جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نامه 52

زمان مطالعه: 11 دقیقه

و من کتاب له علیه‏السلام

إلى‏ أمَراءِ الْبِلاد فی مَعْنَى الصَّلاةِ

از نامه‏ها امام علیه السلام‏

به فرمانداران شهرها درباره معناى نماز (و بخشى از احکام آن) است. (1)«1»

نامه در یک نگاه‏

چنان‏که در عنوان نامه آمده است، مخاطب آن امیران بلادند، زیرا آنها ناظر به امور دینى و هم دنیوى مردم بودند، افزون بر اینکه امامت جمعه و جماعت را نیز بر عهده داشتند. محتواى نامه در واقع بیانگر دو چیز است: یکى اوقات دقیق نمازهاى پنج‏گانه که هر کدام را باید در چه وقتى ادا کرد و دیگر اینکه امام جماعت باید ضعیف‏ترین مأمومین را در نظر بگیرد ومتناسب با توان او نماز بخواند.

أَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفِی‏ءَ الشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ الْعَنْزِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فِی عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَیَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنًى‏، وَصَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَالرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ، وَصَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَلَا تَکُونُوا فَتَّانِینَ.

ترجمه‏

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نماز ظهر را هنگامى با مردم بخوانید (که خورشید از دایره نصف النهار گذشته باشد) تا زمانى که خورشید به اندازه خوابگاه یک بز از آن دور شده باشد، و نماز عصر را هنگامى براى آنها بجاى آورید که خورشید هنوز در بخشى از روز روشن و زنده است (یعنى هنوز به زردى نگراییده) به‏گونه‏اى که مى‏توان تا غروب آفتاب دو فرسخ راه را طى کرد و نماز مغرب را براى آنها هنگامى بخوانید که روزه دار افطار مى‏کند و حاجى از عرفات (به سوى مشعر و سپس از آنجا) به سوى منى‏ حرکت مى‏کند و نماز عشا را از وقتى که شفق پنهان مى‏گردد تا ثلث شب با آنان (مردم) بجا آورید و نماز صبح را هنگامى با آنها بخوانید که انسان مى‏تواند صورت رفیقش را ببیند و او را بشناسد و باید آن‏گونه با آنها نماز بخوانید که ضعیف‏ترین مأمومین مى‏توانند بخوانند و هرگز فتنه‏گر نباشید. (که با طول دادن نماز و دعاهاى آن گروهى را بفریبید و گروه دیگرى را به زحمت بیفکنید).

شرح و تفسیر

آداب و اوقات نماز

همان‏گونه که در بالا اشاره شد، امام علیه السلام در این نامه که مخاطب آن امیران بلادند همان امیرانى که امام جمعه و جماعت نیز بودند، اوقات نماز را براى آنها شرح مى‏دهد.

ابتدا از نماز ظهر شروع مى‏کند و مى‏فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نماز ظهر را هنگامى با مردم بخوانید (که خورشید از دایره نصف النهار گذشته باشد) تا زمانى که خورشید به اندازه خوابگاه یک بز از آن دور شده باشد»؛(أَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفِی‏ءَ (2)«1» الشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ (3)«2» الْعَنْزِ (4)«3»).

هرگاه «حتى» را اشاره به پایان وقت فضیلت ظهر بدانیم آن‏گونه که ظاهر تعبیر به «حتى» است مفهومش این است که امام علیه السلام تنها پایان وقت فضیلت ظهر را بیان فرموده که در بعضى از روایات به اندازه ذراع تعیین شده و ذراع با محلى که یک بز هنگام خوابیدن روى زمین اشغال مى‏کند (البته از عرض نه از طول) چندان تفاوتى ندارد و اگر «حتى» را به معناى حین (5)«4» که ظاهر در آغاز وقت فضیلت است تفسیر کنیم مفهومش این مى‏شود که از اوّل زوال تا هنگامى که سایه شاخص (سایه‏اى که از لحظه زوال ظهر حاصل مى‏شود) به اندازه یک ذراع شود نماز ظهر را مى‏توان تأخیر انداخت یا براى خواندن نافله یا براى اجتماع مردم جهت نماز جماعت.

البته ابتداى وقت نماز ظهر منهاى این امور همان است که قرآن مجید با صراحت بیان کرده: ««أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ»؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) بجاى آور». (6)«1»

سپس امام علیه السلام به بیان آخر وقت فضیلت نماز عصر مى‏پردازد و مى‏فرماید:«و نماز عصر را هنگامى براى آنها بجاى آورید که خورشید هنوز در بخشى از روز روشن و زنده است (یعنى هنوز به زردى نگراییده) بگونه‏اى که مى‏توان تا غروب آفتاب دو فرسخ راه را طى کرد»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فِی عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ).

