جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نامه 72

زمان مطالعه: 6 دقیقه

و من کتاب له علیه‏السلام

إلى‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبّاسِ(1)

از نامه‏هاى امام علیه السلام‏

به عبداللَّه بن عباس است.(2)

نامه در یک نگاه‏

این نامه که دقیقاً معلوم نیست امام در چه شرایطى آن را براى (عبداللَّه بن عباس) مرقوم داشت، حاوى نصایح مهمى است و در مجموع هدف آن بازداشتن مخاطب آن که در واقع همه انسان‏ها هستند از حرص و آز و دنیاپرستى‏

است و نیز پیام آن تسلیم مقدرات بودن و بى‏تابى و جزع و فزع نکردن در برابر حوادث ناخواسته و بیرون از قدرت ماست.

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَکَ، وَلَا مَرْزُوقٍ مَا لَیْسَ لَکَ؛ وَاعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَیَوْمٌ عَلَیْکَ، وَأَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ، فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ.

ترجمه‏

اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پیشى نمى‏گیرى (و نیز) آنچه قسمت تو نیست روزى تو نخواهد شد. بدان دنیا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زیان تو. این دنیا سراى متغیر و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى‏افتد) آنچه از مواهب دنیا، قسمت توست به سراغ تو مى‏آید، هرچند ضعیف باشى و آنچه بر زیان توست گریبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى‏توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.

شرح و تفسیر

ابن‏عباس! غمگین مباش‏

به نظر مى‏رسد حادثه ناگوارى براى «عبد اللَّه بن عباس» روى داده بوده و یا انتظار مهمى داشته و برآورده نشده و از این جهت غمگین بوده است؛ امام علیه السلام این نامه را براى دلدارى او و توجّه دادنش به طبیعت زندگى دنیا و مقدرات الهى مى‏نگارد تا آرامش پیدا کند.

امام علیه السلام در این نامه کوتاه به پنج نکته مهم اشاره مى‏کند:

نخست مى‏فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل‏

و سرآمدت پیشى نمى‏گیرى»؛(أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَکَ).

اشاره به اینکه تا اجل قطعى انسان فرا نرسد، حوادث خطرناک نمى‏تواند او را در کام خود فرو برد و هنگامى که فرا رسد تأخیر در آن ممکن نیست. همان‏گونه که قرآن فرموده است: ««ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَما یَسْتَأْخِرُونَ»؛ هیچ گروهى از اجل خود پیشى نمى‏گیرد و از آن عقب نخواهد افتاد».(3)

البته این اشاره به اجل حتمى است و به آن معنا نیست که انسان در مقابل اجل معلق بى‏پروایى به خرج دهد و خود را گرفتار کند و بى‏دلیل در کام خطر فرو رود.

در دومین نکته مى‏فرماید: «(و نیز) آنچه قسمت تو نیست روزى تو نخواهد شد»؛(وَلَا مَرْزُوقٍ مَا لَیْسَ لَکَ).

اشاره به اینکه اگر انتظار نعمتى داشتى و به سبب عوامل ناخواسته از آن محروم شدى نگران نباش، چون روزى تو نبوده است و حتى با تلاش و کوشش هم به آن نمى‏رسیدى، هرچند گمان مى‏کردى امکان وصول به آن وجود دارد.

این سخن تسلى خاطرى است براى تمام کسانى که گرفتار محرومیت‏هایى ناخواسته در زندگى مى‏شوند و چه بسا صفحه زندگى آنها را تیره و تار مى‏سازد.اگر به این نکته توجّه داشته باشند که چنین چیزى هرگز براى آنها مقرر نشده بوده و امکان دسترسى به آن حاصل نبوده، نگرانى آنها برطرف مى‏شود، هرچند این سخن به آن معنا نیست که انسان سعى و تلاش و مدیریت و تدبیر را براى رسیدن به نعمت‏هاى بیشتر فراموش کند.

قرآن مجید مى‏فرماید: ««أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟! ما معیشت آنها را در زندگى دنیا در میان آنها تقسیم کردیم».(4)

در سومین اندرز به نکته مهم‏ترى اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: «بدان دنیا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زیان تو»؛(وَاعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَیَوْمٌ عَلَیْکَ).

