امام علیه السلام در این کلام حکمتآمیزش، مقایسهاى میان رأى و تدبیر پیران و چالاکى و دلاورى جوانان مىکند و مىفرماید: «راى و تدبیر پیر نزد من بهتر از چالاکى جوان (در میدان نبرد) است. در روایت دیگرى آمده است: از جنگجویى جوان بهتر است»؛ (رَأْیُ الشَّیْخِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَرُوِیَ «مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ»).
«جَلَد» به معناى چابکى و نیرومندى و «غلام» در اینجا به معناى جوان و «مشهد» در اینگونه موارد به معناى میدان جنگ است.
بدیهى است براى پیروزى در نبرد با دشمن در درجه نخست نقشههاى صحیح لازم است و در درجه بعد دلاورى و چالاکى جنگجویان و به یقین تا نقشه صحیحى نباشد دلاورىها به نتیجهاى نمىرسد، ازاینرو امام علیه السلام مىفرماید: تدبیر پیران نزد من از شجاعت و چالاکى جوانان بهتر است، زیرا مردان بزرگسالى که سالها میدانهاى نبرد را دیدهاند و تجربهها آموختهاند بر اساس آن تجربهها قادر به تنظیم برنامه صحیح هستند در حالى که جوانان، چنین توانى را ندارند؛ ولى به عکس پیران، داراى قدرت و توانایى جسمى کافى و دلاورى و چالاکى هستند، گرچه هر یک امتیازى دارند؛ ولى پایه اصلى را رأى و تدبیر پیران تشکیل مىدهد.
تاریخ نیز این کلام حکیمانه را کاملًا تأیید مىکند مثلا در جنگ خندق تدبیرى که سلمان فارسى در پیشنهاد حفر خندق اندیشید توانست مدینه را از سقوط در چنگال دشمن حفظ کند.
این گفتار حکیمانه در ضمن به جوانانى که نسبت به پیران بىاعتنا هستند و خود را کانون همه چیز و پیران را خارج از گردونه اجتماع مىپندارند هشدار مىدهد که به بزرگسالان احترام بگذارید و خود را از تجارب آنها بىنیاز ندانید.
به گفته ابو الطیب:
الرّأْیُ قَبْلَ شُجاعَةِ الشَّجْعانِ
هُوَ أوَّلٌ وَهِیَ الْمَحَلُّ الثَّانی
فَإذا هُما اجْتَمَعا لِنَفْسٍ مَرَّةً
بَلَغَتْ مِنَ الْعُلْیاءِ کُلَّ مَکانٍ
علم و تجربه پیش از شجاعت شجاعان است آن اول است و این در محل دوم قرار دارد.
ولى هنگامى که هر دو با هم براى شخص نیرومندى جمع شوند به بالاترین محل صعود مىکنند.(1)
ابن ابىالحدید بعد از ذکر شعر بالا نصیحتى از یکى از سلاطین به فرزندش نقل مىکند که مىگفت: فرمانده لشکر خود را جوان مغرور و کمتجربهاى انتخاب نکن و نه پیر از کار افتادهاى را که گذشت روزگار از عقلش کاسته، چنان که گذشت عمر جسمش را ضعیف کرده. بر تو باد که بزرگسالان پرتجربه را برگزینى.(2)
1) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 18، ص 337.
2) همان.