در مورد وقت نماز عصر میان فقهاى اهل سنّت اختلاف بسیار است که در کتب فقهى آمده؛ ولى معروف میان علماى شیعه این است که آغاز وقت فضیلت نماز ظهر ابتداى زوال خورشید از دایره نصف النهار است (البته پس از مقدار وقت لازم براى خواندن نافله ظهر) و پایان آن زمانى است که سایه شاخص (سایه‏اى که بعد از زوال اضافه مى‏شود) به اندازه خود شاخص شود سپس وقت فضیلت براى نماز عصر شروع مى‏شود و تا زمانى که سایه شاخص به دو برابر خود برسد ادامه دارد. (البته بلندى و کوتاهى شاخص‏ها در این مسأله تفاوتى ندارد).

آنچه امام علیه السلام در جمله بالا بیان فرموده اشاره به پایان وقت فضیلت نماز عصر است و آنچه در میان فقهاى ما معروف است چندان تفاوتى با آن ندارد.

در مرحله سوم اشاره به وقت نماز مغرب کرده مى‏فرماید: «و نماز مغرب را براى آنها هنگامى بخوانید که روزه دار افطار مى‏کند و حاجى از عرفات (به سوى مشعر و سپس از آنجا) به سوى منى‏ حرکت مى‏کند»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَیَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنًى‏).

از آنجا که افطار روزه دار و حرکت حجاج از عرفات در نظر عامه مردم روشن بود که با غروب آفتاب این حرکت شروع مى‏شده، امام علیه السلام همان را مقیاس قرار داده است.

تأخیر انداختن نماز مغرب و افطار تا زمانى که حمره مشرقیه از بالاى سر بگذرد در واقع نوعى احتیاط است و وقت، همان غروب آفتاب است. (البته به اعتقاد ما و جمعى از فقهاى اهل‏بیت).

اینجا امام علیه السلام در واقع به آنچه میان توده مسلمانان معروف و مشهور بوده که روزه دار چه زمانى افطار مى‏کند و حاجیان کى از عرفات کوچ مى‏کنند اکتفا فرموده است.

در مرحله چهارم اشاره به وقت عشا کرده مى‏فرماید: «و نماز عشا را از وقتى که شفق پنهان مى‏گردد تا ثلث شب با آنان (مردم) بجا آورید»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ).

باید دید که منظور از شفق در اینجا حمره مغربیه (شعاع سرخ رنگى که در طرف مغرب بعد از پنهان شدن خورشید پیدا مى‏شود) است و یا سفیدى شفافى که پس از پنهان شدن آن شعاع سرخ رنگ تا مدتى باقى مانده است. هر دو احتمال در تفسیر کلام امام علیه السلام هست، زیرا شفق به هر دو گفته مى‏شود؛ ولى در میان علماى شیعه معناى اوّل مشهورتر است و امروزه در میان اهل سنّت، معناى دوم غالباً ملاک عمل است، هرچند فقهاى چهارگانه آنها با هم کاملًا اختلاف دارند.

در مرحله آخر و پنجم اشاره به آغاز وقت نماز صبح کرده مى‏فرماید: «و نماز صبح را هنگامى با آنها بخوانید که انسان مى‏تواند صورت رفیقش را ببیند و او را بشناسد»؛(وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَالرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ).

البته آنچه از آیات قرآن مجید استفاده مى‏شود و مشهور و معروف در میان‏

فقهاست این است که آغاز نماز صبح زمانى است که صبح صادق یعنى سپیده گسترده در کنار افق طلوع مى‏کند. در این مسأله میان مسلمانان اتفاق نظر وجود دارد؛ ولى از آنجا که در درون شهرها برخاستن و به بیرون شهر و یا پشت بام رفتن و نگاه به بیرون نمودن کار آسانى نیست، امام علیه السلام معیار آسان‏ترى بیان فرموده و آن اینکه هوا کمى روشن شود به اندازه‏اى که انسان شخصى را که در کنارش نشسته ببیند و بشناسد. به‏علاوه براى حضور مردم در جماعت مقدار زمان بیشترى لازم است که با آنچه امام علیه السلام فرموده کاملًا تطبیق مى‏کند.

در پایان این دستور العمل مى‏فرماید: «و باید آن‏گونه با آنها نماز بخوانید که ضعیف‏ترین مأمومین مى‏توانند بخوانند و هرگز فتنه‏گر نباشید (که با طول دادن نماز و دعاهاى آن گروهى را بفریبید و گروه دیگرى را به زحمت بیفکنید)»؛(وَصَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَلَا تَکُونُوا فَتَّانِینَ).

