جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: مجاهدى وارسته‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار پرمایه خود تعریف و تمجیدى از یکى از مجاهدان اسلام و مسلمانان راستین به نام «خبّاب بن الارتّ» دارد، اوصافى که مى‏تواند براى همه الگو باشد و از آن پند و اندرز گیرند.

آن حضرت علیه السلام به هنگام ذکر نام «خبّاب بن الارت» چنین فرمود: «خدا رحمت کند خباب بن الارت را او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت کرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود»؛(وَقَالَ علیه السلام: فِی ذِکْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ: یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَهَاجَرَ طَائِعاً، وَقَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَرَضِىَ عَنِ اللَّهِ، وَعَاشَ مُجَاهِداً).

امام علیه السلام در اینجا پنج وصف مهم براى خبّاب به دنبال طلب رحمت الهى، براى او ذکر مى‏کند:

نخست اسلام وى از روى عشق و علاقه و رغبت است نه از روى ترس و نه از روى طمع و نه به سبب تقلید کورکورانه. آرى او اسلام را به خوبى شناخت و به آن عشق ورزید و مسلمان شد و بهترین دلیل براى عشق و علاقه او به اسلام این بود که بارها مشرکان او را شکنجه کردند که دست از اسلام بر دارد، شکنجه‏ها را تحمل کرد و دست از دامان پیامبر نکشید.

وصف دوم اینکه او جزء مهاجران بود و مهاجرتش براى اطاعت خدا صورت گرفت. شاید هجرت بعضى از مکه به مدینه براى ترس از مشرکان یا طمع در آینده اسلام بود؛ ولى این مرد مجاهد تنها به موجب اطاعت خداوند هجرت کرد و مى‏دانیم هجرت مهاجران فصل جدیدى در تاریخ اسلام گشود، زیرا آنها با انصار مدینه دست به دست هم داده لشکر نیرومندى براى اسلام فراهم شد که در سایه آن توانست در مبارزات خود با دشمنان پیروز گردد و حکومت اسلامى به کمک آنها تحقق یابد. جالب این‏که در حالات خبّاب نوشته‏اند که او در میدان بدر و تمام غزواتى که بعد از آن صورت گرفت از پیغمبر صلى الله علیه و آله جدا نشد.

سوم اینکه او مرد قانعى بود و زندگى ساده و زاهدانه‏اى داشت و مى‏دانیم افراد قانع افرادى عزیز و سربلندند و در برابر ثروتمندان از خدا بى‏خبر هرگز سر تعظیم فرود نمى‏آورند. در حقیقت او در این کار از پیغمبر گرامى اسلام الگو مى‏گرفت.

در چهارمین جمله خشنودى او را از تقدیرات الهى بیان مى‏کند با این‏که او دوران‏هاى سخت و طوفانى اسلام را از نزدیک مشاهده کرد و زجر بسیار کشید و تحمل شدائد نمود؛ اما با این حال همیشه از خدا راضى بود؛ راضى از مقدرات الهى و به پاداش‏هاى نیک. قرآن مجید درباره گروهى از مؤمنان راستین مى‏فرماید: ««رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْه»؛ هم خدا از آنها راضى بود و هم آنها از خدا»(1) و درباره صاحبان نفس مطمئنه مى‏فرماید: ««راضِیَةً مَرْضِیَّةً»؛ هم آنها از خدا خشنود بودند و هم خدا از آنها خشنود».(2)

در پنجمین و آخرین توصیف مى‏فرماید: او در تمام عمر مجاهد بود؛ در مکه‏

جهادى آمیخته با شکنجه داشت. مشرکان آتش افروختند، او را به پشت بر آتش خواباندند به گونه‏اى که قسمت زیادى از پشت او سوخت؛ ولى هرگز از اسلام باز نگشت. در دوران مدینه که دوران جهادهاى سخت و سنگین اسلامى بود در تمام میدان‏هاى نبرد حضور داشت و مى‏جنگید و در دوران حکومت امیر مؤمنان على علیه السلام گفته‏اند در جنگ صفین و نهروان حضور داشت، هرچند بعضى از مورخان معتقدند او در اواخر عمرش بیمار بود و نتوانست در صفین شرکت کند و پیش از جنگ نهروان از دنیا چشم پوشید.

صفات بالا نشان مى‏دهد چه کسانى مى‏توانند محبوب اولیاء الله باشند و چه صفاتى انسان را به خدا و معصومان علیهم السلام نزدیک مى‏کند.


1) مائده، آیه 119.

2) فجر، آیه 28.