنگامى از امام علیه السلام صادر شد که «نوف بکالى مى‏گوید: امیر مؤمنان علیه السلام را در یکى از شب‏ها دیدم براى عبادت از بستر خود خارج شده بود. نگاهى به ستارگان آسمان افکند سپس به من فرمود: اى نوف! خوابى یا بیدار؟ عرض کردم: بیدارم» (آن‏گاه این سخن نورانى که نهایت زهد در دنیا را در عباراتى کوتاه شرح مى‏دهد بیان فرمود)؛ (وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ قَالَ: رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ذَاتَ لَیْلَةٍ، وَقَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ، فَنَظَرَ فِی النُّجُومِ فَقَالَ لِی: یَا نَوْفُ، أَرَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ؟ فَقُلْتُ: بَلْ رَامِقٌ).

نوف چنانچه خواهد آمد از دوستان نزدیک یا خادمان امیر مؤمنان بوده که حتى شب‏ها در خدمتش به سر مى‏برده است.

«فرمود: اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا که راغبان در آخرتند، همان‏ها که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را نوشیدنى گواراى خود قرار دادند. قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را همچون لباس رویین خویش ساختند سپس دنیا را بر روش مسیح سپرى کردند»؛ (قَالَ یَا نَوْفُ طُوبى‏ لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا، الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ، أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً، وَتُرَابَهَا فِرَاشاً، وَمَاءَهَا طِیباً، وَالْقُرْآنَ شِعَاراً، وَالدُّعَاءَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلى‏ مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ).

تعبیر زمین را فرش و خاک را بستر و … کنایه از ساده زیستن در حد اعلى است.

تعبیر به قرآن را لباس زیرین و دعا را لباس رویین قرار دادند، کنایه از این است که دستورات قرآن در درون دل و جان و روحشان قرار دارد و دعا ورد زبانشان است همواره به هنگام قیام و قعود و هرگونه حرکت فردى و اجتماعى از خدا یارى مى‏طلبند و براى توفیق بیشتر دعا مى‏کنند و از این طریق هرگز خدا را از یاد نمى‏برند.

افزون بر این، بدن انسان در حال عادى بسیار آسیب‏پذیر است و لباس، او را از بسیارى آسیب‏ها حفظ مى‏کند، پس دعا را لباس رویین قرار دادن اشاره به این است که آنها در سایه دعا، خود را از خطرات مختلف و عذاب‏هاى دنیا و آخرت و انحرافات اخلاقى حفظ مى‏کنند.

تعبیر به «قَرَضُوا الدُّنْیا ..». اشاره به پیمودن و طى کردن دنیا بر روش بسیار زاهدانه حضرت مسیح است (قرض هم به معناى قطع کردن و بریدن آمده و هم به معناى گذشتن و عبور کردن).

اشاره امام در اینجا به زندگى زاهدانه حضرت عیسى به طور مشروح‏تر در خطبه 160 آمده است که فرمود: «و اگر بخواهى (براى نمونه دیگرى) زندگى عیسى بن مریم- که درود خدا بر او باد- را برایت بازگو مى‏کنم؛ او سنگ را بالش خود قرار مى‏داد، لباس خشن مى‏پوشید، غذاى ناگوار (مانند نان خشک) مى‏خورد، نان خورش او گرسنگى، چراغ شب‏هایش ماه، سر پناه او در زمستان مشرق و مغرب زمین بود (صبح‏ها در طرف غرب و عصرها در طرف شرق رو به آفتاب قرار مى‏گرفت) میوه و گل او گیاهانى بود که زمین براى چهارپایان مى‏رویاند. نه همسرى داشت که او را بفریبد و نه فرزندى که (مشکلاتش) او را غمگین سازد، نه مالى داشت که او را به خود مشغول دارد و نه طمعى که خوارش کند؛ مرکبش پاهایش بود و خادمش دست‏هایش!» (وَإِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى‏ بْنِ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَیَأْکُلُ‏

الْجَشِبَ، وَکَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ، وَسِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ، وَظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقُ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا، وَفَاکِهَتُهُ وَرَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ؛ وَلَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ، وَلَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ، وَلَا مَالٌ یَلْفِتُهُ، وَلَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ، وَخَادِمُهُ یَدَاهُ!).

به یقین کمتر کسى مى‏تواند مانند حضرت مسیح زندگى کند و یا زهدى همچون پیامبر اسلام و على علیهما السلام داشته باشد. منظور آن است که مردم با ایمان تا آنجا که مى‏توانند تعلقات دنیوى را از خود دور سازند و بار خود را سبک کنند و به زندگى هر چه ساده‏تر قانع شوند، چرا که زندگى‏هاى پر خرج و تجملاتى از یک سو تمام افکار انسان را به خود جذب مى‏کند و از آخرت غافل مى‏سازد و از سویى دیگر تهیه آن از مال حلال غالباً مشکل است، لذا انسان را به حلال یا مشتبه آلوده مى‏سازد و از سوى سوم براى نیازمندان مایه حسرت و دل‏شکستگى و محدودیت و محرومیت مى‏شود.

