امام علیه السلام در این جمله کوتاه و پرمعنا مىفرماید: «انجام دهنده کار نیک از کارنیکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر»؛(فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ، وَفَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ)
در اینکه چگونه فاعل خیر بهتر از فعل خود است و فاعل شر بدتر از فعل خود؛ وجوهى به نظر مىرسد:
نخست اینکه همواره فاعل از فعل قوىتر است به همین دلیل اگر کار نیک باشد آن فاعل از کارش قوىتر و اگر کار بد باشد از کارش بدتر است.
دیگر اینکه شخصى که کارى انجام مىدهد غالبا داراى ملکه آن است و آن ملکه مىتواند سرچشمه کارهاى فراوانى بشود، بنابراین اگر کسى را ببینیم که مثلا یتیمى را نوازش مىکند و دست افتادهاى را مىگیرد مىدانیم که او داراى صفتى است درونى که مىتواند سرچشمه دهها و گاه صدها و هزاران از اینگونه کارها شود و به همین دلیل از کارش بهتر است.
سوم اینکه کسانى که کار نیکى انجام مىدهند بسیار مىشود که آرزو دارند بهتر از آن را انجام دهند ولى امکانات آن در اختیارشان نیست و به تعبیر دیگر همتشان از آنچه انجام مىدهند بسیار بالاتر است و گاه به زبان جارى کرده مىگویند: افسوس که بیش از آن توان نداریم و اگر مىتوانستیم چنین و چنان
مىکردیم. همینگونه، شروران بسیار مىشود که داراى چنین باطنى هستند؛ یعنى اگر قدرت و توانى داشتند شرارت را به مرتبه بالاترى مىرساندند.
در حدیثى از امام باقر علیه السلام مىخوانیم: «نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَذَلِکَ لِأَنَّهُ یَنْوِی مِنَ الْخَیْرِ مَا لَایُدْرِکُهُ وَنِیَّةُ الْکَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَذَلِکَ لِأَنَّ الْکَافِرَ یَنْوِی الشَّرَّ وَیَأْمُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لَایُدْرِکُهُ؛ نیت مؤمن از عملش بهتر است، زیرا کارهاى خیرى در دل دارد که نمىتواند آنها را انجام دهد و نیت کافر بدتر از عمل اوست، زیرا کارهاى بدى در سر دارد که توان آن را ندارد».(1)
وجه چهارمى نیز بعضى براى این تفاوت ذکر کردهاند که هر کس کار خیرى انجام مىدهد معمولا عوامل بازدارندهاى از جمله هوا و هوسها را در دل دارد و در برابر آنها مقاومت مىکند و آن عوامل را به عقب مىراند و کار خیر را انجام مىدهد به همین دلیل از کارش با ارزشتر است و به عکس کسى که کار بدى انجام مىدهد نیز عوامل بازدارنده از قبیل فطرت الهى، اوامر و نواهى آسمانى در برابر اوست ولى پشت پا به همه آنها مىزند و به سراغ شر مىرود. به همین دلیل از عملش بدتر است.(2)
البته منافاتى میان این وجوه چهارگانه نیست و همه آن ممکن است در معناى حدیث جمع باشد.
1) بحارالانوار، ج 67، ص 190.
2) راه روشن، ج 1، ص 153.