جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه 167(1)

زمان مطالعه: 12 دقیقه

و من خطبة له علیه السّلام

فی اوائل خلافته‏

از خطبه‏هاى آن حضرت است که در آغاز خلافتش ایراد فرمود.

خطبه در یک نگاه‏

این خطبه، مشتمل بر تذکّرات و اندرزهاى مختلفى است که ممکن است چنین تصور شود پیوندى در میان بخش‏هاى خطبه نیست؛ اما این موضوع ممکن است به جهت این باشد که مرحوم سیّد رضى این خطبه را از خطبه مشروح‏ترى که امام على علیه السّلام در اوایل خلافتش ایراد کرده بود، گلچین کرده است.

به هر حال، این خطبه از پنج بخش عمده تشکیل مى‏شود:

در آغاز، از عظمت قرآن مجید و هدایتگر بودن آن و تأکید بر پیروى از تعلیماتش سخن مى‏گوید.

در بخش دیگرى تأکید بر اداى فرایض و اهمّیّت رعایت واجبات و ترک محرمات فرموده است.

در سوّمین بخش سخن از اهمّیّت حقوق مسلمانان و حفظ احترام آن‏ها و ترک اذیت و آزار آن‏ها به میان آمده است.

در چهارمین بخش، امام علیه السّلام مخاطبان خود را به مرگ و قیامت و سبکبار بودن در این راه توصیه مى‏کند.

و در پنجمین بخش، بر تقوا در برابر هر شخص و هر چیز و اطاعت الهى تأکید مى‏فرماید.

بخش اوّل‏

إنّ اللّه سبحانه أنزل کتابا هادیا بیّن فیه الخیر و الشّرّ؛ فخذوا نهج الخیر تهتدوا، و اصدفوا عن سمت الشّرّ تقصدوا.

الفرائض الفرائض! أدّوها إلى اللّه تؤدّکم إلى الجنّة. إنّ اللّه حرّم حراما غیر مجهول، و أحلّ حلالا غیر مدخول، و فضّل حرمة المسلم على الحرم کلّها، و شدّ بالإخلاص و التّوحید حقوق المسلمین فی معاقدها، «فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده» إلّا بالحقّ، و لا یحلّ أذى المسلم إلّا بما یجب.

ترجمه‏:

خداوند سبحان، کتابى هدایتگر فرستاد که نیکى‏ها و بدى‏ها را در آن تبیین فرموده است؛ بنابر این (عذر و بهانه‏اى براى هیچ کس باقى نمانده) راه خیر و نیکى را در پیش گیرید، تا هدایت شوید و از شرّ و بدى روى گردانید تا در راه مستقیم قرار گیرید. واجبات! واجبات! در انجام دادن آن‏ها براى خدا کوتاهى نکنید که شما را به سوى بهشت مى‏برد.خداوند حرام‏هایى قرار داده که (حکمتش) بر کسى پوشیده نیست، و امورى را حلال کرده که در آن عیبى وجود ندارد. خداوند احترام مسلمان را از تمام آنچه محترم است برتر شمرده و حفظ حقوق مسلمین را با اخلاص و توحید پیوند زده و تضمین کرده است؛ مسلمان کسى است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند؛ جز در آن جا که حق اقتضا مى‏کند؛ آزار دادن مسلمان روا نیست جز به آن مقدار که (به حکم خدا) واجب مى‏شود.

شرح و تفسیر

مسیر حق را بشناسید

از آن جا که قرآن مجید مهم‏ترین منبع تعلیمات اسلام و بیان کننده همه نیکى‏هاست، امام علیه السّلام قبل از هر چیز، مردم را به سوى قرآن و عمل به دستورات آن فرا مى‏خواند؛ مى‏فرماید: «خداوند سبحان، کتابى هدایتگر (براى انسان‏ها) فرستاده که نیکى‏ها و بدى‏ها را در آن تبیین فرموده است؛ بنابر این (عذر و بهانه‏اى براى هیچ کس باقى نمانده) راه خیر و نیکى را در پیش گیرید، تا هدایت شوید و از شرّ و بدى روى گردانید تا در طریق مستقیم قرار گیرید» (إنّ اللّه سبحانه أنزل کتابا هادیا بیّن فیه الخیر و الشّرّ؛ فخذوا نهج(2) الخیر تهتدوا، و اصدفوا(3) عن سمت الشّرّ تقصدوا).

