جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 220

زمان مطالعه: 7 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

فی وصف السّالک الطّریق إلى اللّه سبحانه‏

از سخنان امام علیه السّلام است

که در بیان اوصاف پوینده راه خدا گفته است.(1)

خطبه در یک نگاه‏

همان‏گونه که از عنوان خطبه روشن شد امام علیه السّلام در این کلام با عباراتى کوتاه و گویا به معرفى سالک الى اللّه و پوینده راه خدا پرداخته و رمز موفقیّت او را در احیاى عقل و از میان بردن هوا و هوسهاى سرکش نفسانى شمرده و تصریح مى‏کند که در پرتو این کار برقى پر نور از عنایات حق بر او مى‏درخشد؛ مسیر را روشن مى‏سازد و او را به مقام نفس مطمئنّه و رضایت پروردگار مى‏رساند.

قد أحیا عقله، و أمات نفسه، حتّى دقّ جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فأبان له الطّریق، و سلک به السّبیل، و تدافعته الأبواب إلى باب السّلامة، و دار الإقامة، و ثبّت رجلاه بطمأنینة بدنه فی قرار الأمن و الرّاحة، بما استعمل قلبه، و أرضى ربّه.

ترجمه‏

او (سالک الى اللّه) عقلش را زنده کرده و شهواتش را میرانده است، تا آنجا که جسمش لاغر شده، و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل گشته است و برقى پر نور براى او مى‏درخشد، راه را براى او روشن مى‏سازد و او را به مسیر حق (سلوک الى اللّه) مى‏برد، او (در این مسیر) پیوسته از درى به در دیگر منتقل مى‏شود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد، گامهاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت مى‏گردد، اینها همه به خاطر آن است که عقلش را بکار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است.

شرح و تفسیر

پوینده راه حق‏

امام علیه السّلام در این گفتار پرمعنا در واقع یک دوره عرفان اسلامى را در قالب عباراتى کوتاه ریخته و شرایط سیر و سلوک الى اللّه و نتایج و مقامات آن را بر مى‏شمرد؛ نخست مى‏فرماید: «او عقلش را زنده کرده و شهواتش را میرانده است، تا آنجا که جسمش لاغر شده، و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل شده‏

است»؛ (قد أحیا عقله، و أمات نفسه، حتّى دقّ جلیله،(2)، و لطف غلیظه(3)).

احیاى عقل اشاره به بهره گرفتن از استدلالات عقلى براى تکامل ایمان و حسن و قبح عقلى براى تکامل فضایل اخلاقى است و به این ترتیب، واژه عقل در اینجا هم عقل نظرى را شامل مى‏شود و هم عقل عملى را.

امّا نفس به معناى از بین بردن غرائز نفسانى نیست، بلکه منظور مهار کردن آنهاست به‏گونه‏اى که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شیطان گرفتار کنند و از راه خدا باز دارند.

واژه «جلیل» در عبارت «دقّ جلیله» اشاره به بدنهاى چاق و فربه است که بر اثر پرخورى و افراط در غذاهاى چرب و شیرین به این صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم مى‏کند و سبکبار مى‏شود.

واژه «غلیظ» در «لطف غلیظه» اشاره به خلق و خوى خشن در رذایل اخلاقى است که در پرتو ریاضت نفسانى به لطافت مى‏گراید و تصفیه مى‏شود.

سپس امام علیه السّلام به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى مى‏رود و ثمرات پرارزش آن را در سه بخش بر مى‏شمارد؛ نخست مى‏فرماید: (در این زمان) برقى پرنور براى او مى‏درخشد، راه را براى او روشن مى‏سازد و او را به مسیر حق (سلوک الى اللّه) مى‏برد»؛ (و برق له لامع کثیر البرق، فأبان له الطّریق، و سلک به السّبیل).

