«این سخن را امام زمانى بیان فرمود که در مسیر حرکتش به شام کشاورزان و دهبانان شهر انبار با او ملاقات کردند (و به عنوان احترام به امام) از مرکب پیاده شده و با سرعت پیش روى او حرکت کردند (و این مراسم را که نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند) امام علیه السلام فرمود: این چه کارى بود که کردید؟»؛(وَقَالَ علیه السلام: وَقَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ الْأَنْبَارِ، فَتَرَجَّلُوا(1) لَهُ وَاشْتَدُّوا(2) بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ)
«عرض کردند این رسوم و آدابى است که ما امیران خود را با آن بزرگ مىداریم»؛(فَقَالُوا: خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا)
«امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند زمامداران شما از این عمل بهرهاى نمىبرند و شما با این کار در دنیا مشقت بر خود هموار مىسازید و در قیامت بدبخت مىشوید»؛(فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ! وَإِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ، وَتَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِکُمْ)
سپس افزود: «چه زیانبار است مشقتى که به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى که با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد»؛(وَ مَا أَخْسَرَ
الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَأَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ)
«تَشُقُّونَ» از ماده «شقاء» به معناى مشقت و «تَشْقَوْنَ» از ماده شقاوت به معناى بدبختى است و «دَعَة» همان آرامش است
در کتاب صفین بعد از این جمله چنین آمده که امام علیه السلام فرمود: «این کار را دیگر تکرار نکنید؛ فَلا تَعُودُوا لَهُ».
در زمانهاى گذشته معمول بوده- و هم اکنون نیز در بعضى از نقاط جهان معمول است- که اهل یک کشور یا اهل یک شهر براى تعظیم امرا و سلاطین اعمالى انجام مىدادند که نشانه نهایت ذلت بود. آنها نیز از این رفتار خشنود مىشدند، چراکه علاقه داشتندهمواره شهروندانشان خود راذلیلوخوار وبىمقدار در برابر آنها بدانند تا فکر قیام در مغزشان خطور نکند و سلطه آنان باقى بماند.
ولى اسلام که به انسانها شخصیت داده و آدمى را مسجود فرشتگان و اشرف مخلوقات مىداند و جهان را مسخر او مىشمرد، اجازه نمىدهد افراد با ایمان براى بزرگداشت امرا تن به کارهاى ذلیلانه بدهند. به یقین اگر به جاى على علیه السلام معاویه بود آنها را به این کار تشویق مىکرد ولى امام به آنها هشدار داد و به سه دلیل آنان را بر حذر داشت.
نخست اینکه امرا هیچگونه نفع عاقلانهاى از این کار نمىبرند، بلکه ممکن است باعث غرور و کبر آنها شود و شخصیت خود را گم کنند.
دیگر اینکه زحمت فوق العادهاى بر دوش تودههاى مردم مىافتد و گاه ممکن است در چنین شرایطى افرادى ضعیف زیر دست و پا بمانند.
سوم اینکه این عمل ناصالح مایه گرفتارى در آخرت مىشود، زیرا نوعى شرک محسوب مىشود.
به عکس، اگر آنها به احترامات معقول قناعت کنند و به جاى این مشقت، آرامش را براى خود بپذیرند، آرامشى که امان از آتش دوزخ را نیز به همراه دارد،
هم امرا گرفتار کبر و غرور نمىشوند و هم مردم مشقت توأم با ذلت را نمىبینند و هم در آخرت سربلند خواهند بود.
قابل توجه است که در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: روزى امیر مؤمنان به سراغ اصحابش آمد در حالى که بر مرکب سوار بود. گروهى پشت سر حضرت به راه افتادند. امام نگاهى به آنها کرد و فرمود: با من کارى دارید؟ عرض کردند: نه یا امیرالمؤمنین ولى دوست داریم همراه تو راه برویم. امام به آنها فرمود: «انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْیَ الْمَاشِی مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَمَذَلَّةٌ لِلْمَاشِی؛ برگردید، زیرا راه رفتن پیاده در کنار سوار موجب مفسده (غرور و خودبرتربینى) براى شخص سوار و سبب ذلت براى پیاده است».
سپس امام صادق علیه السلام افزود: دفعه دیگرى باز امام سوار بود و جمعى پشت سر او پیاده به راه افتادند. امام علیه السلام فرمود: «انْصَرِفُوا فَإِنَّ خَفْقَ النِّعَالِ خَلْفَ أَعْقَابِ الرِّجَالِ مَفْسَدَةٌ لِقُلُوبِ النَّوْکَى؛ بازگردید، زیرا صداى کفشها پشت سر انسانها موجب فساد دلهاى احمقان مىشود (نوکى جمع أنوَک بر وزن أحمق و به معناى احمق است».(3)
باید توجه داشت که هدف از این سخنان این نیست که مردم، بزرگان را احترام نکنند، بلکه منظور این است که احتراماتى که نسبت به شاهان و مانند آنها داشتند و نشانه ذلت و بدبختى احترامکنندگان بوده و مایه غرور و نخوت احترام شوندگان ترک شود.
1) «تَرَجَّلوا» به معنى پیاده شدن از مرکب است.
2) «اشتدّوا» بهمعنى دویدن و راه رفتن با سرعت است.
3) بحارالانوار، ج 41، ص 55، ح 2.