این سخن دلالت مى‏کند که اصول تمام نیکى‏ها و بدى‏ها، واجبات و محرمات، فضایل و رذایل، اعتقادات صحیح و انحرافى در قرآن مجید بیان شده و در واقع تعبیر دیگرى از «تبیانا لکل شى‏ء» است که در خود قرآن آمده؛ هر چند شرح آن‏ها به سنّت و تفسیر معصومین علیهم السّلام واگذار شده است.

در ادامه این سخن از میان تمام نیکى‏ها امام علیه السّلام فرایض و واجبات را برگزیده و بر آن تأکید مى‏کند؛ مى‏فرماید: «واجبات! واجبات! در انجام دادن آن‏ها براى خدا کوتاهى نکنید که شما را به سوى بهشت مى‏برد» (الفرائض الفرائض! أدّوها إلى اللّه تؤدّکم إلى الجنّة).

اشاره به این که خیراتى که قرآن به آن دعوت کرده بر دو گونه است: واجبات و غیر واجبات (مستحبّات و فضایل) شما باید قبل از هر چیز نیروى خود را صرف اداى واجبات‏

کنید. هرگاه نیرویى افزون بر آن داشتید به سراغ مستحبّات و فضایل بروید؛ زیرا آن چه قبل از هر چیز انسان را به سوى بهشت مى‏برد، اداى فرایض و واجبات است.

ناگفته پیداست، فرایض هم شامل عبادات مى‏شود و هم شامل واجبات دیگرى که خداوند بر دوش انسان قرار داده؛ در رابطه با خود انسان یا دیگران و یا حتى محیط زندگانى‏اش.

سپس امام علیه السّلام به نکته‏اى اشاره مى‏کند که گویى دلیل بر جمله قبل است؛ مى‏فرماید:«خداوند حرام‏هایى قرار داده که (فلسفه‏اش) بر کسى پوشیده نیست، و امورى را حلال کرده است که در آن عیبى وجود ندارد» (إنّ اللّه حرّم حراما غیر مجهول، و أحلّ حلالا غیر مدخول(4)).

این تعبیر اشاره لطیفى است به مصالح و مفاسد احکام شرع که خداوند حکیم آن‏ها را در واجبات و محرماتش رعایت فرموده است؛ به تعبیرى دیگر گرچه باید فرمان خدا را در اجراى واجبات و ترک محرمات اطاعت کرد ولى این اطاعت کورکورانه نیست؛ چرا که همه واجبات، مصالح مهمى در بر دارد و همه محرمات، مفاسدى دارد که به خود آن‏ها باز مى‏گردد. قرآن مجید مى‏گوید: ««یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ»؛ اشیاى پاکیزه را براى آن‏ها حلال مى‏شمرد و ناپاکى‏ها را تحریم مى‏کند».(5)

و از آن جا که در میان فرایض و احکام اسلام کمتر چیزى به اندازه حرمت و حقوق مسلمانان اهمّیّت دارد، امام علیه السّلام در ادامه سخن، انگشت بر آن مى‏نهد و مى‏فرماید:«خداوند احترام مسلمان را از تمام آنچه محترم است برتر شمرده و حفظ حقوق مسلمین را با اخلاص و توحید پیوند زده و تضمین کرده است» (و فضّل حرمة المسلم على‏

الحرم(6) کلّها، و شدّ بالإخلاص و التّوحید حقوق المسلمین فی معاقدها(7)).