این همان نور معرفت و معنویّت است که به اثر ریاضات عقلانى و نفسانى براى انسان مى‏درخشد و مسیر را براى او کاملا روشن مى‏سازد. همان‏گونه که قرآن مجید مى‏گوید: ««یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ»

«رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»؛ اى کسانى‏که ایمان آورده‏اید، تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن راه را بپمایید».(4)

در حقیقت پویندگان راه خدا را به کسانى تشبیه کرده که در یک بیابان ظلمانى به راه افتاده‏اند؛ ولى عنایات ربّانى شامل حال آنها مى‏شود، برقى از آسمان جستن مى‏کند و مسیر را تا اعماق بیابان به آنها نشان مى‏دهد. بعضى از عارفان اسلامى براى انوار هدایت الهى که به دنبال ریاضات نفسانى حاصل مى‏شود سه مرحله قائل شده‏اند، مرحله اوّل را «لوائح» مى‏نامند؛ نورى در درون جان آنها مى‏درخشد؛ ولى چندان دوام نمى‏یابد. مرحله دوم آن را «لوامع» مى‏نامند که با آن سرعت زائل نمى‏شود؛ ولى سرانجام خاموش مى‏گردد و مرحله سوم آن را «طوالع» گفته‏اند که بقا و دوام قابل ملاحظه‏اى دارد و پویندگان راه خدا را از هرگونه انحراف حفظ مى‏کند.

در بخش دوم این آثار مى‏فرماید: «او (در این مسیر) پیوسته از درى به در دیگر منتقل مى‏شود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد»؛ (و تدافعته(5) الأبواب إلى باب السّلامة، و دار الإقامة).

همان‏گونه که قرآن مجید مى‏فرماید: ««لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است و او ولىّ و سرپرست آنهاست به سبب اعمالى که انجام مى‏دادند».(6)

نیز از قول بهشتیان مى‏فرماید: ««إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ»؛ پروردگار ما آمرزنده و

سپاسگزار و بخشنده است همان کسى که با فضل خود ما را در سراى جاویدان جاى داد که نه در آن رنجى به ما مى‏رسد و نه سستى و درماندگى».(7)

سرانجام در سومین بخش از آثار این ریاضت الهى مى‏فرماید: «گامهاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت مى‏گردد»؛ (و ثبتت رجلاه بطمأنیّنة بدنه فی قرار الأمن و الرّاحة).

گویا این همان است که قرآن مى‏فرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»(8)

آرى! انسان در مسیر قرب الى اللّه هرزمان در معرض وسوسه‏هاى شیاطین جنّ و انس است و ترس از گمراهى وجود او را مى‏لرزاند تا به جایى برسد که ابرهاى تیره و تار وساوس نفسانى و شیطانى از آسمان روح او کنار رود و برق معرفة اللّه تمام وجودش را روشن سازد و آرامش جاودانى به او دست دهد و مفتخر به خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» شود.

امام علیه السّلام در پایان این سخن‏بار دیگر براین حقیقت تأکید مى‏کند که: «اینها همه براى آن است که عقلش را (در راه حق) به کار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است»؛ (بما استعمل قلبه، و أرضى ربّه).

آرى! این همان است که در آیات بالا بدان اشاره شد: ««ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً»؛ به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود خواهى بود و هم او از تو خشنود است».

نکته

مقامات سیر و سلوک‏

تعبیر سیر و سلوک که در تعبیرات اهل عرفان اسلامى در عصر ما و اعصار

قریب به آن رایج شده، در واقع برگرفته از تعبیراتى در قرآن مجید است، آنجا که مى‏فرماید: ««یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»؛ اى انسان تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت پیش مى‏روى و سرانجام او را ملاقات خواهى کرد».(9)

آیات توبه مانند ««یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به سوى خدا بازگردید، بازگشتى خالص».(10) (با توجّه به اینکه توبه در اصل به معناى بازگشت است) و آیه شریفه ««إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ ما از آن خدا هستیم و بسوى او باز مى‏گردیم».(11)

در واقع روح انسان همانند غوّاصى است که به عالم ماده آمده و همراه جسم مادّى شده، تا در اعماق دریاى این جهان فرورود و گوهرهاى گرانبهایى را از آنجا با خود حمل کرده و بیرون آورد.

غوّاصان، گاه جسم سنگینى را به پاى خود مى‏بندند تا آنها را به عمق دریا فرو برد هنگامى که کاوشهاى خود را از انجام دادند، آن جسم را از پاى خود گشوده و به سطح آب باز مى‏گردند. خوشبخت و سعادتمند کسانى که بدانند گوهرهاى گرانبها کجاست.