اهمّیّت این موضوع تا آن حد است که در حدیثى امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏گوید: «آخرین توصیه‏اى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به من فرمود این بود:«إِذَا صَلَّیْتَ فَصَلِّ صَلَاةَ أَضْعَفِ مَنْ خَلْفَکَ؛

هنگامى که نماز مى‏خوانى همچون ضعیف‏ترین کسانى که پشت سر تو هستند نماز بخوان». (7)«1»

هنگامى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مرا (براى نشر اسلام) به یمن فرستاد سؤال کردم چگونه با آنها نماز بخوانم به من فرمود:«صَلِّ بِهِمْ کَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَکُنْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیما».(8)«2»

همین معنا در نامه بعد که عهدنامه مالک اشتر است نیز آمده که على علیه السلام به مالک نیز همین‏گونه توصیه کرد.

«فتّان» از ریشه فتنه در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا

ناخالصى‏هاى آن گرفته و خالص از ناخالص شناخته شود. به همین مناسبت در معانى مختلفى به‏کار مى‏رود از جمله آزمایش، فریب دادن، بلا و عذاب و شکنجه نمودن و ناراحت ساختن و در عبارت امام علیه السلام معناى اخیر مناسب‏تر است و معناى فریب دادن نیز بعید نیست و جمع میان هر دو نیز ممکن است.

البته مفهوم این سخن این نیست که آن‏چنان نماز را سریع بخوانند که به ارکان نماز و واجبات آن صدمه بزند و یا بر اثر سرعت و شتاب، ضعیفان نتوانند خود را به رکوع و سجود و قیام و قعود نماز برسانند که در روایات به آن هم اشاره شده از جمله در عهد نامه مالک اشتر آمده است که قبل از این دستور فرمود:«فَلَا تَکُونَنَّ مُنَفِّراً وَلَا مُضَیِّعاً؛نه آن‏گونه نماز را طولانى کن که مایه فرار مردم شود و نه آن‏طور سریع بخوان که باعث ضایع شدن نماز گردد». آرى در هر چیز رعایت اعتدال لازم است.

این نکته نیز قابل توجّه است که این دستور گرچه در مورد خصوص نماز وارد شده؛ ولى مى‏توان مفهوم آن را به سایر عبادات، بلکه تمام برنامه‏هاى اجتماعى گسترش داد که باید برنامه‏هاى اسلامى در تمام زمینه‏هاى عبادى، اجتماعى، سیاسى و اخلاقى آن‏گونه پیاده شود که نه بار مردم را سنگین کند و مایه فرار آنها از دین شود و نه آن‏چنان باشد که بر اثر شتاب‏زدگى بى‏محتوا گردد.

همچنین شایسته است خطباى محترم ائمه جمعه و همچنین گردانندگان مجالس دعا و توسل و عزادارى این اصل را به‏کار بندند؛ نه چنان خطبه‏ها و منابر و ادعیه و عزادارى‏ها با سرعت انجام گیرد که روح آن گرفته شود و نه آن‏چنان با تأخیر که باعث خستگى و بیزارى گردد.

نکته انجام نمازهاى پنجگانه در سه وقت‏

مى‏دانیم در عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله و همچنین در اعصار معصومان علیهم السلام نمازها

غالباً به‏صورت جداگانه و در پنج وقت فضیلت انجام مى‏شده و امروز هم اگر در پنج وقت بخوانیم بهتر است؛ ولى با این حال پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در سفرها و در مواقع گرماى شدید و سرماى شدید و باران اجازه جمع میان نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بى آنکه عذر خاصى در میان باشد (مانند گرماى شدید و سرماى شدید و باران) مى‏داد. افزون بر این بارها در زندگى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله اتفاق افتاد که بدون هیچ عذرى جمع میان دو نماز کرد و فرمود: مى‏خواهم رخصتى براى امت من باشد تا اگر مایل به جمع باشند بتوانند از این رخصت استفاده کنند.

ولى متأسفانه جمع عظیمى از اهل سنّت اصرار دارند که نمازها همچنان جدا خوانده شود و این مسأله مشکلات زیادى مخصوصاً در عصر ما ایجاد کرده است. زیرا زندگى مردم دگرگون شده، وضع بسیارى از کارگران در کارخانه‏ها و کارمندان در ادارات مخصوصاً محصلان و دانشجویان در کلاس درس به گونه‏اى است که نمى‏توانند به آسانى نمازها را در پنج وقت بجا آورند و همین امر سبب شده که بسیارى از آنها نماز را ترک کنند.

