و من خطبة له علیه السّلام
عند مسیر أصحاب الجمل إلى البصرة
الامور الجامعة للمسلمین
از خطبههاى امام علیه السّلام است که به هنگام حرکت «اصحاب جمل» (لشکر طلحه و زبیر) به سوى «بصره» ایراد فرموده است.
خطبه در یک نگاه
این خطبه از دو بخش تشکیل یافته:
در بخش اوّل، بعد از دعوت به پیروى از قرآن مجید و ترک بدعتهاى گمراه کننده، مردم را به پیروى از حکومت الهى خود دعوت مىکند و هشدار مىدهد که اگر خالصانه، اطاعت و پیروى نکنید، خداوند این نعمت را از شما مىگیرد و به این ترتیب، مردم را دعوت مىکند که براى پیکار با پیمان شکنان آماده باشند.
در بخش دوّم، به این نکته اشاره مىکند که دشمنان حق با تمام اختلافى که با هم دارند دست به دست هم دادهاند تا در برابر من قیام کنند؛ من تا آن جا که مجبور نشوم صبر خواهم کرد؛ ولى اگر آنها بر هدف شوم خود که از هم گسیختن نظام جامعه اسلامى است اصرار ورزند، در برابر آنان خواهم ایستاد.
بخش اوّل
إنّ اللّه بعث رسولا هادیا بکتاب ناطق و أمر قائم، لا یهلک عنه إلّا هالک. و إنّ المبتدعات المشبّهات هنّ المهلکات إلّا ما حفظ اللّه منها. و إنّ فی سلطان اللّه عصمة لأمرکم، فأعطوه طاعتکم غیر ملوّمة و لا مستکره بها. و اللّه لتفعلنّ أو لینقلنّ اللّه عنکم سلطان الإسلام، ثمّ لا ینقله إلیکم أبدا حتّى یأرز الأمر إلى غیرکم.
ترجمه:
خداوند، پیامبرى راهنما با کتابى گویا و دستورى استوار (براى هدایت مردم) برانگیخت و (این کتاب به گونهاى است که) جز افراد گمراه از آن روى گردان نمىشوند.بدعتهایى که به رنگ حق درآمده گمراه کننده است؛ مگر این که خداوند حفظ کند (بدانید) پیروى از حکومت الهى، حافظ امور شماست؛ بنابر این زمام اطاعت خود را- بى آن که نفاق ورزید یا ذرهاى اکراه داشته باشید- به دست آن بسپارید. به خدا سوگند! باید چنین کنید و گرنه خداوند، حکومت اسلامى را از شما خواهد گرفت؛ سپس به شما باز نمىگرداند، و به غیر شما بر مىگردد.
شرح و تفسیر
اگر قیام نکنید حکومت اسلامى از دست مىرود
همان گونه که در بالا اشاره شد امام علیه السّلام این خطبه را زمانى ایراد فرمود که آگاه شد
ناکثین و پیمان شکنان دست به دست هم دادهاند و بصره را براى تشکیل حکومتى بر خلافت حکومت اسلامى امیر مؤمنان علیه السّلام انتخاب کردهاند و به سوى آن حرکت نمودهاند.
هدف امام علیه السّلام از ایراد این خطبه، آماده ساختن مردم براى مقابله این یاغیان بود.
در آغاز، مردم را به تمسّک، به قرآن فرا مىخواند و مىفرماید: «خداوند، پیامبرى راهنما با کتابى گویا و دستورى استوار (براى هدایت مردم) برانگیخت و (این کتاب به گونهاى است که) جز افراد گمراه از آن روى گردان نمىشوند» (إنّ اللّه بعث رسولا هادیا بکتاب ناطق و أمر قائم، لا یهلک عنه إلّا هالک(2)).
سپس هشدار مىدهد که «بدعتهایى که به رنگ حق درآمده گمراه کننده است؛ مگر این که خداوند حفظ کند» (و إنّ المبتدعات(3) المشبّهات(4) هنّ المهلکات إلّا ما حفظ اللّه منها).
اشاره به این که بعد از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فتنه جویان سعى دارند اهداف ضد اسلامى خود را به لباس اسلام درآورند؛ مثلا پیمان شکنى را در لباس خونخواهى عثمان نشان دهند.مردم باید به هوش باشند و فریب ظواهر دروغین را نخورند و خود را به خدا بسپارند.
و در ادامه آنها را به اطاعت از حکومت الهى خود دعوت کرده، مىفرماید: «(بدانید) پیروى از حکومت الهى، حافظ امور شماست؛ بنابر این زمام اطاعت خود را- بى آن که نفاق
ورزید یا ذرهاى اکراه داشته باشید- به دست آن بسپارید. به خدا سوگند! باید چنین کنید و گرنه خداوند، حکومت اسلامى را از شما خواهد گرفت؛ سپس به شما باز نخواهد گردانید، و به غیر شما بر مىگردد» (و إنّ فی سلطان اللّه عصمة لأمرکم، فأعطوه طاعتکم غیر ملوّمة(5) و لا مستکره بها. و اللّه لتفعلنّ أو لینقلنّ اللّه عنکم سلطان الإسلام، ثمّ لا ینقله إلیکم أبدا حتّى یأرز(6) الأمر إلى غیرکم).
