جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 204

زمان مطالعه: 8 دقیقه

و من کلام له علیه السّلام

کان کثیرا ما ینادی به أصحابه‏

از سخنان امام علیه السّلام است

که همواره اصحاب خویش را با آن مخاطب مى‏ساخت.(1)

خطبه در یک نگاه‏

از عنوانى که مرحوم سیّد رضى به خطبه داده استفاده مى‏شود که امام علیه السّلام کرارا اصحاب خود را مخاطب ساخته و این سخن را تکرار مى‏فرمود. نیز از روایتى که در مصادر نهج البلاغه آمده استفاده مى‏شود که آن حضرت بعد از نماز عشا سه بار مردم را صدا مى‏زد تا همه بشنوند و این سخن را به گوش آنها مى‏رساند.

این خطبه در واقع هشدارى است به همه انسانها که زندگى دنیا کوتاه است و منازل وحشتناکى از قبر، برزخ و قیامت در پیش‏رو است که باید آماده آن شوند. هشدارى است به قطع وابستگیهاى بى‏حدّ و حساب به دنیا و اینکه عمر دنیا کوتاه است و پایان عمر نزدیک؛ هشدارى است براى فراهم کردن زاد و توشه تقوا جهت سفر طولانى و خطرناکى که در پیش است.

تجهّزوا، رحمکم اللّه، فقد نودی فیکم بالرّحیل، و أقلّوا العرجة على الدّنیا، و انقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزّاد، فإنّ أمامکم عقبة کؤودا، و منازل مخوفة مهولة، لابدّ من الورود علیها، و الوقوف عندها. و اعلموا أنّ ملاحظ المنیّة نحوکم دانیة، و کأنّکم بمخالبها و قد نشبت فیکم، و قد دهمتکم فیها مفظعات الأمور، و معضلات المحذور. فقطّعوا علائق الدّنیا و استظهروا بزاد التّقوى.

ترجمه‏

خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از این جهان) شوید، چرا که نداى رحیل در میان شما داده شده است، علاقه و تکیه خود را بر دنیا کم کنید و با تهیّه زاد و توشه از اعمال صالحى که در قدرت دارید (به سوى آخرت) بازگردید، زیرا گردنه‏اى سخت و منزلگاههاى مخوف و هولناکى در پیش دارید که باید در آنها وارد شوید و نزد هریک توقّف کنید (و پاسخگوى اعمال خود باشید). بدانید فاصله نگاههاى مرگ به شما کوتاه و نزدیک است. گویى در چنگال مرگ گرفتارید، در حالى که پنجه‏هایش را در جان شما فروبرده، و حوادث هولناک و مشکلات شدید شما را غافلگیر ساخته، حال که چنین است وابستگیهاى دنیا را به خود قطع کنید (از دنیاپرستان فاصله بگیرید) و بر توشه تقوا تکیه کنید.

شرح و تفسیر

از دنیا پرستان فاصله بگیرید

این خطبه شبیه خطبه گذشته و در حال و هواى آن است و هشدار اکیدى‏

است به دنیاپرستان که موقعیت خود را در دنیا فراموش نکنند و روزهایى را که در پیش دارند به خاطر بیاورند و آماده آن شوند.

نخست مى‏فرماید: «خداوند شما را رحمت کند، آماده کوچ (از این جهان) شوید، چرا که نداى رحیل در میان شما داده شده است و علاقه و تکیه خود را بر دنیا کم کنید»؛ (تجهّزوا، رحمکم اللّه، فقد نودی فیکم بالرّحیل، و أقلّوا العرجة على الدّنیا).

امام علیه السّلام در این سخن، جامعه بشرى را به کاروانى تشبیه کرده که مقصد مهمى در پیش دارد و او به عنوان رهبر کاروان به همه کاروانیان فریاد مى‏زند که برخیزید و آماده حرکت شوید.

«رحیل» به معناى کوچ کردن است و در اینکه مراد از آن حرکت به سوى آخرت است یا سیر و سلوک الى اللّه، هردو تفسیر در کلام شارحان آمده است و مانعى ندارد که توده مردم مخاطب به آمادگى براى حرکت به سوى قیامت باشند و خواص براى سیر و سلوک الى اللّه.

