قضا در اصل به معناى فرمان است (خواه فرمان تشریعى یا تکوینى) و قدر به معنى اندازهگیرى است (خواه تکوینى یا تشریعى).
بنابراین قضا و قدر دو مفهوم دارد: اول قضا و قدر تشریعى و آن این است که خداوند فرمانى صادر و بعد حد و حدود آن را تعیین کند؛ مثلًا بفرماید نماز بر شما واجب است سپس آن را در هفده رکعت قرار دهد یا طبق آیه شریفه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ …» روزه را واجب کند و طبق آیه «شَهْرُ رَمَضانَ …» آن را در ماه
رمضان و به مقدار یک ماه قرار دهد؛ اولى قضا و دومى قدر است.
همچنین آنچه در ذیل روایت بالاست که در توحید صدوق و شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید آمده که وقتى مرد شامى سؤال کرد اگر من در کار خود مجبور نیستم پس منظور شما از قضا و قدر که ما را به اینجا آورده چیست؟ امام علیه السلام فرمود: همان فرمان حکم الهى است. سپس به عنوان شاهد این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ««وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ»؛ پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستى»(1) قضا و قدر تشریعى است.(2)
مطابق آنچه گفته شد آنچه بعضی از شارحان نهجالبلاغه گفتهاند که جواب امام در استدلال به آیه جنبه اقناعى و اسکاتى داشته اشتباه محض است، زیرا امام اشاره به قضا و قدر تشریعى کرده که یک واقعیت قابل فهم براى همگان است.
قضا و قدر تکوینى آن است که عوامل و اسباب چیزى را اجمالًا مورد توجه قرار داده سپس اندازهگیرى لازم در جزئیات آن انجام گیرد؛ مثل اینکه مىدانیم براى درمان فلان بیمارى فلان دارو لازم است سپس به دنبال اندازه و طرز استفاده از آن مىرویم؛ اولى قضاى تکوینى است و دومى قدر. آنچه در روایتى آمده که امیرمؤمنان على علیه السلام روزى از کنار دیوارى مایل به خرابى مىگذشت، هنگامى که نزدیک آن رسید به سرعت رد شد و کسى عرض کرد یا امیرالمؤمنین آیا از قضاى الهى فرار مىکنى امام علیه السلام فرمود: آرى.«افِرُّ مِنْ قَضاءِ اللَّهِ إلى قَدَرِهِ؛من از قضاى الهى بهسوى قدر او فرار مىکنم»(3) اشاره به آن است که افتادن چنین دیوارى قضاى تکوینى است؛ ولى افتادن روى انسانى مانند من نوعى قدر است من از قضاى الهى بهسوى قدر الهى فرار کردم.
1) اسراء، آیه 23.
2) توحید صدوق، ص 381؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 18، ص 228.
3) عوالى اللئالى، ج 4، ص 111، ح 169.