در آغاز این سخن حکمتآمیز و کوتاه مىخوانیم: «امام علیه السلام صداى یکى از خوارج را شنید که مشغول به عبادت شبانه است و قرآن تلاوت مىکند. فرمود: خواب توأم با یقین و ایمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد»؛ (وَسَمِعَ علیه السلام رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَیَقْرَأُ، فَقَالَ علیه السلام: نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍّ).
«حَرُوریّه» نام خوارج یا گروهى از خوارج است که براى نخستین بار در قریهاى به نام «حَرُوراء» در نزدیک کوفه اجتماع کردند و اعلان مخالفت با امیر مؤمنان على علیه السلام نمودند در تواریخ عدد آن گروه را دو هزار نفر نوشتهاند.(1)
بسیارى از آنها اهل عبادت مخصوصاً تهجد (عبادت شبانه) و تلاوت قرآن بودند؛ ولى کاملًا قشرى مىاندیشیدند و مسیرى را که در عقیده اسلامى خود انتخاب کرده بودند آمیخته با شک بود. به همین دلیل امام مىفرماید خواب همراه با یقین بهتر از نماز همراه با شک است.
دلیل آن هم روشن است. آنچه انسان را به خدا نزدیک مىسازد و صراط مستقیم را پیش پاى انسان مىنهد، ایمان و یقین است که اگر محکم باشد هیچگونه انحرافى براى انسان پیش نمىآید؛ ولى آنها که ایمان ضعیفى آمیخته با
شک دارند به آسانى از راه راست منحرف مىشوند. از این رو عبادت آنها بسیار سطحى و کمارزش است.
این سخن شبیه چیزى است که در حکمت 145 درباره روزهداران و شب زندهداران آمده است: «کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَالظَّمَأُ وَکَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَالْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَإِفْطَارُهُمْ؛ چه بسا روزهداران که از روزه خود به جز تشنگى و گرسنگى بهرهاى نمىبرند و چه بسا شب زندهدارانى که از قیام شبانه خود جز بىخوابى و خستگى بهرهاى ندارند. آفرین بر خواب هوشمندان و افطارشان».
مرحوم دیلمى در ارشاد القلوب حدیثى نقل مىکند که شاهد حکمتى است که به شرح آن پرداختهایم. مىگوید: امیر مؤمنان شبى از شبها از مسجد کوفه خارج شد و به سوى خانه خود مىرفت. پاسى از شب گذشته بود و کمیل بن زیاد، از اخیار شیعه و محبین امام علیه السلام در خدمتش بود. در اثناى راه به خانهاى رسیدند که صداى تلاوت قرآن از آن شنیده مىشد و این آیه را با صدایى حزین و گریهآور تلاوت مىکرد: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَقائِما …».(2) کمیل در دل از آن تمجید کرد و از حال این قارى قرآن لذت برد بى آنکه سخنى بگوید. امام علیه السلام نگاهى به او کرد، فرمود: اى کمیل سر و صداى آن مرد تو را در شگفتى فرو نبرد. این مرد اهل دوزخ است و در آینده به تو خبر خواهم داد.
کمیل نخست از مکاشفه امیر مؤمنان علیه السلام نسبت به باطن او و سپس گواهىاش به دوزخى بودن این قارى قرآن با اینکه در حالت روحانى خوبى فرو رفته بود حیران ماند. مدتى گذشت تا زمانى که خوارج بر ضد على علیه السلام شوریدند و حضرت ناچار به جنگ با آنان شد. امام علیه السلام شمشیرى در دست داشت که با آن سرهایى از خوارج را بر زمین مىافکند. در این حال نوک شمشیر را بر یکى از
آن سرها گذاشت و به کمیل که در کنارش ایستاده بود رو کرد و فرمود: اى کمیل «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَقائِما» یعنى این همان شخص است که در آن شب این آیه را مىخواند و تو در اعجاب فرو رفتى. کمیل خود را به روى پاهاى امام علیه السلام انداخت و از فکر آن شب خود استغفار کرد.(3)
1) بحارالانوار، ج 33، ص 351.
2) زمر، آیه 9.
3) بحارالانوار، ج 33، ص 399.