و من کتاب له علیهالسلام
لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عِنْدَ اسْتِخْلافهِ إیاهُ عَلَى الْبَصْرَةِ
از توصیههاى امام علیه السلام
به عبد اللَّه بن عباس است هنگامى که وى را به فرماندارى بصره
منصوب کرد.(1)
توصیه در یک نگاه
از کتاب الامامة والسیاسة استفاده مى شود که امام علیه السلام این سخن را به عبداللَّه بن عباس پس از پایان جنگ جمل و تسخیر بصره در حالى که ابن عباس
را به فرماندارى آن شهر انتخاب کرده بود به او فرمود و در مجموع به او مداراى با مردم و خویشتندارى در برابر ناملایمات و توجّه به خدا در هر حال را درس مىدهد.
سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَمَجْلِسِکَ وَحُکْمِکَ، وَإِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ. وَاعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللَّهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَمَا بَاعَدَکَ مِنَ اللَّهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ.
ترجمه
با چهرهاى باز با مردم روبهرو شو، و مجلست براى خاص و عام گشاده دار و در حکم و داورى همه را یکسان بنگر. از خشم و غضب (به شدت) برحذر باش، چرا که یکى از سبکمغزىهاى شیطانى است و بدان آنچه تو را به خدا نزدیک مىسازد از آتش جهنم دور مىکند و آنچه تو را از خدا دور مىسازد به آتش دوزخ نزدیک مىسازد.
شرح و تفسیر
همه را با یک چشم بنگر
با توجّه به اینکه این نامه پس از پایان جنگ جمل و منصوب شدن ابن عباس به فرماندارى بصره از سوى امام صادر شده و فضا فضاى عصبانیت و خشم و انتقام بوده است، امام با این توصیههاى دقیق و حسابشده مىخواهد آرامش را به شهر و منطقه باز گرداند و از خشونتهاى احتمالى آینده جلوگیرى کند. در اینجا سه اندرز مهم به ابن عباس مىدهد.
نخست مىفرماید: «با چهرهاى باز با مردم روبهرو شو، و مجلست براى خاص و عام گشاده دار و در حکم و داورى همه را یکسان بنگر»؛(سَعِ النَّاسَ
بِوَجْهِکَ وَمَجْلِسِکَ وَحُکْمِکَ).
گشادهرویى و اظهار محبّت به همه مردم رمز پیشرفت و موفقیت و سبب خاموش شدن آتش فتنههاست. همانگونه که در حدیث معروفى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم که فرمود:«إنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأمْوالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأخْلاقِکُمْ؛شما هرگز نمىتوانید با اموال خود همه مردم را راضى کنید (زیرا اموال شما محدود و خواستههاى مردم نامحدود است) بنابراین آنهارا با اخلاق نیک و گشادهرویى (که سرمایهاى فنا ناپذیر است) از خود راضى کنید».(2)
توسعه مجلس نیز اشاره به این است که نباید درِ خانه یا محل حکومتت تنها به روى گروه خاصى گشوده باشد، بلکه باید همه مردم به ویژه مظلومان به آن راه پیدا کنند و سفره دل خود را پیش تو بگشایند.
این سخن شبیه همان دستورى است که امام علیه السلام به مالک اشتر داد و فرمود:«براى کسانى که به تو نیاز دارند وقتى مقرر کن که شخصا به نیاز آنها رسیدگى کنى و یک مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده (و در آنجا بنشین و مشکلات آنها را حل کن)»؛(وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً).
اما در مورد توسعه حکم که امام در عبارت بالا به آن اشاره فرموده منظور آن است که هرگز نباید داورى و قضاوت تو به نفع گروه خاصى باشد، بلکه همه قشرها باید از حکم عادلانه برخوردار باشند.
سپس به دنبال این دستور، اندرز دیگرى مىدهد و مىفرماید: «از خشم و غضب (به شدت) برحذر باش، چرا که یکى از سبکمغزىهاى شیطانى است»؛(وَإِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ(3) مِنَ الشَّیْطَانِ).
