و من کتاب له علیهالسلام
إلَى الأسْوَدِ بْنِ قُطْبَةَ صاحِبُ جُندِ حُلْوانَ
از نامههاى امام علیه السلام
به اسود بن قطبه رئیس سپاه حلوان (از ایالات فارس) است.(1)
نامه در یک نگاه
این نامه در عین فشردگى و کوتاهى، مجموعهاى است از اندرزهاى پر اهمّیّت.
نخست امام علیه السلام فرمانده لشکر «حُلوان» را از پیروى هواى نفس که در اشکال مختلف ظاهر مىشود برحذر مىدارد و آنرا مانعى بر سر راه اقامه عدالت مىشمرد.
در بخش دیگر او را به وضع دنیاى زودگذر آشنا مىسازد و ساعات بیکارى دنیا را موجب حسرت و پشیمانى در قیامت ذکر مىکند و در بخش سوم او را به رعایت حقوق رعایا و زیردستان توصیه مىنماید و تحمل مشکلات را در این راه در برابر منافعى که از آن عائد مىشود ناچیز مىشمرد.
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِیَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِیراً مِنَ الْعَدْلِ، فَلْیَکُنْ أَمْرُالنَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ، وَابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِیمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکَ، رَاجِیاً ثَوَابَهُ، وَمُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ. وَاعْلَمْ أَنَّ الدُّنْیَا دَارُ بَلِیَّةٍ لَمْ یَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِیهَا قَطُّ سَاعَةً إِلَّا کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَیْهِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَأَنَّهُ لَنْ یُغْنِیَکَ عَنِ الْحَقِّ شَیْءٌ أَبَداً؛ وَمِنَ الْحَقِّ عَلَیْکَ حِفْظُ نَفْسِکَ، وَالِاحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِجُهْدِکَ، فَإِنَّ الَّذِی یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِی یَصِلُ بِکَ، وَالسَّلَامُ.
ترجمه
اما پس (از حمد و ثناى الهى) زمامدار، هرگاه دنبال هوا و هوسهاى گوناگون خویش باشد در بسیارى از موارد او را از عدالت باز مىدارد، بنابراین باید امور مردم از نظر حقوق آنها نزد تو یکسان باشد (همه را به یک چشم بنگرى و یکسان درباره آنها حکم کنى) چرا که هیچگاه جور و ستم (هر چند منافع فراوان مادّى در برداشته باشد) جایگزین عدالت نخواهد شد و نفس خویش را در راه انجام آنچه خدا بر تو واجب کرده است به امید ثوابش و ترس از کیفرش تسلیم و خاضع کن.
بدان که دنیا سراى آزمایش است. هر کس ساعتى در این دنیا بیکار بماند (و عمل نیکى براى آخرت انجام ندهد) این ساعتِ فراغت و بیکارى موجب حسرت (و ندامت) او در قیامت خواهد شد و بدان هیچ چیز تو را هرگز از حق بى نیاز نمىسازد. از جمله حقوق (واجب) این است که خویشتن را (در برابر
هواى نفس و انحراف از فرمان خدا) حفظ کنى و براى رسیدن به پاداش الهى با تمام توان در خدمت به رعیت بکوشى. آنچه در این راه از منافع (معنوى) عاید تو مىشود از مشکلات و ناراحتىهایى که دامنگیر تو مىگردد (به مراتب) بیشتر است. والسلام.
شرح و تفسیر
باید به همه با یک چشم نگاه کنى
مخاطب در این نامه «اسود بن قطبه» است. در اینکه او جزء صحابه پیامبر بوده یا تابعین و کسانى که پس از پیامبر آمدهاند گفتوگوست. در مجموع، وى فرد شناخته شدهاى در کتب رجال نیست؛ ولى از اینکه مقام والایى در عصر امیرمؤمنان على علیه السلام داشته معلوم مىشود مسلمان با شخصیتى بوده است.
«حلوان»؛ (بر وزن سبحان) یکى از مناطق غربى ایران و نزدیک به مرزهاى عراق بوده است و تعبیر به «صاحب جند» (فرمانده لشکر) با توجّه به اینکه امام علیه السلام در نامهاش درباره والى سخن مىگوید نشان مىدهد که تنها مسئولیت فرماندهى منهاى فرماندارى را نداشته بلکه هم والى آن منطقه بوده و هم فرمانده لشکر.
امام علیه السلام در بخش اوّل این نامه چهار سفارش مهم به «اسود» مىکند، نخست بهسراغ مهمترین چیزى مىرود که مانع سعادت انسانهاست؛ یعنى هواى نفس و «اسود» را از آن برحذر مىدارد و مىفرماید: «اما پس (از حمد و ثناى الهى) زمامدار، هرگاه دنبال هوا و هوسهاى گوناگون خویش باشد در بسیارى از موارد او را از عدالت باز مىدارد»؛(أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِیَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِیراً مِنَ الْعَدْلِ).