آرى، هرگاه این نعمت الهى را کفران کنید، خداوند به جرم این ناسپاسى آن را از شما خواهد گرفت؛ همان گونه که درباره تمام نعمتها فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ».(7)
آن چه از عبارت مذکور استفاده مىشود (بنابر این که «حتّى» براى غایت باشد) این است که: اگر از امام به حق اطاعت نکنید، خداوند حکومت اسلامى را از شما مىگیرد و دیگر به شما باز نمىگردد؛ مگر بعد از آن که گروهى از دشمنان شما بر سر کار آیند و بعد از انقراض آنها باز حکومت الهى به شما بر مىگردد.
این تعبیر، مفسّران نهج البلاغه را سخت به زحمت افکنده؛ چرا که حکومت ناصالح بعد از امام علیه السّلام در دست حکام «بنى امیّه» بود؛ ولى بعد از «بنى امیّه» به اهل بیت علیهم السّلام باز نگشت.
بعضى گفتهاند: بازگشت حکومت به «بنى عبّاس» با توجّه به این که آنها از «بنى هاشم» بودند نوعى بازگشت به اهل بیت است؛ ولى با عنایت به این که ظلم بنى عبّاس کمتر از ظلم بنى امیّه نبود، این تفسیر بعید به نظر مىرسد.
بعضى نیز احتمال دادهاند: منظور، بازگشت حکومت به اهل بیت علیهم السّلام در عصر ظهور حضرت ولى امر- ارواحنا فداه- است.
و اگر «حتى» در این جا به معناى «واو» عاطفه باشد- آن گونه که بعضى احتمال دادهاند- مشکل حل مىشود؛ زیرا معناى جمله چنین خواهد بود: اگر اطاعت امام حق نکنید، خداوند، حکومت اسلامى را از شما مىگیرد و دیگر باز نمىگردد و کار به دست غیر شما خواهد افتاد (البتّه منظور در آینده نزدیک است؛ و گرنه در آینده دور و حکومت امام زمان علیه السّلام در بازگشت حکومت جهانى به اهل بیت علیهم السّلام تردیدى نیست).
بخش دوّم
إنّ هؤلاء قد تمالؤوا على سخطة إمارتی، و سأصبر ما لم أخف على جماعتکم؛ فإنّهم إن تمّموا على فیالة هذا الرّأی انقطع نظام المسلمین، و إنّما طلبوا هذه الدّنیا حسدا لمن أفاءها اللّه علیه، فأرادوا ردّ الأمور على أدبارها. و لکم علینا العمل بکتاب اللّه تعالى و سیرة رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- و القیام بحقّه، و النّعش لسنّته.
ترجمه:
این گروه (فتنه انگیز) به علت خشم بر حکومت من به یکدیگر پیوستهاند و من تا هنگامى که بر اجتماع شما خائف نشوم، صبر و تحمل مىکنم و اگر آنها به این افکار سست و فاسد (و نقشههاى شوم) ادامه دهند، نظام جامعه اسلامى از هم گسیخته خواهد شد (و در چنین شرایطى صبر نخواهم کرد) آنها از روى حسد، نسبت به کسى که خداوند، حکومت را به او بازگردانده به طلب دنیا برخاسته و تصمیم گرفتهاند اوضاع را به عقب برگردانند (و سنّتهاى جاهلى را زنده کنند). حقى که شما بر گردن ما دارید عمل به کتاب خدا و سیره و روش رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و قیام به حق او و بر پا داشتن سنّت اوست (و حق من بر شما اطاعت و فرمانبردارى است).
شرح و تفسیر
اگر فتنه جویان ادامه دهند تحمّل نخواهم کرد
با توجّه به این که این خطبه در آغاز خلافت امام علیه السّلام و هنگام حرکت به سوى بصره براى خاموش کردن آتش فتنه انگیزان جمل ایراد شده، آن حضرت در بخش اوّل، دوستانش را به اطاعت دعوت کرد و در این بخش به دشمنان هشدار مىدهد که دست از فتنهانگیزى بردارند و گر نه با آنها برخورد شدید خواهد کرد.
مىفرماید: «زیرا این گروه (فتنهانگیز) به علّت خشم بر حکومت من به یکدیگر پیوستهاند» (إنّ هؤلاء قد تمالؤوا(8) على سخطة(9) إمارتی).
اشاره به این که آنها گروههاى مختلفىاند؛ از منافقان گرفته تا بعضى از صحابه حسود و تنگ نظر (مانند طلحه و زبیر) که قدر مشترکى جز مخالفت با من ندارند.
سپس مىافزاید: «من تا هنگامى که بر اجتماع شما خائف نشوم، صبر و تحمل مىکنم» (و سأصبر ما لم أخف على جماعتکم).