یک نگاه اجمالى به سراسر کتب فقه- از عبادات گرفته تا حدود و دیات- شاهد و گواه این معناست که اسلام، بیشترین اهمّیّت را براى حفظ حرمت و حقوق مسلمانان قائل شده است؛ تا آن جا که امام کاظم علیه السّلام در مقابل کعبه ایستاد و فرمود: «ما أعظم حقّک یا کعبة و اللّه إنّ حقّ المؤمن لاعظم من حقّک؛ چه بزرگ است حق تو اى کعبه و به خدا سوگند! حق مؤمن از حق تو هم عظیم‏تر است».(8)

تعبیر امام علیه السّلام به «شد بالاخلاص و التوحید حقوق المسلمین» ممکن است اشاره به این باشد که انسان موحد و مخلص، کسى است که حقوق مسلمین را رعایت کند. این تفسیر را بسیارى از شارحان نهج البلاغه و بزرگان دیگر پذیرفته‏اند. این احتمال نیز داده شده که هر مسلمانى به دلیل اخلاص و توحیدى که دارد باید حقوقش محترم شمرده شود (در تفسیر اوّل، اخلاص و توحید صفت محافظین است و در تفسیر دوّم، صفت حفظ شدگان). تفسیر سوّمى نیز وجود دارد: منظور این است که احترام حقوق مسلمین، همسنگ و همطراز اخلاص و توحید است. سپس در یک نتیجه‏گیرى مى‏افزاید:«مسلمان کسى است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند؛ جز در آن جا که حق اقتضا مى‏کند؛ آزار دادن مسلمان روا نیست جز به آن مقدار که (به حکم خدا) واجب مى‏شود» («فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده» إلّا بالحقّ، و لا یحلّ أذى المسلم إلّا بما یجب).

این نتیجه‏گیرى امام علیه السّلام نشان مى‏دهد که تفسیر اوّل از تفسیرهاى سه گانه‏

پیش گفته براى جمله گذشته مناسب‏تر است؛ زیرا هنگامى که حفظ حقوق مسلمین را نشانه اخلاص و توحید حفظ کنندگان بدانیم، نتیجه‏اش چنین مى‏شود: مسلمان کسى است که همه مسلمین از دست و زبان او در امان باشند.

قابل توجه این که در تعبیر مذکور یک بار «الا بالحق» مى‏گوید و بار دیگر «الا بما یجب»؛ این تفاوت در تعبیر ممکن است از این نظر باشد که اوّلى اشاره به این است که تا مجوّزى براى آزار مسلمان (مانند مجازات‏ها و حدود و تعزیرات اسلامى) وجود نداشته باشد آزار دادن او جایز نیست و دوّمى اشاره به این که در فرض جواز باید به آن مقدار از نظر کیفیّت و کمیّت که خداوند اجازه داده اکتفا شود.

از بعضى احادیث استفاده مى‏شود که قنبر با تمام احترامى که داشت، هنگامى که بر اثر سهل انگارى به هنگام اجراى حدّ، سه تازیانه اضافه زد، امام علیه السّلام فرمود: باید قنبر به مقدار این سه تازیانه قصاص شود! «إنّ أمیر المؤمنین امر قنبرا أن یضرب رجلا حدّا فغلط قنبر فزاده ثلاثة أسواط فأقاده علىّ علیه السّلام من قنبر بثلاثة أسواط».(9)

بخش دوّم‏

بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدکم و هو الموت، فإنّ النّاس أمامکم، و إنّ السّاعة تحدوکم من خلفکم، تخفّفوا تلحقوا، فإنّما ینتظر بأوّلکم آخرکم.

اتّقوا اللّه فی عباده و بلاده، فإنّکم مسؤولون حتّى عن البقاع و البهائم.أطیعوا اللّه و لا تعصوه، و إذا رأیتم الخیر فخذوا به، و إذا رأیتم الشّرّ فأعرضوا عنه.

ترجمه‏:

به سوى آن امر همگانى- که ویژه یکایک شماست- یعنى مرگ، مبادرت ورزید (و براى آن آماده شوید)؛ چرا که (گروهى از) مردم، پیش از شما رفتند و قیامت از پشت سر، شما را بانگ مى‏زند (و به پیش مى‏راند) «سبکبار شوید تا به قافله برسید؛ چرا که پیشینیان را در انتظار رسیدن بازماندگان نگهداشته‏اند، (تا همه در یک زمان محشور شوند).

