امام علیه السلام این گفتار حکیمانه را زمانى فرمود که «لباس کهنه و وصلهدارى بر اندام آن حضرت دیدند کسى درباره آن سؤال کرد (که چرا امام علیه السلام با داشتن امکانات چنین لباسى را براى خود انتخاب کرده است) امام علیه السلام فرمود: «قلب به سبب آن خاضع مىشود و نفس سرکش با آن رام مىگردد و مؤمنان به آن اقتدا مىکنند (و از آن سرمشق مىگیرند)»؛ (وَرُئِیَ عَلَیْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ: یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ، وَیَقْتَدِی بِهِ الْمُؤْمِنُونَ).
مىدانیم در عصر خلفا دامنه فتوحات اسلامى به شرق و غرب و شمال و جنوب کشیده شد و کشورهاى مهمى همچون ایران و روم و مصر زیر پرچم اسلام قرار گرفتند و غنائم فراوان و اموال خراجى بسیارى نصیب مسلمین شد. این امر آثار زیانبار فراوانى داشت؛ گروهى به مسابقه در ثروت روى آوردند، خانههاى مجلل، لباسهاى گرانبها، سفرههاى رنگارنگ و مرکبهاى زیبا براى خود انتخاب نمودند و گروه عظیمى از مردم در دنیا و ارزشهاى مادى فرو رفتند و نظام ارزشى جامعه اسلامى- همانگونه که در کلام حکمتآمیز قبل به آن اشاره شد- دگرگون شد. در اینجا امام علیه السلام براى اینکه مسلمانان منحرف را به صراط مستقیم اسلام و سنت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله باز گرداند مظاهر زهد خویش را کاملًا آشکار ساخت که از جمله آن پوشیدن لباسهاى ساده و کمارزش
ووصلهدار بود و همین امر موجب شگفتى بینندگان گشت تا آنجا که به حضرت ایراد گرفتند؛ ولى امام علیه السلام پاسخى فرمود که درس بزرگى براى همگان بود، فرمود: هنگامى که این لباس را مىپوشم سه فایده مهم دارد:
نخست اینکه قلب و روح من در برابر آن خضوع مىکند و تکبر و خودبرتربینى که سرچشمه گناهان بزرگ است از من دور مىشود و دیگر اینکه نفس سرکش به سبب آن رام مىشود و وسوسههاى آن که انسان را به راههاى شیطانى مىکشاند فرو نشیند. و سوم اینکه مؤمنان به آن اقتدا مىکنند و از زندگانى پر زرق و برق و تجملاتى که انسان را از خدا غافل مىسازد دور مىشوند. هیچ کس از پوشیدن لباسهاى ساده و داشتن وسایل زندگى ساده احساس حقارت نمىکند.
آنگاه امام علیه السلام در ادامه این سخن به اصلى کلى درباره دنیا و آخرت اشاره مىکند که انتخاب نوع لباس گوشهاى از گوشههاى آن است، مىفرماید: «دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلفاند، لذا کسى که دنیا را دوست بدارد و به آن عشق بورزد آخرت را دشمن مىدارد و با آن عداوت دارد»؛ (إِنَّ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ، وَسَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَعَادَاهَا).
منظور از دنیا در اینجا یکى از سه چیز و یا هر سه چیز است:
نخست اینکه منظور دنیایى است که از طریق حرام و اموال نامشروع و مقامات غاصبانه به دست آید که مسیر آن از مسیر آخرت قطعاً جداست.
دیگر اینکه منظور دنیایى است که هدف باشد نه وسیله براى آخرت، زیرا اگر دنیا هدف اصلى انسان شد، آخرت به فراموشى سپرده مىشود و دیگر هدف نهایى نخواهد بود؛ اما اگر به دنیا به گونه مزرعه یا پل و گذرگاه و خلاصه وسیلهاى براى رسیدن به آخرت نگاه شود نه تنها دشمنى با آن ندارد، بلکه به
یقین آن را تقویت خواهد کرد، همانگونه که در روایات اسلامى آمده است.
سوم اینکه منظور دنیاى پر زرق و برق و تجملاتى است که وقتى انسان در آن غرق شد، هرچند از طریق حلال به دست آمده باشد آخرت به دست فراموشى سپرده خواهد شد؛ هر روز در فکر زینت تازه و تجملات بیشتر و خانهها و لباسها و مرکبهاى پر زرق و برقتر است و چنین کسى هرچند دنبال حرام هم نباشد هم خدا را فراموش مىکند و هم معاد را.
