امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود، همان مطلبى را که در حکمت یازدهم آمده بود به شکل دیگر بیان مىکند و مىفرماید: «شایستهترین مردم به عفو، قادرترین آنها به مجازات است»؛ (أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ).
مىدانیم یکى از عوامل ادامه نزاعها و درگیرىها که گاه در میان دو قبیله یا فرزندان یک خانواده دهها سال ادامه پیدا مىکند، روح انتقام جویى و عدم گذشت است که هرچه جلوتر مىرود مانند سیلاب شدیدتر مىشود در حالى که اگر در همان مراحل آغازین یکى از دو طرف بزرگوارى و گذشت کند نزاع براى همیشه پایان مىیابد.
به علاوه، عفو و گذشت، شخص خطاکار را به تجدید نظر در کار خود و جبران خطا وا مىدارد که برکات آن بر کسى پوشیده نیست.
مطالعه تاریخ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امیر مؤمنان و سایر امامان علیهم السلام معصوم نشان مىدهد که آنها با استفاده از این روش، دشمنان سرسخت را به زانو در آوردند و یا آنها را به دوستان فداکار بدل کردند.
عفو و گذشت عجیب پیامبر در داستان فتح مکه و عفو امیر مؤمنان بعد از پیروزى در جنگ جمل و عفو امام حسن مجتبى در برابر آن مرد شامى و همچنین سایر مواردى که در تاریخ زندگى آن بزرگواران ثبت شده نمونههاى
روشنى از این معناست.
اما اینکه مىفرماید: شایسته ترین مردم به عفو قادرترین آنها بر مجازات است به دلیل این است که هر چه قدرت بر مجازات بیشتر باشد عفو و گذشت اهمیت بیشترى پیدا مىکند و هیچ کس نمىتواند بگوید این عفو بر اثر ضعف و ناتوانى از مجازات بوده است.
جالب این است که در قرآن مجید آنجا که عفو از قاتل عمد را مطرح مىکند با تعبیر به «برادر» از او یاد مىنماید؛ ««فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ»؛ پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود چیزى به او بخشیده شود (و حکم قصاص او تبدیل به خونبها گردد) باید از راه پسندیده پیروى کند».
در کتاب کنزالعمال این حدیث کوتاه و پرمعنا از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده: «تَعافُوا تَسْقُط الضَغائِنُ بَیْنَکُم؛یکدیگر را عفو کنید تا دشمنىها در میان شما از میان برود».(1)
در حدیث دیگرى از امام صادق مىخوانیم: «إنّا أهْلُ بَیْتٍ مُرَّوتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا؛ ما خاندانى هستیم که شخصیت ما ایجاب مىکند کسى را که ستمى در حق ما روا داشته عفو کنیم.
در حالات امام على بن الحسین زین العابدین علیهما السلام مىخوانیم که هشام بن اسماعیل (والى مدینه از طرف عبد الملک بن مروان) آن حضرت را زیاد آزار مىداد ولى هنگامى که «ولید بن عبد الملک» بر سر کار آمد (بر اثر شکایات زیاد مردم) او را عزل کرد و دستور داد او را در برابر مردم حاضر کنند که هر کس از او ستمى دیده انتقام گیرد. او مىگفت: من بیش از همه از على بن الحسین بیم دارم (زیرا بیش از همه به او آزار رساندم) امام با یارانش از آنجا مىگذشت، به آنها سفارش فرموده بود که حتى یک کلمه به او بدگویى نکنند. هنگامى که امام از
آنجا گذشت «هشام» صدا زد: «اللَّهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالاتِهِ؛ خدا آگاهتر است که نبوت (و امامت) را در کدام خاندان قرار دهد».(2)
آیات و روایات اسلامى درباره اهمیت عفو بسیار زیاد است. این سخن را با حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم پایان مىدهیم.
«عَلَیْکُم بِالْعَفْوُ فَإنَّ الْعَفْوَ لا یَزیدُ الْعَبْدَ إلَّا عِزّاً فَتَعافُوا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ؛ بر شما باید به عفو و بخشش، زیرا چیزى جز عزت به انسان نمىافزاید، عفو کنید تا خداوند شما را عزت دهد».(3)
بدیهى است- همانگونه که قبلًا نیز اشاره شده- دستور عفو شامل کسانى نمىشود که از عفو و گذشت سوء استفاده کرده و بر جسارت خود مىافزایند. آنها را جز کیفر و عقوبت اصلاح نمىکند.
1) کنز العمال مطابق نقل میزان الحکمه، ماده «عفو».
2) بحارالانوار، ج 46، ص 94.
3) کافى، ج 2، ص 108.