تقواى الهى پیشه کنید؛ هم در مورد بندگان خدا، هم شهر و آبادى‏ها؛ چرا که شما (در برابر همه این‏ها) حتى سرزمین‏ها و چهارپایان مسئولید. خدا را اطاعت کنید و از عصیان او بپرهیزید. هنگامى که کار نیکى را مشاهده کردید، آن را در اختیار بگیرید و هنگامى که شر و بدى را یافتید، از آن رویگردان شوید!

شرح و تفسیر

در برابر همه چیز مسئول هستید

در ادامه نصایحى که امام علیه السّلام در بخش اوّل این خطبه بیان فرمود، در این بخش، مخاطبان خود را به مسأله پایان عمر که براى همه رخ خواهد داد و سپس به مسأله تقوا که بهترین زاد و توشه سفر آخرت است توجّه مى‏دهد؛ مى‏فرماید: «به سوى آن امر همگانى- که ویژه یکایک شماست- یعنى مرگ، مبادرت ورزید (و براى آن آماده شوید)؛ چرا که (گروهى از) مردم، پیش از شما رفتند و قیامت از پشت سر، شما را بانگ مى‏زند (و به پیش مى‏راند)» (بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدکم و هو الموت، فإنّ النّاس أمامکم، و إنّ السّاعة تحدوکم(10) من خلفکم).

منظور از امر عمومى و خصوصى، همان مرگ است؛ زیرا اگر به کلّ جامعه انسانى نگاه کنیم مرگ در سرنوشت همه آن‏ها رقم زده شده است بنابر این جنبه عمومى دارد و اگر تنها به خودمان بنگریم باز مرگ را در پایان عمر حاضر مى‏بینیم، بنابر این جنبه خصوصى دارد، و با توجّه به تفسیرى که امام علیه السّلام فرموده (جمله «و هو الموت»(11)) تردیدى در این تفسیر باقى نمى‏ماند و شگفت‏آور است که چگونه بعضى از مفسّران نهج البلاغه جمله «بادروا أمر العامة» را به معناى اصلاح امور جامعه تفسیر کرده‏اند.

جمله‏هاى بعد نیز نشان مى‏دهد که آن چه در این عبارت آمده مربوط به مرگ و پایان زندگى است؛ نه اصلاح جامعه انسانى، که آن مقوله دیگرى است.

آرى، دو دلیل بر حقانیت مرگ- که یک قانون عمومى است وجود دارد: نخست این که با چشم خود گروهى را مى‏بینیم که پیش از ما بار این سفر را مى‏بندند و در جلوى این‏

قافله به حرکت در مى‏آیند. جسد بى جان آن‏ها را بر دوش مى‏گیریم و به قبرستان مى‏بریم و به خاک مى‏سپاریم و باز مى‏گردیم. آیا میان ما و آن‏ها تفاوتى است که آن‏ها بروند و ما بمانیم؟!!

دیگر این که نشانه‏هاى حرکت به سوى پایان زندگى در وجود همه ما یکى بعد از دیگرى آشکار مى‏شود: آثار پیرى، موهاى سفید و ناتوانى اعضا، تمام این‏ها نشانه آن است که قیامت از پشت سر مى‏راند.

با این دو دلیل روشن، هیچ عاقلى احتمال مى‏دهد که از این قانون استثنا شود؟! سپس امام علیه السّلام به نتیجه‏گیرى مهمّى مى‏پردازد و مى‏فرماید: «(حال که چنین است) سبکبار شوید تا به قافله برسید؛ چرا که پیشینیان را در انتظار رسیدن بازماندگان نگهداشته‏اند، (تا همه در یک زمان محشور شوند)» (تخفّفوا تلحقوا، فإنّما ینتظر بأوّلکم آخرکم).