روشن است که صاحبان مصادر امور در جامعه با صحنههاى مختلف روبهرو مىشوند و گاه ارباب حاجت و مظلومان با خشونت با آنها برخورد مىکنند و حتى گاهى با اهانت. فرمانداران و مدیران حکومت باید خویشتندار باشند و در برابر این خشونتها هرگز خشمگین نشوند، زیرا خشم و غضب آنها را از مسیر حق و عدالت بیرون مىکند و ممکن است در این حالت کارى از انسان سر زند که سالها مایه پشیمانى باشد.
از این رو در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مىخوانیم:«الْغَضَبُ یُفْسِدُ الْإِیمَانَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ؛غضب ایمان را فاسد مىکند همانگونه که سرکه آثار عسل را از بین مىبرد».(4)
امام باقر علیه السلام مىفرماید:«إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تُوقَدُ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَانْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَدَخَلَ الشَّیْطَانُ فِیهِ؛این غضب شعله آتشى از سوى شیطان است که در قلب فرزندان آدم زبانه مىکشد، از این رو هنگامى که یکى از شما غضب مىکند چشمانش سرخ و رگهاى گردنش پر خون مىشود و شیطان داخل وجودش مىگردد».(5)
امیرمؤمنان على علیه السلام در نامهاى که به حارث هَمْدانى نوشت فرمود:«وَاحْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ؛از غضب بپرهیز که لشکر عظیمى از لشکریان ابلیس است».
در غررالحکم نیز از آن حضرت آمده است:«إِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ؛از خشم بپرهیز که اوّلش دیوانگى و آخرش پشیمانى است».(6)
آنگاه در سومین و آخرین اندرز مىفرماید: «بدان آنچه تو را به خدا نزدیک مىسازد از آتش جهنم دور مىکند و آنچه تو را از خدا دور مىسازد به آتش دوزخ نزدیک مىسازد»؛
(وَاعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللَّهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَمَا بَاعَدَکَ مِنَ اللَّهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ).
تعبیرى است بسیار جامع و جالب؛ تمام امورى که انسان را به خدا نزدیک مىکند اعم از معارف، گفتار و رفتار و خواستهها و تلاشها و کوششها به یقین وى را از دوزخ دور مىسازد و به عکس، اعمال و رفتار و کردار و نیاتى که انسان را از خدا دور مىکند او را به سوى جهنم مىبرد. آنها که از عذاب الهى و کیفرهاى شدید او در جهنم بیمناکند باید این سخن را همیشه آویزه گوش خود سازند. به بیان دیگر تمام دعوت پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله در این دو جمله خلاصه مىشود: آنچه انسان را به خدا نزدیک مىکند به آن فرمان داده است، و آنچه او را از خدا دور مىسازد از آن نهى کرده است، لذا در خطبه مشهور حجة الوداع فرمود:«یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَاللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَیُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَقَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَمَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَیُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَقَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ».(7)
1) سند این توصیه:به گفته نویسنده مصادر نهجالبلاغه این نامه را پیش از مرحوم سیّد رضى، ابن قتیبه دینورى در کتاب الامامة والسیاسة و مرحوم شیخ مفید در کتاب الجمل آوردهاند و بعد از سیّد رضى سیّد امیر یحیى علوى در کتاب الطراز با تفاوتهاى متعددى آورده که نشان مىدهد آن را از منبع دیگرى گرفته است (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 478).مطابق آنچه در کتاب تمام نهجالبلاغه آمده: آغاز این نامه چنین بوده است: «یَا ابْنَ عَبَّاسٍ أُوصیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ- عَزَّ وَجَلَّ- وَالْعَدْلِ عَلى مَنْ وَلّاکَ اللَّهُ أَمْرَهُ». و در آخر آن، این جمله آمده است: «وَاذْکُرِ اللَّهَ کَثیراً، وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلینَ». و با تفاوتهاى دیگر که آن را از الامامة والسیاسة نقل کرده است (تمام نهجالبلاغه، ص 743).
2) من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 394، ح 5839.
3) «طَیْرَة» در لغت به معناى سبکمغزى، شیطانى و خفت عقل است و «طیرَة» بر وزن «زیره» به معناى فال بد زدن و در اینجا مناسب همان معناى اوّل است، زیرا در حال غضب انسان حالت سبکمغزى شیطانى پیدا مىکند.
4) کافى، ج 2، ص 302، ح 1.
5) همان مدرک، ص 304، ح 12.
6) غررالحکم، ص 303، ح 6839.
7) کافى، ج 2، ص 74، ح 2.