به یقین اسلام دین رحمت است و به مقتضاى حدیث معروف نبوى:«بُعِثْتُ إلَى الشَّریعَةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ؛من به شریعت سهل و آسانى مبعوث شدم» براى این اشخاص راه حلى باز گذارده است تا نه گرفتار ترک نماز شوند و نه گرفتار دشوارى و مشقت فراوان.

تعجب این است که در منابع معروف اهل سنّت مانند صحیح مسلم، صحیح بخارى، سنن ترمذى، موطأ مالک، مسند احمد، سنن نسائى، مصنف عبدالرزاق و کتب دیگر که همه از منابع مشهور و شناخته شده آنهاست حدود سى روایت درباره جمع میان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا بدون سفر و مطر (باران) و خوف ضرر نقل شده که این برادران همه آنها را نادیده گرفته و کار را بر خود

و مخصوصاً بر جوانان بسیار سخت و مشکل کرده‏اند.

این روایات عمدتا به پنج راوى معروف بر مى‏گردد:

1. ابن عباس‏

2. جابر بن عبداللَّه انصارى‏

3. ابوایوب انصارى‏

4. عبداللَّه بن عمر

5. ابو هریره‏

که ذیلًا به بخشى از آن اشاره مى‏شود.

1. سعید بن جبیر از ابن عباس نقل مى‏کند که‏«صَلّى‏ رَسُولُ اللَّهِ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمیعاً بِالْمَدینَةِ فِی غَیْرِ خَوْفٍ وَلا سَفَرٍ؛رسول خدا نماز ظهر و عصر را در مدینه با هم بجا آورد در حالى که نه ترسى (از دشمن) در کار بود و نه سفرى» ابو زبیر مى‏گوید: از سعید بن جبیر پرسیدم: چرا پیامبر این کار را کرد؟ سعید گفت: من نیز همین سؤال را از ابن عباس پرسیدم در جواب من گفت:«ارادَ انْ لا یَحْرِجَ أحَداً مِنْ أُمَّتِهِ؛پیغمبر مى‏خواست هیچ کس از امتش به زحمت نیفتد». (9)«1»

2. جابر بن زید مى‏گوید: ابن عباس گفت:«صلّى النَّبىَّ سَبْعاً جَمیعاً وَثَمانِیاً جَمِیعاً؛پیغمبر اکرم هفت رکعت با هم (اشاره به جمع میان نماز مغرب و عشاست) و هشت رکعت با هم (اشاره به جمع میان نماز ظهر و عصر است) بجا آورد». (10)«2»

3. در مصنف عبد الرزاق آمده است که عبد اللَّه بن عمر مى‏گوید:«جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ مُقیماً غَیرَ مُسافِرٍ بَیْنَ الظُّهْرِ وَالعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ فَقالَ رَجُلٌ لِابْنِ عُمَرَ: لِمَ تَرَى النبىُ فِعْلَ ذلِکَ؟ قالَ: لأنْ لا یَحرِجَ أُمَّتَهُ إنْ جَمَعَ رَجُلٌ؛پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در حالى که‏

مسافر نبود ظهر و عصر را با هم خواند و همچنین مغرب (و عشا را) کسى از ابن عمر پرسید: فکر مى‏کنى چرا پیامبر این کار را کرد؟ در پاسخ گفت: براى اینکه اگر کسى از امت میان این دو جمع کند به زحمت نیفتد (و مورد ایراد واقع نشود)». (11)«1»

4. عبداللَّه مسعود نقل مى‏کند:«جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ بَینَ الأولى‏ وَالْعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ وَالْعِشاءِ فَقیلَ لَهُ صلى الله علیه و آله فَقالَ: صَنَعْتُهُ لِأنْ لا تَکُونَ أمَّتی فِی حَرَجٍ؛پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله میان نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را جمع کرد کسى از علت آن از حضرت سؤال کرد فرمود: من این کار را کردم که امّت من در زحمت نباشد». (12)«2»

5. ابو هریره نیز مى‏گوید:«جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ بَیْنَ الصَّلاتَیْنِ فِی الْمَدینَةِ مِنْ غَیْرِ خَوْفٍ؛رسول خدا در مدینه میان دو نماز بدون ترس (از دشمن) جمع کرد». (13)«3»