آرى، سفر آخرت، سفرى است بسیار پر فراز و نشیب و داراى گردنه‏هاى صعب العبور؛ تنها سبکباران مى‏توانند از این راه بگذرند؛ همان کسانى که در زندگى دنیا به حداقل قناعت کردند و از ثروت اندوزى و زندگى پر زرق و برق و سرشار از تجمّلات چشم پوشیدند؛ همچون مسافرى که حداقل آب و غذاى لازم را براى سفر با خود مى‏برد و از فراز و نشیب‏ها به آسانى مى‏گذرد؛ نه همچون کسانى که بر اثر خیالات خام، بارهاى سنگینى بر دوش گرفته‏اند که در همان گردنه اوّل و دوّم مى‏مانند و از قافله جدا مى‏شوند و تلف مى‏گردند.

مرحوم سیّد رضى چند جمله اخیر را با مختصر تفاوتى در خطبه 21 نقل کرده و در توضیح آن تصریح کرده که جمله «تخفّفوا تلحقوا؛ سبکبار شوید تا به قافله برسید» کلامى است که از آن کوتاه‏تر و پر بارتر یافت نمى‏شود، کلامى که روح تشنگان طالب حکمت را سیراب مى‏کند (و مهم‏ترین درس زندگى را به انسان مى‏دهد). ما نیز در آن جا شرح‏

مبسوطى درباره اهمّیّت این جمله و محتواى آن آورده‏ایم.(12)

از آن جا که این سفر آخرت به گفته قرآن مجید زاد و توشه‏اى مى‏طلبد و آن زاد و توشه تقواست «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏»(13).

امام علیه السّلام در ادامه این سخن همه مردم را به تقوا دعوت مى‏کند و مى‏فرماید: «تقواى الهى پیشه کنید؛ هم در مورد بندگان خدا، و هم شهرها و آبادى‏ها؛ چرا که شما (در برابر همه این‏ها) حتى سرزمین‏ها و چهارپایان مسئولید» (اتّقوا اللّه فی عباده و بلاده، فإنّکم مسؤولون حتّى عن البقاع(14) و البهائم(15)).

مفهوم تقوا در برابر بندگان خداوند روشن است و آن ترک آزار آن‏ها و حفظ حقوق و احترام به شخصیت آنان مى‏باشد و اما تقوا درباره بلاد، آن است که در آبادى آن‏ها بکوشند و از تخریب و ویرانى بپرهیزند و اجازه دهند همه مردم از محیط سالم بهره گیرند و اما مسئولیت در برابر بهایم و چهارپایان این است که آن‏ها را بى‏جهت آزار ندهند و فوق طاعت‏شان بر آن‏ها بار نکنند و به نیازهاى آن‏ها از نظر غذا و آب و حتى پوشش لازم و نیز دارو و درمان به هنگامى که گرفتار جراحتى مى‏شوند، رسیدگى کنند.

بعضى از شارحان نهج البلاغه، مسئولیت در برابر شهرها و بقاع را این گونه تفسیر کرده‏اند که در بلاد کفر که قادر به انجام دادن وظایف دینى خود نیستند مسکن نگزینند و خانه‏هاى پر زرق و برق و قصرهاى مجلّل براى خودنمایى و برترى‏جویى نسبت به دیگران بنا نکنند.

ولى صحیح‏تر در تفسیر این عبارات همان است که بیان کردیم، شاهد این سخن‏

روایاتى است که در قسمت نکته‏ها خواهد آمد.

از آن جا که شاهد مفهوم تقوا براى بعضى پیچیده به نظر برسد، امام علیه السّلام در پایان خطبه جمله‏هایى مى‏گوید که حقیقت تقوا در آن به وضوح دیده مى‏شود؛ مى‏فرماید:«خدا را اطاعت کنید و از عصیان او بپرهیزید. هنگامى که امر نیکى را مشاهده کردید، آن را در اختیار بگیرید و هنگامى که شر و بدى را یافتید، از آن رویگردان شوید!» (أطیعوا اللّه و لا تعصوه، و إذا رأیتم الخیر فخذوا به، و إذا رأیتم الشّرّ فأعرضوا عنه).

جالب این که آغاز و پایان این خطبه در مورد خیر و شرّ هماهنگ است؛ چرا که در آغاز خطبه نیز طریق یافتن خیر و شرّ را که همان رجوع به قرآن مجید است، بیان فرمود.

