جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح و تفسیر: براى همیشه پنهان نمى‏ماند

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه‏اش به یکى از اصول مهم روان‏شناسى اشاره کرده مى‏فرماید: «هیچ کس چیزى را در دل پنهان نمى‏کند مگر این‏که در سخنان بى‏اندیشه‏اى که از او صادر مى‏شود و در صفحه صورتش، آشکار مى‏گردد»؛ (مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ(1) لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ)

این نکته مسلم است که اعمال انسان بازتاب نیات، خواسته‏ها و سجایاى اوست که به صورت طبیعى ظاهر مى‏گردد؛ بخشى از آن اختیارى است مثل این‏که به هنگام ترسیدن از چیزى تصمیم به فرار مى‏گیرد و بخش دیگرى غیر اختیارى است که مثلا در پریدن رنگ از صورت او احساس مى‏شود یا به هنگام غضب صورتش بى‏اختیار برافروخته مى‏گردد و گاه اندامش مى‏لرزد و نیز عکس العمل‏هایى در افعال و اعمال خود ظاهر مى‏سازد.

اما گاه مى‏شود انسان چیزى در درون دارد که نمى‏خواهد آن را آشکار کند در این صورت سعى مى‏کند دوگانگى در میان سخن و کردار خود با آنچه در درون دارد ایجاد کند این دوگانگى در آنجا که انسان هشیار و مراقب باشد ممکن است ظاهر نشود، اما به هنگام غفلت و عدم توجه، آنچه در درون است خود را در عمل یا سخن‏هاى نیندیشیده ظاهر مى‏کند. به علاوه پنهان کردن بخش غیر

اختیارى مانند آثارى که در چهره انسان نمایان مى‏شود کار آسانى نیست.

این پدیده قانونى در روان‏شناسى است که به وسیله آن بسیارى از مجرمان را به اعتراف وامى‏دارند و مطالبى را که اصرار بر اخفایش دارند آشکار مى‏سازند. امیر مؤمنان على علیه السلام این قانون مهم را در عبارتى کوتاه و بسیار پرمعنا در بالا بیان فرموده است.

در قرآن مجید درباره منافقان مى‏خوانیم: ««أَمْ حَسِبَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ – وَلَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسیماهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فی‏ لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ»؛ آیا کسانى که در دل‏هایشان بیمارى (نفاق) است گمان کردند خداوند کینه‏هایشان را آشکار نمى‏سازد – و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مى‏دهیم تا آنان را با قیافه‏هایشان بشناسى، هرچند مى‏توانى آنها را از طرز سخنانشان شناسایى کنى و خداوند اعمال شما را مى‏داند».(2)

همان‏گونه که منافقان و مجرمان را مى‏توان از سخنان ناسنجیده و اشتباه‏آلود یا از رنگ رخساره آنها شناخت، نیکوکاران و مؤمنان راستین را هم مى‏توان از این طریق شناسایى کرد، لذا قرآن درباره یاران صدیق پیامبر مى‏فرماید: «سیماهُمْ فِى وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(3) این اثر سجده لازم نیست که حتما به صورت پینه‏هاى پیشانى باشد، بلکه نورانیت درون سبب نورانیت برون مى‏شود.

این اصل کلى نه تنها در کلمات حکما و اندیشمندان و روان‏شناسان آمده، بلکه در اشعار شعرا نیز بازتاب گسترده‏اى دارد. بسیارى از ادیبان عرب و عجم در این زمینه اشعارى سروده‏اند «ابن معتز» شاعر عرب مى‏گوید:

تَفَقَّدْ مَساقِطَ لَحْظِ الْمُریبِ

فَإنَّ الْعُیُونَ وُجُوهُ الْقُلُوبِ‏

وَطالِعْ بِوادِرِهِ فِی الْکَلامِ

فَإنَّکَ تَجْنی ثِمارَ الْعُیُوبِ‏

«از نگاه کردن مشکوک و خطرناک حال او را بشناس- زیرا چشم‏ها صورت دل‏ها است.

و به سخنان نسنجیده‏اش دقت کن، زیرا این سخنان میوه‏هاى عیوب را مى‏چیند. (و در اختیار تو مى‏گذارد)».

سعدى نیز در شعر معروفش مى‏گوید:

گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون

پنهان نمى‏ماند که خون از آستانم مى‏رود

در جاى دیگر مى‏گوید:

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

گر بگویم که مرا حال پریشانى نیست

رنگ رخساره نشان مى‏دهد از سرّ ضمیر


1) «فَلَتات» جمع «فَلْتَة» به معناى کار یا سخنى است که بدون فکر از انسان صادر مى‏شود.

2) محمد، آیه 29 و 30.

3) فتح، آیه 29.