و من دعاء له علیه السّلام
یلجأ فیه إلى اللّه لیهدیه إلى الرّشاد
از دعاهاى امام علیه السّلام است
و در آن از خداوند تقاضاى هدایت به خیر و صلاح مىکند.(1)
خطبه (دعا) در یک نگاه
این دعا که از دعاهاى بسیار پرمعنا با مضامین عالى است در واقع از دو بخش تشکیل شده است: در بخش اوّل سخن از محبّت خداوند نسبت به بندگان و توکّل کنندگان بر او و آگاهى از اسرار درون آنهاست.
در بخش دوم امام علیه السّلام به خدا پناه مىبرد تا او را در حوادث پیچیده راهنما باشد و به آنچه مصلحت است هدایت فرماید و با عفو خود با او رفتار کند نه با عدالتش.
بخش اوّل
اللّهم إنّک آنس الآنسین لأولیائک، و أحضرهم بالکفایة للمتوکّلین علیک. تشاهدهم فی سرائرهم، و تطّلع علیهم فی ضمائرهم، و تعلم مبلغ بصائرهم. فأسرارهم لک مکشوفة، و قلوبهم إلیک ملهوفة. إن أوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک، و إن صبّت علیهم المصائب لجؤوا إلى الاستجارة بک، علما بأنّ أزمّة الأمور بیدک، و مصادرها عن قضائک.
ترجمه
پروردگارا! تو براى دوستانت بهترین مونسى و براى کسانى که بر تو توکّل کنند آمادهترین حلّال مشکلات، تو درون آنها را مىبینى و از ضمیر آنان آگاهى و از اندازه بینش عقلهاى آنان باخبرى. اسرار آنان بر تو مکشوف و قلوبشان سخت به تو مشتاق است. اگر غربت آنها را به وحشت اندازد یاد تو مونس تنهایى آنهاست و اگر مصائب و مشکلات، بر آنان فروبارد به سوى تو پناه مىآورند، زیرا مىدانند زمام تمام امور به دست (با کفایت) تو و سرچشمه همه آنها در اختیار تو مىباشد.
شرح و تفسیر
اى حل کننده مشکلات!
امام علیه السّلام در آغاز این دعاى روحپرور و انسانساز رو به درگاه خدا آورده و عرضه مىدارد: «پروردگارا! تو براى دوستانت بهترین مونسى و براى کسانى که بر تو توکّل کنند آمادهترین حلّال مشکلات»؛ (اللّهم إنّک آنس(2) الآنسین
لأولیائک، و أحضرهم بالکفایة للمتوکّلین علیک).
اشاره به اینکه کسانى که واجد این دو صفت باشند؛ یعنى در زمره اولیاء اللّه در آیند و یا در وصف متوکّلان قرار گیرند مشمول این نعمت بزرگ خواهند شد که انسشان با خدا است و خداوند مشکلات آنها را برطرف مىکند. به این ترتیب امام علیه السّلام در ضمن مناجات با پروردگار درس انسانسازى هم مىدهد.
از آنجا که حلّ مشکلات منوط به آگاهى بر آنهاست در ادامه این سخن مىافزاید: «تو درون آنها را مىبینى و از ضمیر آنان آگاهى و از اندازه بینش عقلهاى آنها باخبرى. اسرار آنان بر تو مکشوف و قلوبشان سخت به تو مشتاق است»؛ (تشاهدهم فی سرائرهم، و تطّلع علیهم فی ضمائرهم، و تعلم مبلغ بصائرهم. فأسرارهم لک مکشوفة، و قلوبهم إلیک ملهوفة(3)).
آرى! خداوند از سرائر و ضمائر همه آگاه است، چرا که او به ما از خود ما نزدیکتر است، چنانکه مىفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»(4).
تفاوت میان سرائر و ضمائر ممکن است از این جهت باشد که سرائر معمولا به حالات اخلاقى گفته مىشود و ضمائر به نیّاتى گفته مىشود که انسان در دل مىپروراند و به دنبال آن حرکت مىکند.
گاهى این دو واژه به معناى یکدیگر نیز استعمال مىشوند.
بصائر جمع بصیرة به معناى بینش است که معمولا به بینش عقلى و فکرى اطلاق مىشود.
در هر حال این تعبیرات نیز افزون بر تکمیل مفهوم این دعا پیامى براى همه انسانها دارد و آن، اینکه در همه حال مراقب ظاهر و باطن و نیّات و اعمال خویش باشند، زیرا خداوند متعال از همه آنها باخبر است. اسرار درون آنان بر خداوند مکشوف و نیاتشان آشکار است.
جمله «قلوبهم إلیک ملهوفة» (دلهاى آنان به تو مشتاق است) نتیجه ایمان و معرفت و توکل آنها بر خداست. هرچه علم و ایمان نسبت به او بیشتر باشد اشتیاق انسان نسبت به آن مبدأ رحمت و محبّت و کرم، افزون مىگردد.
