و قال علیه السلام
وَمِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ الضَّبَائِیِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَةَ وَمَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، وَقَالَ: فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَقَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ وَهُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ، وَیَبْکِى بُکَاءَ الْحَزِینِ، وَیَقُولُ:
یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا، إِلَیْکِ عَنِّی، أَبِی تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟ لَاحَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی، لَاحَاجَةَ لِی فِیکِ، قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَارَجْعَةَ فِیهَا! فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ، وَخَطَرُکِ یَسِیرٌ، وَأَمَلُکِ حَقِیرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَطُولِ الطَّرِیقِ، وَبُعْدِ السَّفَرِ، وَعَظِیمِ الْمَوْرِدِ.
در خبرى آمده است که «ضرار بن حمزه ضبایى»(1) به هنگام ورودش بر
معاویه و سؤال معاویه از او درباره حالات امیرمؤمنان علیه السلام چنین گفت: گواهى مىدهم که من او را در بعضى از مواقف دیدم در حالى که شب پرده تاریک خود را فرو افکنده بود و او در محرابش به عبادت ایستاده محاسن مبارک را به دست خود گرفته و همچون مار گزیده به خود مىپیچید و از سوز دل گریه مىکرد و مىگفت: اى دنیا! اى دنیا! از من دور شو تو خود را به من عرضه مىکنى یا اشتیاقت را به من نشان مىدهى؟ (تا مرا به شوق آورى؟) هرگز چنین زمانى براى تو فرا نرسد (که در دل من جاى گیرى) هیهات (اشتباه کردى و مرا نشناختى) دیگرى را فریب ده، من نیازى به تو ندارم. تو را سه طلاقه کردم؛ طلاقى که رجوعى در آن نیست. زندگى تو کوتاه و مقام تو کم و آرزوى تو را داشتن ناچیز است. آه از کمى زاد و توشه (آخرت) و طولانى بودن راه و دورى سفر و عظمت (مشکلات مقصد).(2)
1) در نسخه مسعودى و بعضى نسخ دیگر به جاى «ضرار بن حمزه»، «ضرار بن ضَمُره» آمده است و ظاهراًصحیح همان «ضمره» است و او از یاران خاص امیر مؤمنان على علیه السلام بود که با شجاعت اوصاف برجسته امیرمؤمنان را براى معاویه شرح داد.در مورد قبیله او در نسخه صبحى صالح و بعضى نسخ دیگر «ضبایى» آمده در حالى که در میان عرب قبیلهاى به نام «ضباء» معروف نیست؛ ولى در نسخ متعدد دیگرى ضِبابى آمده و «ضباب» جد محمد بن سلیمان بن منصور بوده و بعضى گفتهاند: ضباب قلعهاى بوده در اطراف کوفه که جماعتى از علما به آن منسوب مىباشند. (معجم البلدان، ج 3، ص 451).
2) سند گفتار حکیمانه:از کتاب مصادر نهجالبلاغه استفاده مىشود که این کلام حکمتآمیز بخشى از گفتار مفصلى است که در میان «ضرار» و «معاویه» رد و بدل شد و ضرار که از یاران خاص امیر مؤمنان على علیه السلام بود به هنگام ملاقات با «معاویه» آن را براى او نقل کرد. سپس مىافزاید: این سخن را پیش از مرحوم سیّد رضى و بعد از وى بعضى به طور مسند و بعضى به طور مرسل از آن حضرت نقل کردهاند از جمله کسانى که مسند آن را روایت کردهاند مرحوم صدوق در امالى و مرحوم ابوعلى قالى (متوفاى 356) در کتاب خود به نام امالى و نیز ابونعیم در حلیة الاولیاء و ابوالفرج در کنز الفوائد و ابن عبدالبر در استیعاب و گروه دیگر هستند. (مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 61).