جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: برترین زهد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و گهربارش مى‏فرماید: «برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است»؛ (أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ)

این سخن اشاره به برنامه‏اى است که زاهدان ریایى در آن عصر و این عصر براى جلب قلوب مردم انتخاب مى‏کردند؛ لباس‏هاى ساده و مندرس و گاه از کرباس و خانه‏اى محقر و طعامى بسیار ساده براى خود برمى‏گزیدند تا مردم به آنها اقبال کنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند و از این طریق مقامى در اجتماع پیدا کنند و یا اموالى را پنهانى گرد مى‏آوردند. بسیار مى‏شد که زندگانى درونى و بیرونى آنها با هم بسیار متفاوت بود و با توجه به این‏که ریاکارى نوعى شرک و خودپرستى است آنها گرچه ظاهرا زاهد ولى در باطن مشرک بودند و گاه سرچشمه خطراتى براى جامعه مى‏شدند.

زاهد واقعى آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولى چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است. زاهد واقعى کسى است که دنیا به سراغش آمده و او آن را نپذیرفته و زندگى زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است. همان‏گونه که امیر مؤمنان على علیه السلام در خطبه 32 از خطب نهج‏البلاغه مى‏فرماید:«وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَتَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَلَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی‏

مَرَاحٍ وَلَا مَغْدًى؛بعضى از آنها کسانى هستند که ناتوانى‏اشان آنها را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا کوتاه شده آنگاه خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زینت بخشیده‏اند در حالى که در هیچ زمان نه در شب و نه در روز در سلک زاهدان راستین نبوده‏اند».

بسیارى از بنیان‏گذاران مذاهب باطله نیز در سلک همین زاهدان ریایى بودند.

به تعبیرى دیگر: زاهد کسى است که وابسته به دنیا و اسیر آن نباشد نه آن‏کس که دستش از همه چیز تهى است. همان‏گونه که امیر مؤمنان على علیه السلام در تفسیر زهد از آیه شریفه «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»(1)استفاده کرده است و مى‏فرماید: «تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است، خداوند سبحان مى‏فرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آنچه به شما داده است دلبند و شاد نباشید».(2)

امام علیه السلام در روایت دیگرى که در غررالحکم آمده تعبیر جالب دیگرى دارد و مى‏فرماید:«الزُّهْدُ أَقَلُّ ما یُوجَدُ وَأَجَلُّ ما یَعْهَدُ وَیَمْدَحُهُ الْکُلُّ وَیَتْرُکُهُ الْجُلُّ؛زهد و پارسایى کمیاب‏ترین چیزها و ارزشمندترین آنهاست همگان آن را مى‏ستایند ولى اکثر مردم به آن عمل نمى‏کنند».(3)

درباره اهمیت زهد و پارسایى و مراتب و درجات آن بحث مشروحى ذیل خطبه 81 از همین کتاب آمده است.

این سخن را با ذکر دو نکته پایان مى‏دهیم: نخست این‏که اگر سؤال شود چگونه مى‏توان زاهد بود و زهد را پنهان کرد در پاسخ مى‏گوییم: شخص زاهد باید در مجامع مانند دیگران رفتار کند؛ مثلًا اگر سر سفره‏اى است که غذاهاى‏

مختلف در آن است مقدارى از هر کدام تناول کند نه این‏که همه غذاها را کنار بزند مثلا به نان و پنیرى قناعت نماید و از نظر لباس، لباس ساده معمولى بپوشد نه لباس غیر متعارف زاهدانه و به این ترتیب مى‏تواند در باطن زاهد باشد و در ظاهر فردى معمولى.

نکته دیگر این‏که هر گاه زاهد به زهدش افتخار کند و آن را اظهار نماید در واقع زاهد نیست، چرا که دلبستگى به زهد و افتخار به آن و جلب نظر مردم از این طریق خود عین رغبت در دنیا و بر ضد زهد است.


1) حدید، آیه 23.

2) نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 439.

3) غررالحکم، ح 6054.