نکته

حفظ محیط زیست و حمایت از حیوانات در اسلام‏

به دلیل آن که صنایع کنونى با تمام فواید و برکاتى که براى نوع بشر دارد، محیط زیست را به شدّت آلوده و تخریب مى‏کند و به دنبال تخریب محیط زیست، انواع جان داران در خطر نابودى قرار مى‏گیرند و اگر از سلاح‏هاى وحشتناک کنونى مخصوصا سلاح‏هاى کشتار جمعى استفاده گردد این تخریب، وسیع‏تر و وحشتناک‏تر است، دنیاى کنونى به این فکر افتاده است که براى حفظ محیط زیست و نسل حیوانات به پا خیزد و پیش از آن که فاجعه‏اى در کره خاکى ما رخ دهد، چاره‏اى بیندیشد.

گرچه مطامع جهان خواران و پول پرستى سرمایه‏دارانى که جز به افزایش ثروت خود نمى‏اندیشند، این مسأله را با مشکلات فراوانى مواجه کرده و کارآیى گروه‏هاى حفظ محیط زیست و حمایت از انواع حیوانات را به حدّاقل رسانده و معلوم نیست نسل‏هاى آینده به چه سرنوشتى گرفتار خواهند شد.

ولى پیشوایان اسلام از هزار سال پیش و بیش‏تر بر این موضوع تأکید کرده‏اند که یک نمونه آن سخنان صریح مولا أمیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه یاد شده است که با صراحت‏

مى‏فرماید: «برابر سرزمین‏ها و حیوانات مسئولید».

روایات زیادى از پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السّلام نیز در این زمینه صادر شده که این مسأله مهم را در عالى‏ترین شکل و صورت بیان فرموده است؛ از جمله:

در ماجرایى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: آن حضرت شترى را دید که آن را خوابانده‏اند و پاى آن را بسته‏اند؛ ولى جهازش بر او بود (در حالى که در این گونه موارد جهاز را از پشت شتر بر مى‏دارند تا استراحت کند) پیامبر فرمود: «أین صاحبها؟ مروه فلیستعدّ غدا للخصومة؛ به او بگویید: خود را فرداى قیامت براى دادخواهى آماده سازد!».(16)

در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است: «لا تتورّکوا على الدّوابّ و لا تتّخذوا ظهورها مجالس؛ به صورت یک طرفى بر چهارپایان ننشینید (زیرا سنگینى پاها بر یک طرف بدن حیوان وارد مى‏شود)(17) و پشت آن‏ها را به صورت مجلس انتخاب نکنید (اشاره به این که اگر در راه به دوستانتان رسیدید و مى‏خواستید با آن‏ها گفتگوهایى داشته باشید از مرکب پیاده شوید؛ هنگامى که گفتگوى شما تمام شد سوار شوید!)».(18)

باز در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «للدّابّة على صاحبها ستّة حقوق لا یحمّلها فوق طاقتها و لا یتّخذ ظهرها مجالس یتحدّث علیها و یبدأ بعلفها اذا نزل و لا یسمها و لا یضربها فی وجهها فإنّها تسبّح و یعرض علیها الماء إذا مرّ به؛ چهار پا بر صاحبش شش حق دارد این که پیش از طاقتش بر آن بار نکند و پشت آن را مجلسى براى سخن گفتن قرار ندهد و هنگامى که در منزلگاه پیاده مى‏شود، نخست‏

آذوقه او را آماده کند (سپس به خود بپردازد) و بدن او را داغ نکند و به صورتش شلاق نزند؛ چرا که تسبیح خدا مى‏گوید و هر زمان از کنار آب مى‏گذرد آب را بر او عرضه کند (زیرا او نمى‏تواند تشنگى خود را اظهار کند!)(19)».

این احادیث و احادیث فراوان دیگرى که در این زمینه رسیده به خوبى نشان مى‏دهد که اسلام، دقیق‏ترین دستورات را در زمینه حمایت از حیوانات و رعایت حقوق آن‏ها داده است؛ تا آن جا که اطلاع داریم چنین دستوراتى در هیچ مکتبى دیده نمى‏شود.