این سخن، تحمّل امام را نسبت به مخالفان و دشمنان نشان مىدهد که معتقد بود تا کار به جاى خطرناکى نرسد، نباید دست به شمشیر برد؛ ولى این بدان معنا نیست که هر کارى آنها انجام دهند، امام علیه السّلام در برابر آنها سکوت مىکند.
لذا در ادامه سخن مىافزاید: «اگر آنها به این افکار سست و فاسد باقى بمانند (و بخواهند اهداف شوم خود را عملى کنند)، نظام جامعه اسلامى از هم گسیخته خواهد شد (و در چنین شرایطى صبر نمىکنم و باید به فتنهانگیزى آنها پایان داد)» (فإنّهم إن تمّموا على فیالة(10) هذا الرّأی انقطع نظام المسلمین).
و در ادامه این سخن مىافزاید: «آنها از روى حسد، نسبت به کسى که خداوند، حکومت را به او بازگردانده به طلب دنیا برخاسته و تصمیم دارند اوضاع را به عقب برگردانند (و سنّتهاى جاهلى را زنده کنند)» (و إنّما طلبوا هذه الدّنیا حسدا لمن أفاءها اللّه علیه، فأرادوا ردّ الأمور على أدبارها).
این سخن اشاره به آن است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمد و حکومت را از صورت دنیوى و مادّى به صورت حکومت الهى درآورد که در آن نیکان و پاکان نقش داشته باشند؛ ولى اصحاب جمل به گمان این که حکومت، طعمه چرب و لذیذى براى آنان است، اصرار دارند آنان را در قبضه خود بگیرند و به خواستههاى دنیوى خود لباس عمل بپوشانند.
جمله «حسدا لمن أفائها» با توجه به این که «افاء» از ماده «فیىء» به معناى بازگشت است، اشاره به این نکته است که حکومت در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در خاندان بنى هاشم بود و اکنون نیز به همان خاندان بازگشته است؛ هر چند حسودان تلاش مىکنند که آن را باز گیرند و بار دیگر سنّتهاى جاهلى را در محیط اسلام زنده کنند.
و در پایان خطبه امام علیه السّلام اشاره به حقوق مردم بر حکومت کرده، مىفرماید:
«حقى که شما بر گردن ما دارید عمل به کتاب خدا و سیره و روش رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و قیام به حق او و بر پا داشتن سنت اوست» (و لکم علینا العمل بکتاب اللّه تعالى و سیرة رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- و القیام بحقّه، و النّعش(11) لسنّته).
اشاره به این که اگر ما بر شما حق داریم (حق اطاعت و پیروى کامل و مخلصانه) شما هم بر ما حقى دارید که همان احیاى کتاب اللّه و سنّت پیغمبر و تعالى و پیشرفت آن است؛ چرا که حق، همواره دو طرفى است و حق یک سویه وجود ندارد.
قابل توجّه این که این خطبه با تأکید بر اهمّیّت قرآن شروع شد و با تأکید بر آن پایان پذیرفت.
1) سند خطبه:تنها منبعى (غیر از نهج البلاغه) که قبل از مرحوم سیّد رضى این خطبه را نقل کرده، تاریخ طبرى است که در حوادث سال 36 قمرى در جلد 3، صفحه 465 نقل کرده است (طبرى فقط بخش اوّل خطبه را ذکر کرده است).
2) «هالک» از ماده «هلاک» در اصل به معناى مرگ و نابودى و فناست؛ ولى گاه به معناى هلاکت معنوى که گمراهى و شقاوت و بدبختى است نیز به کار مىرود و مقصود در جمله مزبور، همین هلاکت معنوى است؛ بنابر این جمله «لا یهلک عنه الا هالک» به این معناست که تنها کسانى گمراه مىشوند که براى پذیرش آن آمادگى دارند.
3) «مبتدعات» از ماده «بدع» (بر وزن بدر) به معناى به وجود آوردن چیزى بدون سابقه است و در اصطلاح شریعت به کارهایى که بر خلاف کتاب و سنّت است گفته مىشود؛ بنابر این «مبتدعات» به معناى کارها و روشهایى است که آن را بر خلاف کتاب و سنت پدید آوردهاند.
4) «مشبّهات» در این جا اشاره به بدعتهایى است که رنگ دین دارد و موجب گمراهى مىشود.
5) «ملوّمة» به معناى سرزنش شده از ماده «لوم» (بر وزن قوم) گرفته شده است.
6) «یأرز» از ماده «أرز» (بر وزن فرض) به معناى جمع شدن گرفته شده است.
7) ابراهیم، آیه 7.
8) «تمالؤوا» از ماده «ملائة» به معناى مساعدت بر کارى گرفته شده، بنابر این مفهوم «تمالؤوا» این است که آنها دست به دست هم دادهاند و به کمک هم برخاستهاند.
9) «سخطة» با «سخط» (بر وزن سبد) یک معنا دارد و آن خشم و غضب است.
10) «فیالة» به معناى سستى فکر و اندیشه است.
11) «نعش» به معناى برداشتن و بر پا نمودن است و این که به جسد مردگان «نعش» مىگویند به دلیل این است که آن را روى دست بلند مىکنند و به سوى قبرستان مىبرند.