هدف از این سیر و سلوک الى اللّه که با خودسازى و تهذیب نفس و توبه و انابه و ریاضات مشروع شروع مى‏شود، همان عبور از نفس اماره به سوى نفس لوامه و از آنجا به سوى نفس مطمئنّه و رسیدن به مقام پرافتخار راضیة مرضیه است. عبورى که در نهایت به مکاشفاتى منتهى مى‏شود و پرده‏ها از برابر چشم انسان برداشته مى‏گردد و همان‏گونه که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله درباره جوان سعادتمندى که صبحگاهان در صف نماز جماعت با آن حضرت ملاقات کرد و آثار عبادت‏

شبانه در او نمایان بود، فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه بالایمان؛ این بنده‏اى است که خداوند قلبش را با ایمان روشن ساخت».(12)

عارفان اسلامى و رهروان این راه هرکدام مقامات و مراحلى را براى این سیر و سلوک قائل شده‏اند که با یکدیگر متفاوت است و بسیارى معتقدند این مراحل را از آیات قرآنى و روایات معصومین علیهم السّلام اخذ کرده‏اند.

بعضى از آنها برنامه روزانه سالکان الى اللّه را در چهار چیز خلاصه کرده‏اند: مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه یا مؤاخذه.

به این ترتیب سالک، صبحگاهان با نفس خویش شرط مى‏کند که کمترین قدمى براى رضاى غیر خدا برندارد؛ سپس در تمام طول روز مراقب اعمال خویش است و شامگاهان به حسابرسى مى‏پردازد و اگر خلافى از او صادر شده بود، نفس خویش را از طریق منع از مشتهیات و خواسته‏ها عقوبت مى‏کند.

در رساله سیر و سلوک که منسوب به فقیه بزرگوار مرحوم علّامه بحر العلوم است، منزلگاهها و مقامات دوازده‏گانه‏اى براى این برنامه ذکر شده، که بعد از پیمودن آن منزلگاهها انسان وارد عالم خلوص مى‏شود و مصداق «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(13) مى‏گردد.

در این رساله آداب بیست و پنج‏گانه‏اى براى رسیدن این مقصد ذکر شده است.(14)

متأسّفانه این مسئله مورد سوءاستفاده فراوانى- مخصوصا در عصر ما- واقع شده است و صوفیان که همه گرفتار انحرافاتى در اعتقاد و عمل هستند این موضوع را دستاویز خود قرار داده و همگى خود را سالکان الى اللّه مى‏پندارند،

در حالى غالبا مصداق ««قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»؛ بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، مى‏پندارند کار نیک انجام مى‏دهند»(15) مى‏باشند؛ ولى در این میان افرادى هستند که همواره در سایه کتاب و سنّت گام بر مى‏دارند و از مسیر قرآن و گفتار معصومان خارج نمى‏شوند، آنها سالکان واقعى و پویندگان راه حقند.

امیر مؤمنان على علیه السّلام که امام العارفین است در سخنان کوتاه بالا- همان‏گونه که شرح دادیم- اساس پویش راه حق را احیاى عقل و اماته نفس و اصلاح اخلاق برشمرده است و آثار سه‏گانه مهمّ این پویندگى را به طرز بسیار زیبا و گویایى بیان فرموده است.


1) سند خطبه:نویسنده مصادر نهج البلاغه این کلام را از غرر الحکم آمدى نقل کرده با تفاوت قابل ملاحظه‏اى که نشان مى‏دهد آن را در منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه یافته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 136).

2) «جلیل» به معناى بزرگ و باارزش است و از ریشه «جلال» به معناى بزرگى و شکل و ارزش گرفته شده و در اینجا اشاره به جسم انسان است که بسیار پرارزش است.

3) «غلیظ» در اصل به معناى خشن است و در اینجا به معناى خشونتهاى اخلاقى است که در پرتو ریاضتهاى نفسانى برطرف مى‏گردد و اخلاق لطیف جاى آن راى مى‏گیرد.

4) حدید، آیه 28.

5) «تدافعت» از ریشه «تدافع» به معناى پیش راندن و گاه به معناى به یکدیگر تنه زدن مى‏باشد و اینجا همان معناى اوّل مراد است. از ریشه «دفع» بر وزن «فخر» به معناى پیش راندن و هل دادن گرفته شده است.

6) انعام، آیه 127.

7) فاطر، آیه 34 و 35.

8) فجر، آیات 27- 30.

9) انشقاق، آیه 6.

10) تحریم، آیه 8.

11) بقره، آیه 156.

12) کافى، ج 2، ص 53.

13) آل عمران، آیه 169.

14) عصاره و فشرده این رساله و همچنین روشهاى دیگرى را که بعضى از بزرگان عرفانى عصر ما گفته‏اند را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 133، به بعد مطالعه فرمایید.

15) کهف، آیه 103 و 104.