تعبیر به «عَدُوّان» و «سَبیلانِ» در واقع شبیه به تنزل از چیزى به چیز دیگر است، زیرا نخست مىفرماید: دو دشمناند که یکدیگر را تخریب مىکنند سپس مىفرماید: حد اقل دو مسیر مختلفاند که به دو مقصد منتهى مىشوند؛ خواه عداوتى با هم داشته باشند یا نه.
آنچه در جمله «فَمَنْ أحَبَّ الدُّنْیا» آمده در واقع به منزله نتیجهگیرى از سخنان گذشته است.
در پایان امام علیه السلام دو تشبیه جالب و به تعبیر دیگر دو مثال واضح براى دنیا و آخرت بیان مىکند و مىفرماید: «این دو به منزله مشرق و مغرباند و انسان همچون کسى است که در میان این دو در حرکت است هر زمان به یکى نزدیک مىشود از دیگرى دور مىگردد و این دو همچون دو همسر یک مردند (که معمولًا با هم رقابت شدید دارند)»؛ (وَهُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، وَمَاشٍ بَیْنَهُمَا؛ کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَهُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ).
گفتنى است دو مثالى را که امام علیه السلام بیان فرموده نسبت به دو تعبیرى که درباره دنیا در عبارت بالا آمد (عَدُوّان و سَبیلانِ) به اصطلاح از قبیل لف و نشر مشوش است؛ تعبیر به «ضَرَّتانِ» (دو هوو) مثالى است براى «عَدُوّان مُتَفاوِتان» و تعبیر به «مشرق و مغرب» مثالى است براى «سَبیلانِ مُخْتَلِفان».
این احتمال نیز هست که تعبیر به «مشرق و مغرب» نسبت به دنیا و آخرت نیز
از قبیل لف و نشر مشوش باشد؛ مشرق که خاستگاه نور آفتاب است به منزله آخرت و مغرب که رو به سوى ظلمت مىرود اشاره به دنیاست.
آرى اگر دنیا از حرام فراهم شود، یا هدف نهایى انسان باشد و یا انسان در تجملات و زر و زیورهاى آن غرق شود هرگز به آخرت نمىپردازد، بلکه روز به روز از سعادت جاویدان دورتر مىگردد.
روایات دیگرى که از رسول خدا یا ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است نیز این سخن را تایید مىکند؛ از جمله در حدیثى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از رسول اللَّه صلى الله علیه و آله نقل کرده مىخوانیم: «إِنَّ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا إِضْرَاراً بِالْآخِرَةِ وَفِی طَلَبِ الْآخِرَةِ إِضْرَاراً بِالدُّنْیَا فَأَضِرُّوا بِالدُّنْیَا فَإِنَّهَا أَحَقُّ بِالْإِضْرَارِ؛ طلب دنیا به آخرت انسان زیان مىرساند و طلب آخرت به دنیا ضرر مىزند، بنابراین ضرر دنیا را بپذیرید که سزاوارتر به زیان است».(1)
در حدیث دیگرى که از حضرت مسیح در کتب اسلامى نقل شده مىخوانیم: «لَا یَسْتَقِیمُ حُبُّ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فِی قَلْبِ مُؤْمِنٍ کَمَا لَایَسْتَقِیمُ الْمَاءُ وَالنَّارُ فِی إِنَاءٍ وَاحِدٍ؛ محبت دنیا و آخرت در قلب فرد با ایمان جمع نمىشود همانگونه که آب و آتش در یک ظرف جمع نمىگردند».(2)
ناگفته پیداست که تمام این روایات ناظر به کسى است که دنیا را هدف خود قرار داده و بدون در نظر گرفتن حلال و حرام و حق و ناحق پیوسته به دنبال آن مىدود؛ اما کسى که دنیا را از طریق حلال مىخواهد و وسیله نیل به آخرت قرار مىدهد نه تنها مذموم نیست، بلکه در روایات از چنین کسى ستایش نیز شده است.
از این رو در حدیثى از امیر مؤمنان علیه السلام مىخوانیم که فرمود: «إنْ جَعَلْتَ دینَکَ
تَبَعاً لِدُنْیاکَ أهْلَکْتَ دینَکَ وَدُنْیاکَ وَکُنْتَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ؛ اگر دین خود را تابع دنیاى خود قرار دهى، دین دنیایت را تباه کرده و در آخرت از زیانکاران خواهى بود و اگر دنیاى خود را تابع دینت قرار دهى هم دینت را به دست آوردهاى و هم دنیایت را و در آخرت از رستگاران هستى».(3)
1) بحارالانوار، ج 70، ص 61، ح 30.
2) همان، ج 14، ص 327، ح 50.
3) غررالحکم، ح 2220.