آنگاه در ادامه این سخن به این نکته اشاره مىکند که اولیاء اللّه و متوکّلان هرگز در برابر مشکلات و مصائب زانو نمىزنند و آرامش و اعتماد خود را از دست نمىدهند، مىفرماید: «اگر غربت آنها را به وحشت اندازد یاد تو مونس تنهایى آنهاست و اگر مصائب و مشکلات، بر آنان فروبارد به سوى تو پناه مىآورند، زیرا مىدانند زمام تمام امور به دست (با کفایت) تو و سرچشمه همه آنها در اختیار تو است»؛ (إن أو حشتهم الغربة آنسهم ذکرک، و إن صبّت علیهم المصائب لجؤوا إلى الاستجارة بک، علما بأنّ أزمّة الأمور بیدک، و مصادرها عن قضائک).
در واقع همه این حالات و صفات از اعتقاد به توحید افعالى ناشى مىشود و نشان مىدهد اگر این شاخه توحید در درون جان انسان بارور شود چه ثمرات گرانبهایى دارد.
نه در برابر مشکلات احساس تنهایى مىکند و نه در تنهایى احساس غربت.
بخش دوم
اللّهم إن فههت عن مسألتی، أو عمیّت عن طلبتی، فدلّنی على مصالحی، و خذ بقلبی إلى مراشدی، فلیس ذلک بنکر من هدایاتک، و لا ببدع من کفایاتک.
اللّهم احملنی على عفوک، و لا تحملنی على عدلک.
ترجمه
خداوندا اگر از بیان خواسته خود عاجز شوم یا در پیدا کردن راه و رسم درخواست خود نابینا گردم، تو مرا به مصالح خودم راهنمایى کن و قلبم را به سوى آنچه رشد و صلاح من است رهبرى فرما که این کار از هدایتهاى تو بىسابقه و دور نیست و برآوردن چنین خواستههایى براى تو تازگى ندارد.
خداوندا با عفو و بخشش خود با من رفتار کن و با عدل و دادگریت رفتار مکن.
شرح و تفسیر
خدایا تو پناه منى
بعد از بیان مقدمات دعا و آمادگى قلب و روح براى درخواست از خداوند که در بخش سابق آمد، امام علیه السّلام در این بخش به اصل دعا مىپردازد و به جاى اینکه انگشت روى تکتک خواستهها بگذارد، به ذکر یک اصل کلى پرداخته و تمام خواستههاى خود را در آن خلاصه مىکند، عرضه مىدارد: «خداوندا اگر از بیان خواسته خود عاجز شوم یا در پیداکردن راه و رسم درخواست خود نابینا گردم،
تو مرا به مصالح خودم راهنمایى کن و قلبم را به سوى آنچه رشد و صلاح من است رهبرى فرما که این کار از هدایتهاى تو بىسابقه و دور نیست و برآوردن چنین خواستههایى براى تو تازگى ندارد»؛ (اللّهم إن فههت(5) عن مسألتی، أو عمیت عن طلبتی، فدلنی على مصالحی، و خذ بقلبی إلى مراشدی، فلیس ذلک بنکر من هدایاتک، و لا ببدع من کفایاتک).
اینگونه دعا، نهایت ادب را در پیشگاه خدا در بردارد و در ضمن، جامعیّتى نسبت به تمام درخواستها در آن دیده مىشود و این واقعیت را بیان مىکند که ماهر قدر نسبت به خواستهها و مصالح خود آگاهى داشته باشیم باز هم امور زیادى است که یا از نظر ما پنهان مىشود و یا در تشخیص آن به خطا مىافتیم؛ ولى خداوند از ما آگاهتر به مصالح و مفاسد ماست، از او مىخواهیم که ما را به مصالحمان رهنمون گردد و آنچه را از خدا مىخواهیم همان باشد که خیر و صلاح ما در آن است و این از لطف خدا هرگز بعید نیست.
اى دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنى از تو اهابت هم ز تو
در اینجا حدیث جالبى از امام زین العابدین على بن الحسین علیه السّلام نقل شده است. به آن حضرت عرض کردند حسن بصرى چنین مىگوید: «لیس العجب ممّن هلک کیف هلک و إنّما العجب ممّن نجى کیف نجى؛ تعجّب نیست از کسانى که گمراه مىشوند چگونه گمراه شدند، بلکه تعجب از کسانى است که هدایت مىیابند چگونه هدایت مىیابند».
امام علیه السّلام فرمود: امّا من چیز دیگرى مىگویم، مىگویم: «لیس العجب ممّن نجى کیف نجى و إنّما العجب ممّن هلک کیف هلک مع سعة رحمة اللّه؛ تعجب نیست از کسانى که نجات یافتهاند چگونه نجات یافتهاند تعجب از کسانى است که گمراه شدند، چگونه گمراه شدند با آن همه وسعت رحمت الهى».(6)
سپس در پایان این دعا عرضه مىدارد: «خداوندا با عفو و بخشش خود با من رفتار کن و با عدل و دادگریت رفتار مکن»؛ (اللّهمّ احملنی على عفوک، و لا تحملنی على عدلک).