سراسر تاریخ بشر گواه این معناست که غالب انسان‏ها به‏خصوص شخصیت‏ها و صاحبان مقامات برجسته دوران‏هاى مختلفى در زندگى داشته‏اند؛ گاهى در اوج قدرت بودند و گاه در نهایت ضعف و ناتوانى. به هنگامى که در اوج قدرت بودند هرگز باور نمى‏کردند روزى گرفتار چنان زندگى نکبت‏بارى شوند و گاه که ضعیف و ناتوان بودند به فکرشان خطور نمى‏کرد که روزى بر اوج قدرت بنشینند.

توجّه به این حقیقت سبب مى‏شود که انسان از حوادث روزگار و فراز و نشیب آن هرگز نگران نشود و کاسه صبرش لبریز نگردد و زمام اختیار از دست ندهد و بداند که هیچ یک از حوادث روزگار پایدار نیست.

این جمله به قدرى در کلمات دانشمندان و ادبا مشهور شده که به صورت ضرب‏المثلى در آمده است.

شاعر فارسى زبان مى‏گوید:

روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد

چرخ بازیگر از این بازیچه‏ها بسیار دارد

شاعر بلندآوازه دیگر مى‏گوید:

چرخ گردون گر دو روزى بر مراد تو نگشت

دائماً یکسان نماند حال گردون غم مخور

ابویعقوب خریمى در این زمینه اشعارى دارد که مطلعش این است:

هَلِ الدَّهْرُ إلّاصَرْفُه وَنَوائِبُهُ

وَسَرّاءُ عَیْشٍ زائِلٍ وَمَصائِبُهُ‏

یَقُولُ الْفَتى‏ ثَمَّرْتُ مالی وَإنَّما

لِوارِثِهِ ما ثَمَّرَ الْمالَ کاسِبُهُ‏

یُحاسِبُ فِیهِ نَفْسَهُ فی حَیاتِهِ

وَیَتْرُکُهُ نَهْباً لِمَنْ لا یُحاسِبُهُ‏

آیا دوران زندگى جز تغییرات و حوادث ناگوار و شادى‏هاى زوال‏پذیر و مصیبت‏ها چیز دیگرى هست؟

جوان مى‏گوید: اموالم را به ثمر رساندم در حالى که آنچه را به ثمر رسانده براى وارث مى‏نهد.

خودش با دقت در حیات خود اموالش را محاسبه مى‏کند؛ ولى آن را به صورت اشیاى غارت‏شده‏اى براى کسانى مى‏گذارد که حساب و کتابى در آن ندارند.(5)

سپس در چهارمین نکته براى تأکید بر نکته قبل مى‏فرماید: «این دنیا سراى متغیر و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى‏افتد)»؛(وَأَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ(6)).

همان‏گونه که قرآن مجید مى‏فرماید: ««وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ»؛ و ما این روزها (ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مى‏گردانیم (و این طبیعت زندگى دنیاست)».(7)

تاریخ جهان و حتى تاریخ معاصر و آنچه با چشم خود در زندگى کوتاهمان دیده‏ایم گواه این معناست؛ پیرمردهایى را سراغ داریم که گاه چندین شاه، نخست وزیر و رئیس جمهور را در عمر خود دیده‏اند که یکى پس از دیگرى بر اریکه قدرت تکیه زده‏اند.

آن‏گاه در پنجمین و آخرین اندرز مى‏فرماید: «آنچه از مواهب دنیا، قسمت توست به سراغ تو مى‏آید، هرچند ضعیف باشى و آنچه بر زیان توست گریبانت‏

را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى‏توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى»؛(فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ).

این سخن در واقع برگرفته از قرآن مجید است که مى‏فرماید: ««وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛ و اگر خداوند (براى امتحان و مانند آن) زیانى به تو رساند، هیچ‏کس جز او نمى‏تواند آن را بر طرف کند، و اگر اراده خیرى براى تو کند هیچ‏کس مانع فضل او نخواهد شد، آن را به هر کس از بندگانش بخواهد مى‏رساند و او آمرزنده و مهربان است».(8)

اشتباه نشود. همه این تعبیرات براى این است که از حرص و آزمندى انسان پیش‏گیرى کند و در محرومیت‏ها به او دلدارى دهد، زیرا بخش مهمى از زندگى انسان در مسیر حرص و آز صرف مى‏شود و بخش دیگرى صرف تأسف بر پاره‏اى از محرومیت‏ها مى‏گردد. این نصایح عامل بازدارنده‏اى در برابر این حالات است.