در بعضى از روایات به جاى مجهّز شدن براى سفر آخرت، تعبیر به «استعداد للموت» آمده است. شخصى از امیر مؤمنان علیه السّلام پرسید: «ما الاستعداد للموت؟؛ آماده شدن براى مرگ و سفر آخرت چگونه است؟ فرمود: أداء الفرائض و اجتناب المحارم و الاشتمال على المکارم ثمّ لا یبالی أوقع على الموت أمّ وقع الموت علیه؛ انجام واجبات و پرهیز از محرمات و دارا بودن فضایل اخلاقى است. سپس تفاوتى نمى‏کند او به سراغ مرگ برود (مانند استقبال از شهادت در میدان جهاد) و یا مرگ به سراغ او آید».(2)

در اینکه ندا دهنده چه کسى و یا چه چیزى است، احتمالات متعددى داده شده نخست اینکه فرشته‏اى از فرشتگان خدا باشد آن‏گونه که در یکى از کلمات‏

قصار نهج البلاغه(3) آمده است و بعضى از شعرا آن را به شعر در آورده‏اند:

له ملک ینادی کلّ یوم

لدوا للموت و ابنوا للخراب‏

خداوند فرشته‏اى دارد که هر روز ندا مى‏دهد براى مردن بزایید و براى ویرانى بسازید.

یا اینکه ندا دهنده حوادث و آفاتى است که همچون طوفان همه روزه صحنه زندگى انسانها را در مى‏نوردد و یا اشاره به آثار پیرى است که به صورت پژمرده شدن چهره، سفید شدن موها و خمیدگى قامت ظاهر مى‏شود و به زبان حال نداى رحیل را سر مى‏دهد.

اگر رحیل را به معناى سیر و سلوک الى اللّه و تهذیب نفوس بدانیم، ندا دهنده خداوند در قرآن مجید و معصومان در روایات اسلامى هستند که نداى مرگ و مسافرت از دنیا در این کلمات به گوش مى‏خورد.

تعبیر به «عرجه» با توجه به اینکه به معناى اقامت است مفهومش این است که علاقه به اقامت در دنیا را کم کند و همچون دنیاپرستان دنیا را عملا جاودان نپندارد.

سپس به دنبال این سخن برنامه آمادگى براى سفر آخرت را به این صورت بیان مى‏فرماید: «با تهیّه زاد و توشه از اعمال صالحى که در قدرت دارید (به سوى آخرت) بازگردید»؛ (و انقلبوا بصالح ما بحضرتکم(4) من الزّاد).

تعبیر به «انقلبوا» تعبیر لطیفى است که اشاره به تحولى درونى دارد؛ یعنى توجّه خود را از دنیاپرستى به تهیه زاد و توشه آخرت باز گردانید.

تعبیر «بحضرتکم» اشاره به توانایى‏ها و فرصتهاست که انسانها در اختیار دارند.

آنگاه امام علیه السّلام به ذکر دلیلى براى لزوم تحصیل زاد و توشه جهت سفر آخرت، پرداخته مى‏فرماید: «زیرا گردنه سخت و منزلگاههاى مخوف و هولناکى در پیش دارید که باید در آنها وارد شوید و نزد هریک توقّف کنید (و پاسخگوى اعمال خود باشید)»؛ (فإنّ أمامکم عقبة کؤودا(5)، و منازل مخوفة مهولة(6)، لابدّ من الورود علیها، و الوقوف عندها).

این گردنه سخت و منزلگاههاى خوفناک، اشاره به مرگ و منزلگاههاى آخرت است، زیرا در روایتى امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید: «در قیامت پنجاه موقف است و هر موقفى به اندازه هزار سال از سال‏هاى دنیا به طول مى‏انجامد؛ إنّ فی القیامة خمسین موقفا کلّ موقف کألف سنة ممّا تعدّون»(7) شبیه همین معنا به صورت مشروح‏ترى از امیر مؤمنان على علیه السّلام نقل شده است(8) و احتمالا در هر موقفى از این مواقف یکى از اعمال واجبه مانند نماز و روزه و امر به معروف و نهى از منکر و یا گناهان کبیره مورد سؤال قرار مى‏گیرد که صاحبان آنها باید در شرایط سخت و هول‏انگیزى پاسخگو باشند. اگر از آنها به سلامت بگذرند راهى کانون رحمت خدا، بهشت‏برین مى‏شوند وگرنه گرفتار خواهند شد.