گویى امام علیه السّلام در این جمله عفو و عدل الهى را مرکبى راهوار شمرده، عدل مرکبى است نگران کننده، در حالى که عفو مرکبى است آرامبخش و از خداوند تقاضا مىکند که مرا بر آن مرکب آرامبخش سوار کن تا آسوده خاطر به جوار قرب تو آیم و فارغ البال از مجازاتهاى دردناک در سایه لطف تو قرار گیرم، و این همان مضمون جمله معروفى است که به عنوان دعا در نمازها و غیر نمازها خوانده مىشود: «إلهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم».
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم که فرمود: «و الّذى نفسى بیده ما من النّاس أحد یدخل الجنّة بعمله؛ احدى از مردم به سبب عمل خود وارد بهشت نمىشود».
اصحاب گفتند: «و لا أنت یا رسول اللّه؛ تو نیز با عملت وارد بهشت نمىشوى؟» فرمود: «و لا أنا إلّا أن یتغمّدنى اللّه برحمة منه و فضل و وضع یده على فوق رأسه و طوّل بها صوته؛ من نیز به سبب عملم وارد بهشت نمىشوم جز اینکه خداوند مرا در رحمتش و فضلش بپوشاند و هنگامى که پیغمبر این سخن را مىگفت دست خود را بر سر نهاد و صداى خود را بلند و طولانى کرد».(7)
نکته
دعاهاى روحپرور معصومین علیهم السّلام
بخش مهمى از تعلیمات دینى در دعاهاى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله و امامان معصوم علیهم السّلام نهفته شده است. قرائت این دعاها علاوه بر اینکه انسان را به جوار
قرب خدا نزدیک و از شیطان و وسوسههایش دور مىکند و روح را لطافت خاصّى مىبخشد، اثر عمیقى در تقویت پایههاى ایمان و تهذیب نفوس و پرورش اخلاق فاضله دارد.
از آنجا که این دعاها از روح بلند معصوم سرچشمه گرفته همه آنها در یک سطح عالى است و با قرائت آگاهانه آن انسان به اوج معرفت و کرامت انسانى نزدیک مىشود.
هرگاه این دعاها گردآورى شود- که اخیرا بعضى از محققان براین کار همّت گماردهاند(8)- گنجینه گرانبهایى از معارف دینى و دروس اخلاقى و آیین سیر و سلوک الى اللّه تشکیل مىدهند.
در لابهلاى خطبهها و نامهها و کلمات قصار نهج البلاغه حدود سى دعا ذکر شده که همگى شاهد گفته ماست.
دعاهایى همچون دعاى صباح، کمیل، عرفه امام حسین علیه السّلام و دعاهاى صحیفه سجادیه و دعاهایى مانند دعاى ندبه و غیر آن که از امامان معصوم علیهم السّلام رسیده است، هریک شاهد گویاى دیگرى براین مدعاست و اى کاش پیروان مکتب اهل بیت علیهم السّلام که در این قسمت بر همه مذاهب اسلامى پیشى گرفتهاند، جوانان خود را ملزم به حفظ بخشهایى از این دعاها مىکردند (همراه با فهم معانى آنها) تا آنان را در برابر هجوم امواج گناه- که مخصوصا در عصر ما بیداد مىکند- حفظ نماید.
1) سند خطبه (دعا):تنها کتابى که این دعا در آن وارد شده و نشان مىدهد از منبعى غیر از نهج البلاغه گرفته شده، اضافاتى دارد که معلوم مىشود از منبعى غیر از نهج البلاغه آن را گرفته است «صحیفه علویه اوّلى» است که عالم بزرگوار «سماهجى» آن را گردآورى کرده است و در مصباح شیخ طوسى نیز آمده است که امام سجاد زین العابدین علیه السّلام این دعا را بعد از رکعت سیزدهم و چهاردهم روز جمعه قرائت مىفرمود. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 170).قابل توجّه اینکه سماهجى که نام او شیخ عبد اللّه بن صالح بن على بن احمد البحرانى است منسوب به «سماهیج» که قریهاى است در یکى از جزایر اطراف بحرین، از علماى قرن دوازده هجرى است که مردى غیور و عامل به معروف و ناهى از منکر بود و آثارى دارد که از جمله آنها «صحیفه علویه اولى» است و در سال 1135 در بهبهان چشم از دنیا فروبست. (مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 81).
2) «آنس» صیغه افعل التّفضیل از ریشه «انس» و در اینجا به معناى مأنوسترین مونسهاست و حقیقت انس، آرامش در کنار چیزى و یا با چیزى به دست آوردن است و بعضى معتقدند که انسان را بدین جهت انسان مىگویند که روح اجتماعى دارد و انس مىگیرد.
3) «ملهوفة» به معناى مشتاق یا داغدار است و از ریشه «لهف» بر وزن «کهف» گرفته شده و در اینجا معناى اوّل مناسبتر است.
4) ق، آیه 16.
5) «فههت» از ریشه «فهاهة» بر وزن «کرامه» به معناى عجز و ناتوانى و فراموش کارى گرفته شده است.
6) بحار الانوار، ج 75، ص 153، ح 17.
7) بحار الانوار، ج 7، ص 11.
8) این مجموعه را بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به وسیله بعضى از محققانش گردآورى کرده و در پنج جلد به چاپ رسانده است.