امام علیه السلام در موارد دیگرى نیز همین معنا را به صورت‏هاى مختلفى بیان فرموده از جمله در کلمات قصار حضرت در نهج‏البلاغه آمده است:«الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَرِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ؛روزى دو گونه است: روزى که تو به سراغ آن مى‏روى و روزى که آن به سوى تو مى‏آید حتى اگر به سوى او نروى به سراغ تو خواهد آمد».(9)

شاعر عرب در این باره مى‏گوید:

لِکُلِّ امْرِئٍ رِزْقٌ وَلِلرِّزْقِ جالِبٌ

وَلَیْسَ یَفُوتُ الْمَرءَ ما خَطَّ کاتِبُهُ(10)

هر انسانى روزى دارد و هر روزى روزى‏رسان و آنچه را دست تقدیر براى انسان نوشته است از بین نخواهد رفت و به او خواهد رسید.

این در حالى است که در آیات و روایات دیگر به تلاش و کوشش معتدل و عاقلانه براى تأمین نیازمندى‏هاى زندگى دعوت شده است تا افراد به امید اینکه روزى مقدر شده و تقسیم دقیقى براى آن است تن به بیکارى و وادادگى ندهند و دست از تلاش و کوشش باز ندارند، سربار جامعه نشوند و جامعه را به رکود و عقب‏افتادگى نکشانند.

قرآن مجید مى‏فرماید: ««وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏»؛ اینکه براى انسان چیزى جز (حاصل) سعى و کوشش او نیست».(11)

در روایت معروفى نیز آمده است: «از کسانى که دعایشان مستجاب نمى‏شود کسى است که سالم و قادر باشد، در خانه بنشیند و عرضه دارد خدایا به من روزى ده. به او گفته مى‏شود: مگر به تو دستور تلاش معاش داده نشد؛«ثَلَاثَةٌ تُرَدُّ عَلَیْهِمْ دَعَوْتُهُمْ … وَرَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَقَالَ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی فَیُقَالُ لَهُ أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ السَّبِیلَ إِلَى طَلَبِ الرِّزْقِ».(12)


1) عبداللَّه بن عباس، عموزاده پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و امیرمؤمنان على علیه السلام، از دانشمندان بزرگ امت و از علاقه‏مندان به امام است. شرح حال او را به طور مبسوط ذیل نامه 41 آورده‏ایم‏.

2) سند نامه:به گفته صاحب کتاب مصادر نهج‏البلاغه در ذیل کلمات قصار 396 این کلام را صاحب کتاب تحف العقول (حسن بن على بن شعبه که کمى پیش از سیّد رضى مى‏زیسته) با تفاوتى آورده است (مصادر نهج‏البلاغه، ج 4، ص 284) و جمله «الدهر یومان …» به صورت ضرب‏المثلى در میان ادباى عرب در آمده است.در کتاب تمام نهج‏البلاغه این نامه با اضافاتى آمده است که بخشى از این اضافات در کتاب نثر الدرّ محقق آبى و بخش دیگرى از آن در کتاب اسعاف الراغبین که در حاشیه کتاب نورالابصار شبلنجى آمده، چاپ شده است (تمام نهج‏البلاغه، ص 771).

3) حجر، آیه 5.

4) زخرف، آیه 32.

5) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 18، ص 60.

6) «دُوَل» جمع «دَولة» به معناى چیزى است که در حال تغییر و گردش و انتقال از کسى به دیگرى است و حکومت را از این جهت دولت گفته‏اند که هر چند صباحى دست شخص یا اشخاصى است‏.

7) آل عمران، آیه 140.

8) یونس، آیه 107.

9) نهج البلاغه، کلمات قصار، 379.

10) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 61.

11) نجم، آیه 39.

12) کافى، ج 2، ص 511، ح 3.