براى آگاهى از زندگانى زاهدانه انبیا و اولیاى الهى به بحثى که تحت عنوان «زندگى زاهدانه انبیا» در ذیل بخش چهارم خطبه 160 آورده‏ایم مراجعه فرمایید.

آنگاه امام علیه السلام در ادامه این سخن در بیان اهمیت بیدار ماندن در آن ساعت شب و راز و نیاز به درگاه خداوند سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «اى نوف! داود (پیامبر) علیه السلام در چنین ساعتى از خواب برخاست و گفت این همان ساعتى است که هیچ بنده‏اى در آن دعا نمى‏کند جز این‏که به اجابت مى‏رسد مگر آنکه مأمور جمع مالیات (براى حاکم ظالم) یا جاسوس گزارشگر، یا مأمور انتظامى‏اش و یا نوازنده طنبور و یا طبل باشد»؛ (یَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَایَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَهِیَ الطُّنْبُورُأَوْ صَاحِبَ کَوْبَةٍ وَهِیَ الطَّبْلُ).

مرحوم سیّد رضى «عَرْطَبه» را به «طنبور» و «کوبه» را به «طبل» تفسیر کرده و مى‏افزاید بعضى به عکس گفته‏اند: «عرطبه» «طبل» است و «کوبه» «طنبور»؛

(وَقَدْ قِیلَ أَیْضاً: إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَالْکَوْبَةَ الطُّنْبُورُ)

ذکر نام داود در اینجا شاید از این رو باشد که او حکومت گسترده‏اى داشت و چنین کسى مى‏بایست قاعدتاً از مناجات با خداوند در چنین ساعت از شب بر اثر گرفتارى‏ها غافل بماند. علاوه بر این، داود به سبب صداى بسیار خوبى که داشت در مناجات با پروردگار به آن صوت دل‏نشین بسیار علاقه‏مند بود؛ همان صوتى که قرآن درباره آن مى‏گوید: «وَسَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ الطَّیْرَ».(1)

در این‏که ساعتى که امام علیه السلام به آن اشاره کرده چه ساعتى از شب بوده ممکن است همان باشد که امام صادق علیه السلام در حدیثى که در کتاب الدعاى کافى نقل شده به آن اشاره کرده است مى‏فرماید: «إِنَّ فِی اللَّیْلِ لَسَاعَةً مَا یُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ ثُمَّ یُصَلِّی وَیَدْعُو اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فِیهَا إِلَّا اسْتَجَابَ لَهُ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَأَیُّ سَاعَةِ هِیَ مِنَ اللَّیْلِ قَالَ إِذَا مَضَى نِصْفُ اللَّیْلِ وَهِیَ السُّدُسُ الْأَوَّلُ مِنْ أَوَّلِ النِّصْفِ؛ در شب ساعتى است که هر بنده مسلمانى با آن هماهنگ شود سپس نماز بخواند و به درگاه خداوند دعا کند دعایش در هر شب مستجاب مى‏شود. راوى مى‏گوید: از آن حضرت سؤال کردم: آن چه ساعتى از شب است؟ فرمود: هنگامى که نصف شب بگذرد یک ششم از آغاز نصف دوم همان ساعت است».(2)

از بعضى روایات نیز استفاده مى‏شود که بهترین ساعت شب براى راز و نیاز با خدا وقت سحر یعنى ثلث آخر شب است و ممکن است هر یک از ساعاتى که گفته شد ویژگى خاص خود را داشته باشد.(3)

در قرآن مجید نیز به اهمیت استغفار در سحرها اشاره شده است.(4)

قابل توجه این‏که امام علیه السلام پنج گروه را در این عبارت خود از قول داود استثنا

فرموده است. نخست «عَشّار» است (عَشّار از ماده «عُشْر» به کسانى گفته مى‏شد که یک دهم از اموال مردم را بر در دروازه‏ها یا غیر آن به عنوان مالیات براى حکام ظالم مى‏گرفتند).

سپس «عریف» که صفت مشبهه از ماده عرفان و معرفت است و اشاره به کسانى است که به عنوان جاسوسى و گزارشگرى براى حاکمان ظالم کار مى‏کردند.

«شرطىّ» همان است که امروز به پلیس و مامور انتظامى گفته مى‏شود و در گذشته به آنها داروغه مى‏گفتند آنها کسانى بودند که براى نظم شهرها و جلب افراد خاطى و مخالف «حاکمان ظالم وقت» اقدام مى‏کردند. (از ماده «شَرَط» (بر وزن طرف) به معناى علامت گرفته شده، زیرا آن مأموران لباس مخصوص یا علامت‏هاى خاصى داشتند».

صاحب «عَرْطَبَه» و صاحب «کَوْبَه» اشاره به نوازندگانى است که آهنگ‏هاى مناسب مجالس لهو و فساد و عیاشى و هوسرانى مى‏نواختند.

در واقع داود دو گروه را استثنا کرده: کسانى که کمک به ظالمان و جباران مى‏کنند و کسانى که مردم را به عیاشى و هوسرانى دعوت مى‏نمایند.


1) انبیا، آیه 79.

2) کافى، ج 2، ص 478، ح 10.

3) همان، ح 9.

4) ذاریات، آیه 18.