به تعبیر دیگر، همان‏گونه که مرحوم شیخ مفید فرموده است: منظور از این عقبات (گردنه‏ها) اعمال واجب است که هرکدام تشبیه به گردنه‏اى شده است و همان‏گونه که عبور از گردنه‏ها سخت و طاقت‏فرساست، جواب‏گویى از این اعمال نیز دشوار است.

قرآن مجید در سوره «بلد» مى‏فرماید: ««فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ فَکُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکِیناً»

«مَتْرَبَةٍ» ولى او از آن گردنه مهم نگذشت و تو چه مى‏دانى آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده‏اى است، یا غذا دادن در روز گرسنگى به یتیمى از خویشاوندان یا مستمندى خاک‏نشین».(9)

البتّه دنیا و آخرت از این نظر تفاوتى نمى‏کند که منظور از عقبات چه باشد؟ به ویژه که درباره عرصه قیامت آمده است: ««وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَرى‏ فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً»؛ از تو درباره کوهها سؤال مى‏کنند بگو پروردگارم آنها را (در قیامت متلاشى کرده) بر باد مى‏دهد. سپس زمین را صاف و هموار مى‏سازد، به‏گونه‏اى که در آن هیچ پستى و بلندى نمى‏بینى».(10)

بنابراین، اعتراض مرحوم علّامه مجلسى بر شیخ مفید که نباید الفاظ را از معانى اصلى به معانى مجازى برد، به نظر وارد نمى‏رسد، زیرا این ایراد هنگامى وارد است که قرائنى در کار نباشد و با وجود قرینه مشکلى ندارد.(11)

در مورد وحشت قیامت همین بس که قرآن مجید مى‏گوید: ««یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظِیمٌ یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى‏ وَ ما هُمْ بِسُکارى‏ وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ»؛ اى مردم از عذاب پروردگارتان بترسید که زلزله رستاخیز امر عظیمى است. روزى که آن را مى‏بینید (آن چنان وحشت سراپاى همه را فرامى‏گیرد که) هر مادر شیردهى کودک شیرخوارش را فراموش مى‏کند و هرباردارى جنین خود را بر زمین مى‏نهد و مردم را مست مى‏بینى در حالى که مست نیستند؛ ولى عذاب خدا شدید است».(12)

سپس امام علیه السّلام به شرح بیشترى در این زمینه پرداخته و به همگان هشدار

مى‏دهد که: «بدانید فاصله نگاههاى مرگ به شما کوتاه و نزدیک است. گویى در چنگال مرگ گرفتارید، در حالى که پنجه‏هایش را در جان شما فروبرده، و حوادث هولناک و مشکلات شدید شما را غافلگیر ساخته است»؛ (و اعلموا أنّ ملاحظ(13) المنیّة(14) نحوکم دانیة(15)، و کأنّکم بمخالبها(16) و قد نشبت(17) فیکم، و قد دهمتکم(18) فیها مفظعات(19) الأمور، و معضلات(20) المحذور).

این سخن، اشاره به این است که میان انسان و مرگ در هیچ سن و سالى فاصله‏اى وجود ندارد. هر لحظه ممکن است حادثه ناگهانى روى دهد و هرزمان ممکن است بیمارى خطرناکى به سراغ انسان بیاید و یا دشمنى او را به طور ناگهانى از پاى درآورد. گلوگیر شدن یک لقمه ممکن است به زندگى انسان پایان دهد و گرفتگى رگهاى قلب یا مغز با چند لخته بسیار کوچک خون، وى را در کام مرگ فروبرد و یا با ضربه‏اى ناگهانى، نخاع انسان قطع شود و براى همیشه زمین‏گیر گردد.

حضرت در پایان، در یک نتیجه‏گیرى روشن و گویا مى‏فرماید: «حال که چنین است وابستگیهاى دنیا را به خود قطع کنید (از دنیاپرستان فاصله بگیرید) و بر توشه تقوا تکیه کنید»؛ (فقطّعوا علائق الدّنیا و استظهروا(21) بزاد التّقوى).