تعبیر به«اخْتَلَفَ هَوَاهُ»ممکن است اشاره به هوا و هوسهاى گوناگون باشد؛
مانند علاقه به مال و ثروت، جاه و مقام، شهوت جنسى و صفاتى همچون انتقامجویى و حسد که هر یک مىتواند مانعى بر سر راه اجراى عدل گردد در حالى که اگر انسان به دنبال فرمان خدا باشد تنها یک هدف بیشتر نخواهد داشت و آن رضاى خداست.
این احتمال نیز وجود دارد که اختلاف به معناى پى در پى قرار گرفتن باشد؛ مانند تعبیر به «اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهار» در قرآن مجید، به این ترتیب که انسان، امروز به اقتضاى سن یا شرایط محیط، دنبال شهوت باشد و فردا در شرایطى قرار گیرد که به دنبال مال و ثروت و یا مقام و منصب برود و تمام اینها موانعى است بر سر راه اجراى عدالت.
در دومین دستور مىفرماید: «بنابراین باید امور مردم از نظر حقوق آنها نزد تو یکسان باشد (همه را به یک چشم بنگرى و یکسان درباره آنها حکم کنى) چرا که هیچگاه جور و ستم (هر چند منافع فراوان مادى در برداشته باشد) جایگزین عدالت نخواهد شد»؛(فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ).
یعنى نه تنها مردم را با یک چشم نگاه کن، بلکه خود را با دیگران نیز یکسان بشمار و این دستورى است که در روایات متعدد به آن اشاره و بر آن تأکید شده است. در حدیث معروفى مىخوانیم که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله عازم یکى از غزوات بود.مرد عربى از راه رسید و رکاب مرکب را گرفت و حضرت را متوقف ساخت و عرض کرد:«یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی عَمَلًا أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ؛اى رسول خدا عملى به من یاد ده که به وسیله آن وارد بهشت شوم (و این در خواست مهم و بزرگى بود)» پیامبر اکرم فرمود:«مَا أَحْبَبْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَأْتِهِ إِلَیْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَیْهِمْ؛آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند همان را درباره آنها انجام ده و آنچه را دوست ندارى مردم درباره تو انجام دهند
درباره آنها انجام نده» این سخن را گفت سپس فرمود:«خَلِّ سَبِیلَ الرَّاحِلَةِ؛
دست از مرکب بردار و آن را به حال خود واگذار (اشاره به اینکه تمام درخواست تو در این جمله است و بس)».(2)
سپس در چهارمین اندرز مىفرماید: «نفس خویش را در راه انجام آنچه خدا بر تو واجب کرده است به امید ثوابش و ترس از کیفرش تسلیم و خاضع کن»؛(وَابْتَذِلْ(3) نَفْسَکَ فِیمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکَ، رَاجِیاً ثَوَابَهُ، وَمُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ).
اشاره به اینکه اگر مىخواهى از پاداشهاى الهى در دنیا و آخرت بهرهمند شوى و از کیفرهایش در دو سرا در امان باشى، در انجام واجباتى که بر تو به عنوان یک والى است کاملًا کوشا باش و غرور مقام، تو را از تسلیم و تواضع باز ندارد.
آنگاه در بخش دوم این نامه او را به چهار امر دیگر توصیه مىکند و از باب مقدّمه مىفرماید: «بدان که دنیا سراى آزمایش است»؛(وَاعْلَمْ أَنَّ الدُّنْیَا دَارُ بَلِیَّةٍ).
این حقیقت در آیات متعددى از قرآن و روایات بسیارى با ذکر مثالهاى مختلف بیان شده است تا کسى اشتباه نکند که این دنیا هدف نهایى و سراى عیش و عشرت است و همگان بدانند مزرعهاى است براى کشت آخرت و گذرگاهى براى رفتن به سوى آن و میدان تمرینى براى مسابقاتى که در پیش روى است و بازار تجارتى است براى اندوختن جهت سراى آخرت که اعمال خود و رفتار خود را بر اساس آن تنظیم و اصلاح کند.
سپس در اوّلین نصیحت، به او هشدار مىدهد که «هر کس ساعتى در این دنیا بیکار بماند (و عمل نیکى براى آخرت انجام ندهد) این ساعتِ فراغت و بیکارى
موجب حسرت (و ندامت) او در قیامت خواهد شد»؛(لَمْ یَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِیهَا قَطُّ سَاعَةً إِلَّا کَانَتْ فَرْغَتُهُ(4) عَلَیْهِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ).
بر این پایه انسان مىفهمد ساعات و دقایق در دنیا چه اندازه قابل بهرهگیرى بود. اگر خدا را یاد مىکرد، استغفارى بر زبانش جارى مىشد، کمکى به دردمندى مىنمود آثار عظیمش را در آن روز مىدید. به همین دلیل یکى از نامهاى روز قیامت «یوم الحسرة» است و قرآن مجید در آیات مختلف به این معنا اشاره کرده است از جمله در آیه 39 سوره مریم مىفرماید: ««وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»؛ آنان را از روى حسرت (روز رستاخیز که براى همه مایه تأسف است) بترسان در آن هنگام که همه چیز پایان مىیابد و آنها در غفلتاند و ایمان نمىآوردند».
