جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نامه 79

زمان مطالعه: 3 دقیقه

و من کتاب له علیه‏السلام

لَمّا اسْتُخْلِفَ إلى‏ أُمَراءِ الأَجْنادِ

از نامه‏هاى امام علیه السلام‏

به فرماندهان لشکر است، در آن هنگام که زمام خلافت را به دست گرفت.(1)

نامه در یک نگاه‏

امام در این نامه بسیار کوتاه و پرمعنا به عوامل هلاکت گروه‏هایى از اقوام پیشین اشاره مى‏کند و عامل آن را دو چیز مى‏شمرد: باز داشتن مردم از حق و تشویق آنها به باطل.

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَأَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.

ترجمه‏

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) امت‏هایى که پیش از شما بودند تنها دو چیز مایه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اینکه آنها مردم را از حقشان باز داشتند، ازاین‏رو ناچار شدند حق خود را (از طریق رشوه) به‏دست آورند نند و دیگر اینکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نیز از آن پیروى کردند.

شرح و تفسیر

دو عامل بدبختى‏

امام در این نامه کوتاه و پر معنا به فرماندهان لشکرش هشدار مى‏دهد و عوامل زوال امت‏هاى پیشین را براى آنها در دو چیز خلاصه مى‏کند و مى‏فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) امت‏هایى که پیش از شما بودند تنها دو چیز مایه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اینکه آنها مردم را از حقشان بازداشتند، ازاین‏رو ناچار شدند حق خود را (از طریق رشوه) به دست آورند و دیگر اینکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نیز از آن پیروى کردند»؛(أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَأَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ).

اشاره به اینکه هنگامى که امیران بلاد و فرماندهان حاضر نشوند حق مردم از طریق صحیح به آنها برسد، مردم براى رسیدن به حق خود از طرق فاسد وارد

مى‏شوند. در این صورت بازار رشوه‏خوارى داغ مى‏گردد و فساد و بى‏اعتمادى و ظلم همه جا را فرا مى‏گیرد و امت‏ها در سراشیبى سقوط وارد مى‏شوند.

دیگر اینکه چون امرا و زمامداران براى رسیدن به اهدافشان از طریق باطل و نادرست وارد شوند مردم نیز به حکم‏«النَّاسُ عَلى‏ دینِ مُلُوکِهِمْ»به آنان اقتدا کرده و در مسائل مربوط به رابطه آنها با حکومت و رابطه خودشان با یکدگر به‏سوى باطل مى‏روند و تمام روابط اجتماعى به خود شکل باطل مى‏گیرد و از آنجا که باطل بیراهه است و انسان را به پرتگاه سوق مى‏دهد، جامعه رو به فنا مى‏رود.

اما اگر زمامداران حق را به حقدار، خواه قوى باشد یا ضعیف برسانند و براى رسیدن به اهدافشان راه صحیح پیش گیرند نه رشوه‏خوارى و فساد، جامعه را فرا مى‏گیرد و نه رابطه‏هاى مردم با حکومت و با خودشان در مسیر باطل مى‏افتد.جامعه نیز امن و امان مى‏شود و در مسیر پیشرفت و ترقى قرار خواهد گرفت.نمونه این مطلب را نه تنها در زندگانى پیشینیان همچون فراعنه و نمرودیان مشاهده مى‏کنیم که در عصر خود نیز همین مطلب را با چشم در روابط میان کشورها ملاحظه مى‏کنیم.(2)

سخن پایانى بخش نامه‏ها

اکنون که شرح و تفسیر بخش نامه‏هاى امام امیرمؤمنان على علیه السلام پایان مى‏گیرد با تمام وجود خدا را شکر مى‏گوییم که توفیق الهى را شامل حال مجموعه ما کرد

و توانستیم این دیْن را تا بدینجا ادا کنیم. امیدواریم براى همه علاقه‏مندان به اسلام و مکتب اهل‏بیت علیهم السلام مفید و سودمند باشد و خوانندگان عزیز چه ما باشیم یا نباشیم از ما یاد و در حق ما دعا کنند.

بارالها این خدمت ناچیز را از ما بپذیر و ذخیره روز معاد قرار ده و توفیق عمل به این دستورات گرانبها و برنامه‏هاى حیات‏بخش مولا امیرمؤمنان على علیه السلام را به ما و دیگران مرحمت فرما«إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَبِالْإِجَابَةِ جَدِیر»و در اینجا در پیشگاهت سر به سجده شکر مى‏گذاریم. (همه برادران در اینجا سجده شکر بجا آوردند).

پایان جلد یازدهم‏

ربیع الأوّل 1430 مطابق اسفند 1387


1) سند نامه:صاحب کتاب مصادر تنها مدرکى که براى این نامه جز نهج‏البلاغه ذکر کرده همان است که ابن عبدالبر (از معاصران مرحوم سیّد رضى) در کتاب بهجة المجالس با کمى تفاوت آورده است (مصادر نهج‏البلاغه، ج 3، چاپ چهارم).

2) مطابق تفسیرى که در بالا آمد ضمیر جمع «اشْتَرُوهُ» و «اقْتَدَوْهُ» به امت‏ها و مردم باز مى‏گردد (الناس) هرچند بعضى از شارحان احتمال دیگرى نیز داده‏اند که این دو ضمیر به امرا و زمامداران بر گردد ولى بسیار بعید است و در این صورت «اشْتَروْهُ» به معناى «باعُوا» است شبیه آنچه در قرآن درباره برادران یوسف آمده است: «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» (یوسف، آیه 20).