امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به افرادى که در رسیدن به مقصودشان ناکام مىمانند دستورى مىدهد که مایه آرامش است، مىفرماید: «هنگامى که آنچه را مىخواهى انجام نمىگیرد، هرگونه باشى اعتنا نکن»؛ (إِذَا لَمْ یَکُنْ مَا تُرِیدُ فَلَا تُبَلْ(1) مَا کُنْتَ).
براى این جمله تفسیرهاى متعددى از سوى شارحان نهجالبلاغه ذکر شده است؛ اکثر شارحان بر این عقیدهاند که این سخن حکیمانه اشاره به همان چیزى است که در قرآن مجید آمده: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُم»(2) یعنى هنگامى که به مقصد نرسیدى غمگین مباش، چرا که اگر مقصود مادى است دنیاى مادى بقایى ندارد و اگر مقصود معنوى است خداوند براى تلاشى که کردى به تو اجر و پاداش مىدهد.
بعضى دیگر مانند «محمد عبده» گفتهاند که منظور این است که اگر به مقصود نرسیدى دست از تلاش و کوشش بر ندار و به سخنان این و آن اعتنا مکن.
بعضى دیگر گفتهاند: مقصود این است که اگر به مقصود نرسیدى به همان
حال که هستى راضى باش تا از مقام و مرتبه تو نزد خداوند کاسته نشود.
تفسیر چهارمى براى این سخن به نظر مىرسد که از بعضى جهات مناسبتر است و آن اینکه اگر به مقصود نرسیدى به هر صورت باشى تفاوتى نمىکند مثل اینکه کسى هدفش این بوده که در فلان شهر زندگى کند و موفقیت خود را تنها در آنجا مىبیند. اگر این مقصود براى او حاصل نشود چه تفاوتى مىکند که در هر شهر دیگرى باشد، زیرا همه شهرها نسبت به خواسته او یکسان است و نباید در اینباره سختگیرى کند. این شبیه چیزى است که مرحوم «علامه شوشترى» در شرح نهج البلاغه خود آورده که زنى تنها یک پسر داشت و از دنیا رفت. آن مادر گفت: من مىخواستم این فرزند من زنده بماند حال که از دنیا رفت هر کس دیگرى مىخواهد بعد از او زنده بماند یا نماند.
بارها گفتهایم که اراده چند معناى مختلف از عبارت واحد مانعى از نظر ادبى ندارد و در نثر و نظم کلام عرب و سایر لغات، نمونههاى فراوانى از آن هست، بنابراین ممکن است تمام معانى فوق در محتواى کلام امام علیه السلام جمع باشد.
1) «لا تُبَلْ» از ماده «بَلْو» بر وزن «دَلو» به معناى اهمیت دادن به چیزى گرفته شده و این صیغه در اصل «لا تُبالَ» بوده و در حالت جزمى واو آن حذف شده سپس الف باب مفاعله نیز به عنوان تخفیف حذف گردیده و «لا تُبَلَ» شده سپس جزم که روى واو محذوف بوده، منتقل به لام شده است و «لا تُبَلْ» شده است.
2) حدید، آیه 23.