در روایتى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم که فرمود:
«إنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الصَّحِیحَ الْفارِغَ لا فی شُغْلِ الدُّنْیا وَلا فی شُغْلِ الْآخِرَةِ؛خداوند انسان سالمى که نه کارى براى دنیا و نه عملى براى آخرت انجام مىدهد را مبغوض مىدارد».(5)
سپس در دومین موعظه مىفرماید: «و بدان هیچ چیز تو را هرگز از حق بىنیاز نمىسازد»؛(وَأَنَّهُ لَنْ یُغْنِیَکَ عَنِ الْحَقِّ شَیْءٌ أَبَداً).
اشاره به اینکه همه کارهایت باید بر محور حق بگردد که پیروزى در دنیا و نجات در آخرت در پرتوى طرفدارى از حق حاصل مىشود. حتى اگر حق به زیان انسان باشد، نفع نهایى او در آن است که از آن حق پیروى کند؛ باطل، سرابى بیش نیست و یا همچون حبابى است بر روى آب و کفهایى که جوش و خروشى دارند و سپس نابود مىشوند.
سپس در بیان سومین و چهارمین اندرز، انگشت روى دو مصداق از مصادیق
حق گذارده و او را به حفظ آنها توصیه کرده، مىفرماید: «از جمله حقوق (واجب) این است که خویشتن را (در برابر هواى نفس و انحراف از فرمان خدا) حفظ کنى و براى رسیدن به پاداش الهى با تمام توان در خدمت به رعیت بکوشى»؛(وَمِنَ الْحَقِّ عَلَیْکَ حِفْظُ نَفْسِکَ، وَالِاحْتِسَابُ(6) عَلَى الرَّعِیَّةِبِجُهْدِکَ).
سپس به ذکر دلیلى براى این موضوع پرداخته مىفرماید: «آنچه در این راه از منافع (معنوى) عاید تو مىشود از مشکلات و ناراحتىهایى که دامنگیر تو مىگردد (به مراتب) بیشتر است. والسلام»؛(فَإِنَّ الَّذِی یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِی یَصِلُ بِکَ، وَالسَّلَامُ).
مفسّران نهجالبلاغه در تفسیر جمله اخیر دو نظر متفاوت دادهاند: یکى همانگونه که در بالا گفته شد منظور امام این است: زحماتى را که در راه خدمت به مردم منطقهات متحمل مىشوى، در مقابل پاداشهاى پروردگار بسیار ناچیز است.
دوم اینکه آنچه از پاداشهاى الهى (در دنیا و آخرت) به تو مىرسد از خدماتى که به مردم مىکنى برتر و بالاتر است.
ولى با توجّه به جمله «یَصِلُ بِکَ؛ به تو مىرسد» که اشاره به حوادث و مشکلاتى است که دامنگیر انسان مىشود، تفسیر اوّل صحیحتر به نظر مىرسد.
در هر حال، امام این نامه را با اجراى عدل و خدمت به مردم آغاز کرده و با خدمت به مردم پایان مىدهد و این دلیل روشنى است بر اینکه حکومتهاى اسلامى باید صد در صد مردمى باشند و منافع تودههاى رعیت را بعد از جلب رضاى الهى از هر چیز برتر بشمرند.
1) سند نامه:تنها کسى که صاحب کتاب مصادر نهجالبلاغه این نامه را از او با اختلاف مختصرى نقل کرده، سیّد ابىیحیى علوى در کتاب الطراز است که در مصادر تصریح کرده است اختلاف میان نسخه او و نهجالبلاغه بسیار کم است و موارد آن را ذکر نموده و آن را دلیل بر این مىداند که از منبعى غیر از نهجالبلاغه استفاده کرده است (مصادر نهجالبلاغه، ج 3، ص 440) ولى با توجّه به اینکه سیّد علوى بعد از مرحوم سیّد رضى مىزیسته (متوفاى 749) و اختلاف مزبور بسیار ناچیز و شبیه اختلاف نسخههاست نمىتوان آن را دلیل بر آنچه صاحب مصادر گفته است گرفت.
2) کافى، ج 2، ص 146، ح 10.
3) «ابتَذِلْ» از ریشه «بذل» به معناى بخشش گرفته شده؛ ولى هنگامى که به باب افتعال مىرود: «ابتذال» معناى دیگرى به خود مىگیرد و به معناى بىارزش ساختن و کهنه کردن و گاه به معناى خضوع و تواضع و تسلیم نمودن مىآید که در جمله بالا به همین معناست.
4) «فَرْغَتُهُ» اسم مرة از ریشه «فراغ» است؛ یعنى یک بار بیکار بودن و اشاره به این است که یک لحظه بیکار شدن و به یاد آخرت نبودن در دنیا سبب حسرت روز قیامت است.
5) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 17، ص 146.
6) «الاحتساب» به معناى طلب پاداش از خداوند در مقابل انجام کارى است و بعضى «احتساب» را در اینجابه معناى مراقبت نسبت به رعیت دانستهاند.