البته همان‏گونه که گفتیم روایات، بیش از اینهاست و عصاره همه این است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در بعضى از مواضع نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را با هم مى‏خواند در حالى که مشکل خاصى مانند باران یا سفر یا ترس از دشمن وجود نداشت و هدف آن حضرت توسعه بر امت و رفع عسر و حرج بود. آیا با این حال سزاوار است بعضى اشکال‏تراشى کنند و بگویند اینها مربوط به موارد اضطرارى بوده است؟ چرا چشم خود را به روى حقایق ببنیدیم و پیش‏داورى‏هاى خود را بر گفتار صریح رسول خدا صلى الله علیه و آله مقدم بشمریم و کار را بر امّت مشکل کنیم؟ آنجا که خدا و رسولش بخشیده‏اند چرا متعصبان امّت نمى‏بخشند؟ چرا نمى‏خواهند جوانان مسلمان در هر حال و در همه جا در داخل کشورهاى اسلامى و خارج آن در دانشگاه‏ها و ادارات و کارخانه‏ها و بازارها به مهم‏ترین وظیفه اسلامى؛ یعنى نمازهاى یومیّه عمل کنند؟

ما عقیده داریم اسلام براى هر زمان و هر مکان تا پایان دنیاست. به یقین پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله با نظر وسیعش همه مسلمانان جهان را در تمام اعصار و قرون مى‏دیده و مى‏دانسته است که اگر همه را مقید به نماز در پنج وقت معین کنند کار بر امّت مشکل مى‏شود و گروهى تارک الصلاة خواهند شد، لذا از طرف خداوند مأموریت پیدا کرد بر امّت خود منّت نهد و کار را وسعت بخشد.

قابل توجّه اینکه فخر رازى در تفسیر آیه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» (6)«1»با صراحت مى‏گوید: آنچه در این آیه آمده است براى نماز سه وقت بیان کرده: وقت زوال، وقت اوّل مغرب و وقت فجر و این اقتضا مى‏کند که زوال وقت ظهر و عصر باشد، بنابراین وقت مشترک بین دو نماز مى‏شود و اوّل مغرب وقت نماز مغرب و عشا باشد و وقت مشترک بین این دو نماز گردد و لازمه آن جواز جمع میان ظهر و عصر و میان مغرب و عشاست.

فخر رازى تفسیر آیه را به خوبى بیان مى‏کند؛ ولى بعد مى‏گوید: چون دلیل داریم جمع میان دو نماز بدون عذر و بدون سفر جایز نیست، بنابراین آیه را محدود به حال عذر مى‏کنیم. (14)«2» این را مى‏گویند اجتهاد در مقابل نص.

البته همان‏گونه که در آغاز این بحث گفتیم رعایت وقت فضیلت و جدا ساختن نمازها در این اوقات سنّت است و اولى، هرچند جمع میان این دو نیز رخصت است و به همین دلیل امام علیه السلام اوقات نمازهاى پنجگانه را به‏صورت جداگانه از یکدیگر بیان فرموده است.


1) سند نامه:در کتاب مصادر نهج‏البلاغه آمده است که این نامه را ابو منصور ثعالبى که از معاصران مرحوم سید رضى است در باب سوم از کتابش به نام الاعجاز والایجاز آورده است با تفاوت قابل ملاحظه‏اى که صاحب مصادر تفاوت‏ها را ذکر کرده و در مجموع نتیجه مى‏گیرد که ثعالبى (قطعاً) این نامه را از نهج‏البلاغه سیّد رضى نگرفته است (مصادر نهج‏البلاغه، ج 3، ص 390).

2) «تَفى‏ءَ» از ریشه «فى‏ء» به معناى بازگشت گرفته شده است.

3) «مَرْبِض» از ریشه «رَبض» بر وزن «نبض» به معناى به سینه نشستن حیوان است و از آنجا که حیوانات این کار را غالباً در آغل مى‏کنند، مربض به معناى آغل و محل استراحت گوسفند و بز آمده است.

4) «عَنْز» به معناى بز ماده است و معز به معناى هرگونه بز و گاه به معناى حیوانى است که داراى مو (نه پشم) و دم کوتاه است.

5) در بعضى از نسخه‏هاى نهج‏البلاغه به‏جاى «حتى» حین آمده است. مانند کتاب اختیار مصباح السالکین، ص 539 و کتاب حدائق الحقائق، ج 2، ص 517.

6) اسراء، آیه 78.

7) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 283، ح 870.

8) بحارالانوار، ج 33، ص 607.

9) صحیح مسلم، ج 2، ص 151.

10) صحیح بخارى، ج 1، ص 140، باب وقت المغرب.

11) مصنف عبدالرزاق، ج 2، ص 556.

12) المعجم الکبیر طبرانى، ج 10، ص 219، ح 10525.

13) مسند البزاز، ج 1، ص 283.

14) تفسیر کبیر فخر رازى، ج 21، ص 27.