امام در این کلام حکمتآمیز به مسئله مهمى اشاره کرده که سراسر زندگى انسانها را در بر مىگیرد، مىفرماید: «همیشه جاهل را یا افراطگر مىبینى و یا تفریط کار»؛ (لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً).
راه صحیح به سوى مقصد راه مستقیم است که ما پیوسته در نمازها هر روز خدا را مىخوانیم تا ما را بر آن راه ثابت بدارد. در اطراف راه مستقیم خطوط انحرافى فراوانى هست که پیدا کردن راه مستقیم از میان آن خطوط نیاز به دقت و علم و دانش دارد. به همین دلیل، جاهل غالبا گرفتار خطوط انحرافى یا در جانب زیاده روى مىگردد و یا در سوى کوتاهى و کندروى. این مسئله در تمام شئون زندگى اعم از فردى و اجتماعى و سیاسى و غیر آن دیده مىشود؛ مثلًا حفظ ناموس و پاسدارى آن از هرگونه انحراف یک فضیلت است ولى افراد جاهل گاهى به طرف افراط کشیده مىشوند و با وسواس هر حرکتى از همسر خود را زیر نظر مىگیرند و با نگاه اتهام و گمان سوء به او نگاه مىکنند به طورى که زندگى براى آنها تبدیل به دوزخى مىشود و گاه هیچگونه نظارتى بر وضع خانه و همسر خود ندارند که کجا رفت و آمد و با چه کسى صحبت مىکند و امثال آن.
در مسائل بهداشتى فرد جاهل گاه چنان گرفتار افراط مىشود که دست به
سوى هیچ آب و غذایى نمىبرد به گمان اینکه همه آنها آلوده است، در هیچ مهمانى شرکت نمىکند، هیچ هدیهاى را نمىپذیرد و باید تنها خودش غذاى خویش را تهیه کند و گاه در جهت مخالف قرار مىگیرد و فرقى میان آلوده و غیر آلوده، بیمار مسرى و غیر بیمار نمىگذارد.
بعضى از شارحان، این مطلب را با موضوع عدالت در مسائل اخلاقى پیوند زده و گفتهاند: همیشه فضایل اخلاقى حد وسط در میان دو دسته از رذایل است: شجاعت حد اعتدالى است که در میان صفت تهور (بىباکى) و جبن (ترس و بزدلى) قرار گرفته است. عالم به سراغ حد وسط و جاهل یا در طرف افراط قرار مىگیرد و یا در جانب تفریط و همچنین سخاوت حد اعتدال میان بخل و اسراف است همانگونه که قرآن مجید خطاب به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: ««وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»؛ هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى».(1)
در مسائل مربوط به اعتقادات، گروهى از جاهلان درباره عظمت على علیه السلام چنان افراط کردند که قائل به الوهیت و خدایى او شده و گروه دیگر چنان کوتاه آمدند که در صف ناصبان قرار گرفتند و به یقین هر دو گروه گمراهند. خط صحیح همان پذیرش ولایت به معناى امام مفترض الطاعه بودن است.
در خطبه 127 نیز این مطلب به صورت شفاف و روشن آمده است: «وَسَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَمُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ؛ به زودى دو گروه در مورد من هلاک و گمراه مىشوند: دوست افراطى که محبتش او را به غیر حق (غلو) مىکشاند و دشمن افراطى که به سبب دشمنى قدم در غیر حق مىنهد (و مرا کافر خطاب مىکند).
سپس افزود: «وَخَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ؛ بهترین مردم درباره من گروه میانهرو هستند از آنان جدا نشوید».
در بحارالانوار نیز آمده است که امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود: «أَلَا إِنَّ خَیْرَ شِیعَتِی النَّمَطُ الْأَوْسَطُ إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ الْغَالِی وَبِهِمْ یَلْحَقُ التَّالِی؛ بهترین شیعیان من گروه میانهرو هستند، غلو کننده باید به سوى آنان باز گردد و کوتاهى کننده عقب افتاده باید (شتاب کند و) به آنها ملحق شود».(2)
با دقت به جوامع بشرى مىبینیم که غالب نابسامانىها بر سر افراط و تفریطهاست که زاییده جهل و نادانى است؛ گاه آنچنان در مسائل اقتصادى قائل به آزادى مىشوند که فرآیند آن نظام سرمایهدارى ظالم است و گاه چنان سلب آزادى مىکنند که نتیجه آن نظام کمونیسم و گرفتارىهاى آن است، مهم یافتن خط اعتدال و ثابت ماندن بر آن است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم که در روز قیامت حاکمى (از حاکمان مسلمین) را مىآورند که بیش از آنچه خداوند دستور داده عمل کرده، خداوند به او مىگوید: بنده من چرا بیش از آنچه باید تازیانه بزنى زدى؟ عرض مىکند: من براى غضب تو غضبناک شدم. به او گفته مىشود: آیا سزاوار است غضب تو شدیدتر از غضب من باشد؟ سپس حاکم دیگرى را مىآورند که کوتاهى کرده خداوند به او مىفرماید: چرا در برابر آنچه به تو امر کرده بودم کوتاهى کردى؟ عرض مىکند: پروردگارا من به او رحم کردم؟ به او گفته مىشود: آیا رحمت تو از رحمت من وسیعتر است؟ سپس هر دو را به سوى دوزخ مىبرند.(3)
1) اسراء، آیه 29.
2) بحارالانوار، ج 6، ص 178، ح 7.
3) شرح نهجالبلاغه علامه شوشترى، ج 8، ص 247.