منظور از قطع علائق دنیا وابستگى شدید به مال و مقام و همسر و فرزند است؛ آن‏گونه وابستگى که انسان را از خدا غافل مى‏کند و ارتکاب گناه را براى رسیدن به دنیا آسان مى‏سازد و زرق و برقها را در نظر جلوه مى‏دهد.

تعبیر به «استظهار به زاد تقوا» اشاره به این است که در این سفر پر خوف و خطر آخرت انسان نیاز به تکیه‏گاهى دارد که پیمودن این راه را براى او آسان مى‏سازد، تکیه‏گاهى بهتر از زاد و توشه تقوا نیست.

مرحوم سیّد رضى به اینجا که مى‏رسد، مى‏گوید: «بخشى از این کلام با تفاوتهایى پیش از این گذشت»؛ (و قد مضى شئ من هذا الکلام فیما تقدّم بخلاف هذه الرّوایة).

ظاهرا منظور او خطبه 85 است که در چند جمله با گفتار بالا مشترک است.


1) سند خطبه:گروهى از بزرگان- چه از کسانى که قبل از مرحوم سیّد رضى مى‏زیستند و چه کسانى که بعد از او در عرصه علوم اسلامى گام نهادند- این خطبه را در کتابهاى خود نقل کرده‏اند؛ از جمله مرحوم صدوق در کتاب امالى، در مجلس هفتاد و پنج، آن را به طور مستند آورده است. همچنین شیخ مفید در کتاب مجالس مسندا از امام باقر علیه السّلام و در کتاب ارشاد با اضافاتى آورده است؛ بعد از مرحوم سیّد رضى، مرحوم طبرسى در مشکلات آن را ذکر کرده و با توجّه به تفاوتهایى که با نقل سیّد رضى دارد، معلوم مى‏شود که از طرق دیگرى نقل شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 99).

2) بحار الانوار، ج 74، ص 382، ح 7.

3) نهج البلاغه، کلمات قصار 132.

4) «حضرت» به معناى «حضور» است و در جمله بالا اشاره به فرصتهایى است که در پیش روى انسان وجود دارد. استعمال این واژه درباره بزرگان براى این است که نمى‏خواهند خود آنها را خطاب کنند، بلکه محضرشان را مورد توجّه قرار مى‏دهند.

5) «کئود» از ریشه «کأد» به معناى شدّت و صعوبت گرفته شده و عقبه «کئود»، گردنه سخت و صعب العبور است.

6) «مهولة» از ریشه «هول» به معناى ترس است و «مهول» اسم مفعول؛ یعنى خوفناک.

7) بحار الانوار، ج 7، ص 126، ح 3.

8) همان مدرک، ص 111، ح 42.

9) بلد، آیات 11- 16.

10) طه، آیات 105- 107.

11) براى آگاهى از کلام مرحوم شیخ مفید و علّامه مجلسى به کتاب بحار الانوار، ج 7، ص 129 مراجعه فرمایید.

12) حج، آیه 1 و 2.

13) «ملاحظ» جمع «ملحظ» مصدر میمى، به معناى نگاه کردن یا با گوشه چشم نگاه کردن است.

14) «منیّه» از ریشه «منى» بر وزن «سعى» به معناى تقدیر گرفته شده و از آنجا که مرگ در سرنوشت انسان مقدّر است، این واژه به مرگ اطلاق مى‏شود.

15) «دانیه» به معناى نزدیک از ریشه «دنوّ» بر وزن «علوّ».

16) «مخالب» جمع «مخلب» ناخن و چنگال حیوانات یا پرندگان است.

17) «نشبت» از ریشه «نشب» بر وزن «غصب» به معناى فرورفتن است.

18) «دهمت» از ریشه «دهم» به معناى غافلگیر ساختن است.

19) «مفظعات» جمع «مفظعه» به معناى حادثه‏اى است که بیش از حد شدید باشد.

20) «معضلات» جمع «معضله»؛ یعنى چیزى که فوق العاده انسان را در تنگنا قرار دهد. به جاده تنگ نیز معضله گویند.

21) «استظهروا» از ریشه «استظهار» به معناى کمک گرفتن از شخص یا چیزى است و ریشه اصلى آن «ظهر» به معناى پشت است. واژه پشتیبانى به معناى تقویت مى‏آید.