و درباره حفظ محیط زیست نیز دستورات فراوانى دیده مى‏شود؛ از جمله این که دستور داده شده است: «کنار نهرها را آلوده نسازید؛ و همچنین زیر درختان میوه‏دار و مقابل درهاى خانه‏ها و محل نزول کاروان‏ها و اطراف مساجد».(20)

در دستورات جنگى اسلام نیز نقل شده: «درختان سرزمین دشمن را قطع نکنید؛ نسوزانید و با جریان سیل آساى آب، آن‏ها را از میان نبرید. آب آشامیدنى دشمن را آلوده نسازید».(21)


1) سند خطبه:مرحوم «عبد الزهراء حسینى خطیب» در کتاب «مصادر نهج البلاغه» تنها مدرکى را که براى این خطبه قبل از «سیّد رضى» به دست آورده این است که مى‏گوید: «طبرى» مورّخ معروف، آن را در حوادث سنه 35 (جلد 5، صفحه 157) آورده است؛ در ضمن توجّه داشته باشید که بخشى از این خطبه در خطبه 21 قبلا نقل شده است.

2) «نهج» به معناى راه روشن است؛ از ماده «نهج» (بر وزن خرج) به معناى واضح شدن گرفته شده است.

3) «اصدفوا» از ماده «صدف» (بر وزن صبر) به معناى اعراض کردن و صرف نظر نمودن است.

4) «مدخول» به معناى معیوب از ماده «دخل» (بر وزن نخل) به معناى فاسد شدن چیزى از درون است. این واژه معانى دیگرى هم دارد؛ از جمله دخول به معناى داخل شدن در محلى است.

5) اعراف، آیه 157.

6) «حرم» (به فتح راء) جمع «حرمت» به معناى احترام است و حرم (به ضم راء) جمع «حرام» به معناى ممنوع است و «احرام» جمع حرم (بر وزن قلم) به معناى ناحیه ممنوعه است.

7) «معاقد» جمع «معقد» (بر وزن مجلس) به معناى محل بستن چیزى است؛ همچون کمر که کمربند بر آن مى‏بندند و در جمله یاد شده اشاره به پیوند حقوق مسلمانان با اخلاص و توحید است.

8) بحار الانوار، جلد 71، صفحه 227.

9) وسایل الشیعة، جلد 18، صفحه 312 (حدیث 3 از باب 3 از ابواب مقدمات حدود).

10) «تحدوکم» از ماده «حدو» و «حدى» (بر وزن حذف و جدا) به معناى راندن شر یا آواز مخصوصى است که ساربان‏ها مى‏خوانند، سپس بر معناى وسیع‏ترى (راندن و سوق دادن) اطلاق شده است.

11) توجّه داشته باشید ضمیر «هو» مذکّر است و به «امر» بر مى‏گردد و بنابر این «خاصّة» باید مجرور باشد؛ نه مفتوح آن چنان که در متن مذکور آمده است.

12) پیام امام امیر مؤمنان علیه السّلام، جلد 2، صفحه 16.

13) بقره، آیه 197.

14) «بقاع» جمع «بقعة» به معناى قسمتى از زمین است که از اطراف آن متمایز باشد و در جمله مزبور به معناى هر گونه آبادى است.

15) «بهائم» جمع «بهیمة» به معناى حیوانات چهار پا است و درندگان و پرندگان را شامل نمى‏شود.

16) وسایل الشیعه، جلد 8، صفحه 394.

17) در بعضى از منابع لغت «تورّک على الدابّه» به این صورت تفسیر شده که یک پاى خود را بالا بیاورد و بر زین بگذارد.

18) اصول کافى، جلد 6، صفحه 539.

19) اصول کافى، جلد 6، صفحه 537، حدیث 1.

20) به کتاب «وسایل الشیعه»، احکام الخلوة، باب 15 مراجعه کنید.

21) وسایل الشیعه، کتاب الجهاد، باب 16 و 15 از باب جهاد العدوّ.