جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: خطرات ترک «نمى‏دانم»

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه سخنى را که در حکمت 82 آمده بود به صورت جالب دیگرى بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «کسى که جمله «نمى‏دانم» را ترک کند مواضع آسیب‏پذیر خود را در معرض ضربه‏هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»؛(مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لَا أَدْرِی» أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ).

اشاره به این‏که با این کار خود را به هلاکت مى‏افکند و این هلاکت ممکن است جنبه دنیوى داشته باشد در آنجا که سخنان نسنجیده و خطرآفرین است و یا جنبه اخروى، در آنجا که سخنانش لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص وارد مى‏کند یا مردم را به گمراهى مى‏کشاند.

«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حیات انسان به مخاطره مى‏افتد تفسیر کرده‏اند؛ مانند سر و سینه و امثال آن.

ابن ابى‏الحدید در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى‏کند که زنى نزد او آمد و از مسئله‏اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى‏دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى‏دهد که بگویى نمى‏دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى‏دهد در برابر چیزهایى است که مى‏دانم و اگر مى‏خواست در برابر آنچه نمى‏دانم چیزى به من بدهد تمام‏

بیت‏المال او نیز کفایت نمى‏کرد (اشاره به این‏که مسائلى را که ما نمى‏دانیم بسیار بیشتر از آن است که مى‏دانیم).

نیز از بعضى فضلا نقل مى‏کند که اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى‏داند بگوید: نمى‏دانم، او را تعلیم مى‏دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى‏دانم، امتحانش مى‏کنیم تا بگوید نمى‏دانم (و رسوا شود).(1)

شبیه این سخن را مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج‏البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى‏کند که دانشمندى مى‏گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى‏دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى‏دانم به شما تعلیم مى‏دهند تا بدانید و اگر بگویید مى‏دانم از شما سؤال مى‏کنند و نمى‏دانید و رسوا مى‏شوید. سپس مى‏افزاید: احدى از یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله ادعا نکرد که همه چیز را مى‏داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسید) به جز على بن ابى‏طالب علیه السلام(2)

در همین رابطه ضرب‏المثلى نقل شده است که آن نیز محتواى کلام امام را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ» موضع آسیب پذیر انسان در میان دو فک او قرار دارد (یعنى زبان او مایه هلاکت او مى‏شود).(3)

مرحوم شوشترى از قتاده (فقیه معروف اهل سنت) نقل مى‏کند که روزى ادعا کرد که من هر چه را تا به حال شنیده‏ام یا به حافظه سپرده‏ام هرگز فراموش نکرده‏ام. بعد از این سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بیاور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و این عمل سخت شرمنده شد).(4)


1) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 18، ص 236.

2) فى ظلال نهج‏البلاغه، ج 4، ص 266.

3) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 7، ص 90.

4) شرح نهج‏البلاغه علامه شوشترى، ج 6، ص 359.